روضه

مرکز نشر و دانلود متن روضه ، صوت روضه، کلیپ روضه، کتاب های مقتل ،شعر، مداحی و غیره

سوی خیمه برگرد خواهر حزینم

سوی خیمه برگرد خواهر حزینم ***تا به زیر خنجر ننگری چنینم

رو به خیمه خواهر تا که خود نبینی***وقت جان سپردن آه آتشینم

رو که بهر قتلم اینک ایستاده***خولی از یسار و شمر از یمینم

نیزه سنانست کامده به پهلو***تیر بوالحنوق است خورده برجبینم

رو که تا نبینی وقت رفتن جان***از لگد شکسته سینه حزینم

قسمت منو تو از ازل چنین بود***تو بلاکش دهر من بلا نشینم

تو اسیر شام و من شهید کوفه***تو از آن به ناله من از آن غمینم

من به قتلگاهم پیش نعش اکبر***تو برو به خیمه پیش عابدینم

یا بپوش دیده تا مرا نبینی***یا برو به خیمه تا ترا نبینم

مقایسه قرآن با مصیبت امام حسین علیه السلام

شیخ جعفر شوشتری:

از عظمت بلکه معجزه قرآن ، آن است که برخلاف دیگر کتابها تکرارش ملال آور نیست ، بلکه لطفش بیشتر می گردد ، مصیبت امام حسین (ع) هم همینطور است . هرچه خوانده یا شنیده شود باز تازه است . دیگر آنکه نگاه کردن به خط قرآن عبادتست ، تلاوت و گوش دادن به آن عبادتست ، مرثیه امام حسین (ع) ، هم چنین است ، خواندنش و گوش دادنش عبادتست ، گریاندنش و گریه کردنش نیز عبادتست.

" مَنْ بَکی اَوْ بَکی اَوْ تَباکی وَجَبَتْ لَهُ الْجَنةِ " از جمله آنکه قرآن مجید به جمیع شئون معجزه است و ... و حسین (ع) هم به سربریده اش ، به اعضایش ، به بدنش همه معجزه است . "

منبع:

فرهنگ عاشورا/حجة الاسلام والمسلمین جوادمحدثی

مسلمان شدن مرد یهودی به واسطه سر مقدس امام حسین (علیه السلام)

إنَّ رَأسَ الحُسَینِ علیه السلام لَمّا حُمِلَ إلَى الشّامِ جَنَّ عَلَیهِمُ اللَّیلُ، فَنَزَلوا عِندَ رَجُلٍ مِنَ الیَهودِ، فَلَمّا شَرِبوا وسَکِروا، قالوا لَهُ: عِندَنا رَأسُ الحُسَین
فَقالَ لَهُم: أرونی إیّاهُ، فَأَرَوهُ إیّاهُ بِصُندوقٍ یَسطَعُ مِنهُ النّورُ إلَى السَّماءِ ، فَعَجِبَ الیَهودِیُّ ، وَاستَودَعَهُ مِنهُم ، فَأَودَعوهُ عِندَهُ .
فَقالَ الیَهودِیُّ لِلرَّأسِ وقَد رَآهُ بِذلِکَ الحالِ : اِشفَع لی عِندَ جَدِّکَ . فَأَنطَقَ اللّه ُ الرَّأسَ ، وقالَ : إنَّما شَفاعَتی لِلمُحَمَّدِیّینَ ولَستَ بِمُحَمَّدِیٍّ ، فَجَمَعَ الیَهودِیُّ أقرِباءَهُ ، ثُمَّ أخَذَ الرَّأسَ ووَضَعَهُ فی طَستٍ ، وصَبَّ عَلَیهِ ماءَ الوَردِ ، وطَرَحَ فیهِ الکافورَ وَالمِسکَ وَالعَنبَرَ .
ثُمَّ قالَ لِأَولادِهِ وأقرِبائِهِ : هذا رَأسُ ابنِ بِنتِ مُحَمَّدٍ ، ثُمَّ قالَ : وا لَهفاه ! لَم أجِد جَدَّکَ مُحَمَّدا فَاُسلِمَ عَلى یَدَیهِ ، ثُمَّ وا لَهفاه لَم أجِدکَ حَیّا فَاُسلِمَ عَلى یَدَیکَ واُقاتِلَ دونَکَ ، فَلَو أسلَمتُ الآنَ أتَشفَعُ لی یَومَ القِیامَةِ ؟
فَأَنطَقَ اللّه ُ الرَّأسَ ، فَقالَ بِلِسانٍ فَصیحٍ : إن أسلَمتَ فَأَنَا لَکَ شَفیعٌ . قالَها ثَلاثَ مَرّاتٍ وسَکَتَ ؛ فَأَسلَمَ الرَّجُلُ وأقرِباؤُهُ

ترجمه: هنگامى که سر امام حسین علیه السلام را به شام مى بردند ، شب بر آنان در آمد . آنان ، بر مردى یهودى فرود آمدند و چون شراب نوشیدند و مست شدند ، گفتند : سر حسین ، نزد ماست . او به آنان گفت : آن را به من ، نشان بدهید .
آنان ، سر را در صندوقى به او نشان دادند که از آن تا آسمان ، نور بر مى خاست . یهودى به شگفت آمد و از آنان خواست که آن را به او امانت دهند . آنان نیز آن را امانت دادند . یهودى ، هنگامى که سر را به آن حال دید ، به آن گفت : شفاعت مرا نزد جدّت بکن . خدا ، سر را به زبان در آورد و گفت : شفاعت من ، فقط براى معتقدان به دین محمّد صلى الله علیه و آله است و تو محمّدى نیستى.
یهودى ، نزدیکانش را گِرد آورد و سپس سر را گرفت و در تشتى نهاد و گلاب بر آن ریخت و کافور و مُشک و عنبر بر آن نهاد . آن گاه به فرزندان و نزدیکانش گفت : این ، سر فرزند دختر محمّد صلى الله علیه و آله است . سپس گفت : آه که جدّت محمّد را نیافتم تا به دست او اسلام بیاورم! و آه که تو را زنده نیافتم تا به دست تو مسلمان شوم و برایت بجنگم! اگر اکنون مسلمان شوم ، روز قیامت ، شفاعتم را مى کنى؟ خدا ، سر را به سخن در آورد و آن ، با زبانى شیوا گفت : «اگر اسلام بیاورى ، من شفیع تو خواهم بود» . این را سه بار گفت و خاموش شد . مرد یهودى و نزدیکانش ، مسلمان شدند .
ردیف عنوان فایل حجم پخش آنلاین دانلود
۱
مسلمان شدن یهودی به واسطه سر مقدس امام حسین (ع) (مقتل)
13.08 MB
دانلود

منبع مقتل:

مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج ٢ ص ١٠٢ ، بحار الأنوار : ج ٤٥ ص ١٧٢ ح ٢٠ .

منبع:

meysammotiee.ir

زینب چو دید پیکری اندر میان خون/وصال شیرازی


زینب چو دید پیکری اندر میان خون

چون آسمان که زخم تن از انجمش فزون

 

بی حد جراحتی،نتوان گفتنش که چند

پامال پیکری،نتوان دیدنش که چون

 

خنجر در او نشسته چو شهپر که در هما

پیکان از او دمیده چو مژگان که از جفون

 

گفت این به خون تپیده نباشد حسین من

این نیست آن که در بر من بود تا کنون

 

یک دم فزون نرفت که رفت از کنار من

این زخمها به پیکر او چون رسید،چون؟

 

گر این حسین،قامت او از چه بر زمین؟

ور این حسین،رایت او از چه سرنگون؟

 

گر این حسین من،سر او از چه بر سنان؟

ور این حسین من،تن او از چه غرق خون؟

 

یا خواب بوده ام من و گمگشته است راه

یا خواب بوده آن که مرا بوده رهنمون

 

بند دوم از ترکیب بند

 

چون کرد با برادر خود قصه را تمام

روبرو مدینه کرد که ای سید انام

 

این شاه سر جدا شده از تن حسین توست

این سینه چاک ناوک دشمن حسین توست

 

این نور نخل طور تجلی که شد از او

کرب و بلا چو وادی ایمن حسین توست

 

این لاله گون قبای که جبریل از غمش

شال عزا فکنده به گردن حسین توست

 

این جسم پاره پاره که زهرا به ماتمش

صد پاره جامه ساخته بر تن حسین توست

 

این شمع جان گداز که اندر مصیبتش

از آه شعله ها شده روشن حسین توست

 

این پیکر کشیده به خون کز برای او

خون ها ز دیده رفته به دامن حسین توست

 

این طایر حرم که ز پیکان شست کین

در خاک و خون نموده نشیمن حسین توست

چقدر نام تو زیباست اباعبدالله

چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
چشم تو خالق دنیاست اباعبدالله
زائر کرببلا حق شفاعت دارد
قطره در کوی تو دریاست اباعبدالله
دستگیری ز گدا گردن هر ارباب است
کار ما دست تو آقاست اباعبدالله
مستجاب است دعا گوشه‌ی شش‌گوشه‌ی تو
حرمت عرش معلی‌ست اباعبدالله
هر کسی داد سلامی به تو و اشکش ریخت
او نظر کرده‌ی زهراست اباعبدالله
بارها گفت اگر من ز حسینم، دیدم
جلوه‌اش اکبر لیلاست اباعبدالله
چشم ما روز قیامت به پر قنداقه‌ست
پسرت مالک فرداست اباعبدالله
روزی گریه‌ی ما دست رباب افتاده
روضه‌خوان در دل صحراست اباعبدالله
باب بین‌الحرمین از حرم عباس است
همه جا سفره‌ی سقاست اباعبدالله
هر که باشیم که سنگ تو به سینه بزنیم
سینه‌زن زینب‌کبری‌ست اباعبدالله
مادرت گفت "بنیَّ" دل ما ریخت به هم
بردن نام تو غوغاست اباعبدالله
مادرت گوشه‌ی گودال تماشا می‌کرد
بر سر نعش تو دعواست اباعبدالله

 

شاعر : قاسم نعمتی

گریه های دائمی امام سجاد علیه السلام

وقتی صحبت از اشک و گریه بر حسین علیه السلام است، باید چگونگی اشک حجج الهی و مدت عزاداریشان را که تا چه حد بوده بررسی نمود

ائمۀ معصوم علیهم السلام به گونه ای اشک می ریختندکه هر که ایشان را مشاهده می نموده به حالشان ترحم نموده و از گریۀ ایشان می گریسته

و در روایات دیگر چون زنان جوانمرده ضجه می زدند و می نالیدند و مانند قطرات باران اشک از محاسنشان می ریخته است و از شدت گریه نفَس هایشان بند می آمده و بارها ازهوش می رفتند.

امام صادق علیه السلام می فرمایند:
۱« یا زراره!..کان جدی إذا ذکره بکی حتّی تملأ عیناه لحیته و حتّی یبکی لبکائه من رآه »
ای زراره! عادت جدم این بود که هرگاه یاد آن حضرت می نمود محاسنش از اشک »خیس می گشت به گونه ای که هرکس آن جناب را می دید، به حالش ترحم نموده ازگریه اش به گریه می افتاد

حضرت در بیانی دیگر چنین می فرمایند:
إنّ زین العابدین علیه السلام بکی علی أبیه أربعین سنۀ، صائماً نهاره، قائماً لیله، فإذا »حضر الإفطار جاء غلامه بطعامه و شرابه فیضعه بین یدیه فیقول: کل یا مولای، فیقول

قتل ابن رسول الله جائعاً، قتل ابن رسول الله عطشانا فلا یزال یکرّر ذلک و یبکی حتّی
۲« یبل طعامه من دموعه ثم یمزج شرابه بدموعه فلم یزل کذلک حتّی لحق بالله تعالی
امام زین العابدین علیه السلام بر پدرش چهل سال گریست۳٫

 در این مدت روزها روزه می داشت و شب ها به عبادت می گذرانید. هنگام افطار می رسید خدمتگزارش غذا وآب می آورد و در مقابلش می گذاشت و عرض می کرد: آقا بفرمائید میل کنید.

میفرمود: فرزند رسول خدا گرسنه کشته شد، فرزند رسول خدا تشنه کشته شد.آنقدر اینجمله ها را تکرار می فرمود ومی گریست تا غذایش ازآب دیدگانش تر می شد. حال حضرت چنین بود تا به خدای عزّوجلّ پیوست

در روایتی دیگر وارد شده است که هرگاه غذا برای افطار حضرت می آوردند از شهدای
به خون خفتۀ کربلا یاد می کرد و می فرمود: واکربلا! آه از غم و اندوه کربلا! و این جمله را
تکرار می کرد و می فرمود: قتل ابن رسول الله جائعاً، قتل ابن رسول الله عطشاناً! و آنقدر اشک
می ریخت که لباس حضرت از اشک، تر می شد.۴

نکته! امام زمان و حجت خدا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشّریف صدها سال است که هر صبح و شام، خون گریه می کند و آیا نباید شیعه با مولای خویش همراهی کند و او را در این غم یاری؟! شیعه ای که بالاترین و شدیدترین نوع حب را باید با مولای خود داشته باشد

فریاد در مصیبت آن مظلومی که اندوه ما را ابدی کرده و حرارت مصائبش ما را بی تاب کرده. ای وای بر زخم های کهنه ای که جای جای قلوب اولیاء را نشانه گرفته و آنان را در غم جانکاه حسین علیه السلام مظلوم به عزای ابدی نشانده

اللهم عجل لمنتقم الحسین الفرج*

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

. (۱٫عن محمد بن عبدالله الحمیری عن أبیه عن علی بن محمد بن سالم عن محمد بن خالد عن عبدالله بن حماد
البصری عن عبدالله بن عبدالرحمن الأصم عن أبی یعقوب عن أبان بن عثمان عن زراره قال قال ابوعبدالله علیه
.۲۰۶/ ۳۱۳ ؛ بحارالأنوار: ۴۵ / السلام)؛ کامل الزیارات: ۸۱ ؛ مستدرک الوسائل: ۱۰
.۳۷۸/ ۲۷۸ ؛ أسرارالشّهادات: ۲ / ۲۸۲ و ۲۵ / ۲٫ الملهوف: ۲۰۹ ؛ وسائل الشیعه: ۳
۳٫ با توجه به اینکه عمر شریف حضرت بعد از واقعه کربلا ۳۴ یا ۳۵ سال بوده است، احتمالاً عدد چهل تقریبی می
باشد. بدین معنا که حضرت تا پایان عمرگریستند همانطور که در پایان حدیث ذکر شده است۴٫مثیرالاحزان.۱

امام حسین علیه السلام و شفاعت جوانی که عاق والدین بود

روزی اصحاب کساء (یعنی حضرت رسول و حضرت زهرا و امیرالمومنین و حسنین علیهم السلام) به قبرستان بقیع آمدند، دیدند، مرده ای به عذاب مبتلا گشته، حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم آن مرده را آواز داد و فرمود:

                   یا عبدالله قُم باذن الله فی الفور.

از معجزه حضرت قبر شکافته شد و جوانی با روی سیاه و حال تباه و با غُل و زنجیر با حالتی که شرح نتوان داد بیرون آمد.

حضرت فرمود: وای بر تو در دنیا چه کرده ای؟

عرض کرد: یا رسول الله مادرم ناراضی است.

فرمود: به مادرت چه کردی؟ عرض کرد: روزی داخل خانه شدم همسرم از مادرم شکایت کرد، من غضبناک شدم، مادرم در سر تنور بود و نان می پخت، او را گرفتم و به داخل آتش افکندم، همسایه ها آمدند مادرم را از تنور بیرون آوردند ولکن یک دست و پستان او سوخت، دیدم پستان سوخته خود را به روی دست گرفته، سر به آسمان بلند کرد و گفت: الهی تو انتقام مرا از این پسر بگیر، عمر من به حدی کوتاه شد که سه روز بعد از نفرین مادرم از دنیا رفتم و در قبر این عذاب را به من می کنند، از شما می خواهم درباره من دعا کنید.

حضرت فرمود: مادر این جوان را حاضر کنید، بدون رضایت مادر دعا مستجاب نمی شود، صحابه مادر آن جوان را حاضر کردند.

پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: از تقصیر پسرت گذشت کن در عذاب است.

عرض کرد: نمی گذرم.

پس هر چه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت علی و حضرت فاطمه و امام حسن علیهم السلام شفاعت کردند، قبول نکرد، تا آن که نوبت به امام حسین علیه السلام رسید.

چون حضرت فرمود: ای زن! شفاعت جد و پدر مرا در حق پسرت قبول نکردی شفاعت مرا قبول کن.

پیرزن نگاهی به آسمان کرده و برگشت با هر دو دست دامن حضرت امام حسین علیه السلام را گرفت: عرض کرد: گذشت کردم.

رسول خدا ص فرمود: ای زن جای تعجب است! شفاعت ما را قبول نکردی، ولی شفاعت پسرم حسین را قبول کردی.

آن زن عرض کرد، خواستم قبول نکنم، دیدم درهای آسمان باز شده است، ملائکه در دست حربه های آتشین گرفته می گویند: شفاعت حسین را قبول کن والّا با حربه های آتشین تو را می زنیم، من قبول کردم.1

1.تحفة الواعظین، ج1،ص131، نقل از تفسیر منهج الصادقین. در سایه اولیاء خدا،ص342

اشعار شام غریبان از استاد سازگار

عالم همه محزون و پریشان حسین است

شام است ولی شام غریبان حسین است

از خـون جگـر لالـه فشـانید کـه امشب

در مقتل خون، فاطمه مهمان حسین است

نازل شده قرآن همه در مطبخ «خـولی»

یا کوفـه پر از نغمۀ قرآن حسین است؟

دریا جگـرش سوختـه و آب شـده، آب

لب‌تشنۀ لعل لب عطشـان حسین است

ای بـاد بـه زخـم تن اکبـر که رسیدی

آهسته بزن بوسه که این جان حسین است

زینب نگهش بر قـد خم‌گشتۀ زهرا

زهرا نگهش بـر تن عریان حسین است

صحرای بـلا گشتـه پـر از لالـه و ریحان

گل‌هاش همه زخم فـراوان حسین است

در تشنگــی روز جــزا چشمــۀ کوثــر

چشمی‌ست که می‌گرید و گریان حسین است

از بس‌که کریم است کریم است کریم است

در مقتل خون شمر، ثناخوان حسین است

ترسـم کـه بـه آتش بکشانـد همه‌جـا را

«میثم» که پر از شعلۀ سوزان حسین است
سازگار
*****

اشعار بیشتر در  ادامه مطلب

اشعار دروازه کوفه از استاد سازگار

ای خداوند را خجسته جمال
یا هلالا لم استتم کمال
آفتاب زماه خوب ترم
ثمر جد و مادر و پدرم
مصحف سرخ هیفده آیه
سر نی کرده بر سرم سایه
دل زمن برد صوت قرآنت
پدر و مادرم به قربانت
سر تو رو به روی محمل من
کعبه ی جان و قبله ی دل من
چشم های تو محملم را برد
صوت قرآن تو دلم را برد
نوک نی در کمال زیبایی
ماه رویت شده تماشایی
دم به دم ماه محفلم گردی
چند بر گرد محملم گردی
ساربان را بگو اگر داند
او مرا دور تو بگرداند
من شدم سایه بان پیکر تو
یا شده سایه بان من سر تو
نِی شجر، من کلیم محمل طور
تو خداوند را حقیقت نور
نیزه از خون حنجرت رنگ است
نیزه دارت چه قدر دلسنگ است
هم زتو، هم زدخترت خجلم
کم نگاهم کن ای عزیز دلم
من که دستور از تو می گیرم
گر بگویی بمیر، می میرم
سینه کردم سپر، سپر شکنم؟
یا در این آستانه سر شکنم
نیزه بر صورت تو چنگ زده
که به پیشانی تو سنگ زده
تازه داغ دلم دوباره شده
جگرم چون تن تو پاره شده
کاش یک لحظه نیزه خم می شد
دست کوتاه من عَلَم می شد
می گرفتم زنوک نی به برت
می زدم بوسه ها به زخم سرت

اشعار بیشتر در ادامه مطلب

روضه مکتوب شب هفتم محرم

حضرت علی اصغر علیه السلام

(توسل آیه الله گلپایگانی به حضرت علی اصغر(علیه السلام) به نقل ازواعظ محترم حجه السلام یثربی)ایشان می گفتند :  مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی یک روضه خوان مخصوصی داشتندکه هرزمان این روضه خوان دربیت مرجع بزرگوار بود نشان دهنده این بود که آقا یک مشکلی یاحاجت مهمی دارد

هر زمان هم که درخدمت  ایشان روضه می خواند روضه حضرت علی اصغر(علیه السلام) رامی خواند. (حسن اشعری مداح معروف قم)

از مرحوم آیت الله العظمی میرزای قمی  معروف نقل شده است که:

ایشان وقتی که مهمی ومشکلی برایشان پیش می آمد توسل به ذیل عنایت حضرت علی اصغر علیه السلام پیدا می کردند. ایشان دهه اول محرم روضه خوانی داشتند به هر یک از منبریها که می خواستند ذکر مصیبت کنند می فرمودند روضه حضرت  علی اصغر  امام حسین علیهما السلام خوانده شود.

یکی ازمنبریهای روضه خوان به او عرض کردآقادیگر شهدای کربلا هم سهمی دارند.  میرزای قمی فرمودند می دانم ولی هر کدام از شهداءمی جنگیدند ویا حد اقل از خودشان دفاع می نمودند ولی حضرت علی اصغر علیه السلام قدرت دفاع نداشت.(موضوع مشهور است ولی مطلب از آقای سید ابو الفضل مدرسی نقل شده است. )

توصیه میرزای بزرگ:  میرزای شیرازی همیشه به روضه خوانها ومرثیه خوانها توصیه می کردند:  که تا می توانند مصیبت علی اصغر را بخوانند ودرایام محرم خصوصاً به وعاظ واهل منبر توصیه می کردند که بیشتر مصیبت علی اصغر را بخوانند چرا؟ چون که نظر مرحوم میرزای بزرگ این بود که علی اصغر سند مظلومیت امام حسین علیه السلام می باشد. چرا نباشد در حالی که آن طفل نه توان گرفتن شمشیر را داشت ونه توان تکلم نمودن واز حق خود دفاع نمودن،چه سندی بالا تر از این می توان یافت که بر تارک تاریخ بدرخشد وفریاد مظلومیت پدر را به جهانیان تا قیامت برساند  . نقل از حضرت آیت الله حاج سید محمد شیرازی(ره)   (1)

توسل به حضرت امام حسین علیه السلام   ::عبدالله بن جندب گفت به حضرت موسی بن جعفر علیها السلام عرض کردم دعایی به من آموزش فرمایید برای حاجاتم که در سجده شکر بخوانم حضرت دعایی تعلیم فرمود که یک فراز آن این است.  اللهم انی اُنشِدُکَ بِدَمِ الْمَظلوم ثلاثاً یعنی سه دفعه بگوپروردگارا سوگند می دهم تورابه خون مظلوم.

ای حرمت خانۀ معمور دل ( مدح ومرثیه حضرت قاسم علیه السلام)

بسیار سوزناک و جانسوز!

ای حرمت خانۀ معمور دل

ای شجر عشق تو در طور دل

نجل علی درّ یتیم حسن

باب همه خلق زمین و ز من

همچو عمو ماه بنی هاشم

چشم و چراغ شهدا، قاسمی

زینب و عبّاس و حسین و حسن

روی دل آرای تو را بوسه زن

رشتۀ جان طرّه گیسوی تو

پنجۀ دل شانه کش موی تو

گرچه ندارند بزرگان همه

شرح ز فانی ز تو و فاطمه

دیده جهان بزم عروسی بسی

مثل تو داماد ندیده کسی

حجلۀ دامادی تو قتلگاه

ذکر خوش اهل حرم- آه آه

نای شب وصل تو آوای جنگ

نُقل عروسی تو باران سنگ

خلعت دامادی تو پیرهن

پیرهنی کآمده بر تن، کفن

شمع، شرار جگر خواهرت

عود، دل سوختۀ مادرت

ماه و شان گرد رخت فوج فوج

اشک بچشم همگان موج موج

پیکر صد چاک تو گلبرگ بود

تازه عروست ببرت مرگ بود

لیلۀ عاشور در آن شور حال

کرد ز تو عم گرامی سؤال

کی همه دم عاشق ایثار خون

شربت مرگ است بکام تو چون؟

غنچۀ لبهات پر از خنده شد

با سخن مرگ، دلت زنده شد

کی تو مرا چون پدر و من پسر

آینۀ مادر و جدّ و پدر

دادن جان گر بره دلبر است

از عسل ناب مرا خوشتر است

جام اگر جام شهادت بود

مرگ به از روز ولادت بود

بی تو حیاتم همه شرمندگی است

با تو مرا کشته شدن زندگی است

بود دل شب به سپهرت نگاه

تا که برآید ز افق صبحگاه

ظلمت شب کرد فرار از سپهر

بر سر میدان فلک تاخت مهر

صاعقۀ جنگ شرربار شد

نقش زمین قامت انصار شد

هاشمیان جمله بپا خواستند

در طلب وصل، خود آراستند

گشت تو را نوبت جانباختن

تیغ گرفتن علم افراختن

خون دل از دیده روان ساختی

خویش به پای عمو انداختی

کی به تو حاجات، مرادم بده

جان عمو اذن جهادم بده

با تواَم و از دو جهان فارغم

عاشقم و عاشقم و عاشقم

هر دو نگه بر رخ هم دوخـتید

هر دو به مظلومی هم سوختید

هر دو بریدید دل از بود و هست

هر دو گشودید به یکباره دست

هر دو ربودید ز سر هوش هم

عارفه هستم ، روایتی جذاب از شیعه شدن دختر دانشجو مسیحی

دختر دانشجوی رشته الکترونیک دانشگاه رشت که بعد از دیدن خوابی شیعه شد و  تولد جدید زندگیش را مدیون امام حسین (ع) دانست.


عارفه,شیعه,دختر,دختر دانشجو,جذاب,داستان جذاب,داستان جذاب دختر دانشجو,دختر دانشجو رشت,داستان شیعه شدن,کتاب مقدس,دختر مسیحی,زیباترین,خواب دختر

(من عارفه هستم)

دریافت فایل:

صوت بالا روایتی  است جذاب از شیعه شدن دختری که زیباترین صدای اسلام را اذان میداند

گوشه ای از این داستان زیبا را در زیر می خوانیم :

شب هشتم محرم بود خواب دیدم که با پدر و مادر و برادرم در کلیسا مشغول دعا کردن با کتاب مقدس بودیم سرم را پائین آوردم دیدم در دستانم زیارت عاشوراست احساس کردم که تنم داره می لرزه سرم رو آوردم بالا جلومون مجسمه حضرت مسیح بود اما رو پیشونی مجسمه سربند یا حسین بسته شده بود ....

مدح پنج تن آل عبا علیهم السلام

آفریدند آفرینش را برای ، پنج تن

پس همه هستند خلق ماجرای ، پنج تن

مثل جبرائیل تا عرش بالا می روم

آن زمان هایی که می افتم به پای ، پنج تن

نذر "اهل بیت" ، اهل بیت باید ذبح کرد

بچه های ما فدای بچه های ، پنج تن

استجابت در قسم دادن به نام فاطمه است

پس بدون او نمی گیرد دعای ، پنج تن

فاطمه در عین وحدت گاه ، کِثرَت می شود

می رسد از جانب یک تن صدای ، پنج تن

یک بدن که طاقت روح وسیعش را نداشت

لاجرم تکثیر شد در جای جای ، پنج تن

هم رضای پنج تن یعنی رضای فاطمه

هم رضای فاطمه یعنی رضای ، پنج تن

ما در این دنیا و آن دنیا یکی از این دو ایم

یا غلام پنج تن یا که گدای ، پنج تن

روضه پنج تن آل عبا علیهم السلام

قصه ی تشییع جنازه ی پنج تن آل عباخیلی عجیب و غریبانه است . همه ی مردم معمولا وقتی از دنیا میروند خیلی با عزت و احترام تشییع میشوند .دوستان و آشنایان هم جمع میشوند و به بازماندگان تسلیت میگویند ...پنج تن آل عبا سروران همه ی عالمند اما ببینید چطور تشییع شده اند . جنازه مطهر رسول خدا (ص) سه روز بر روی زمین ماند .عده ای از مردم بی اعتنا از مساله در سقیفه جمع شده بودند و بر سر تصاحب قدرت با یکدیگر میجنگیدند این از وضع تشییع رسول خدا حضرت زهرا(س) هم فرمود : علی جان مرا شب غسل بده و شب کفن کن . نمی خواهم آنهایی که در حق من ظلم کرده اند در تشییع جنازه ام شرکت کنند . امیرالمومنین بدن فاطمه اش را در نهایت غربت و مظلومیت تشییع کرد . مثل این ایام هم چند نفر از خواص جنازه امیرالمومنین را مثل حضرت زهرا مخفیانه و غریبانه دفن کردند و تا صد سال بعد که حضرت امام صادق (ع) مرقد آن حضرت را معرفی کرد مردم آن حرم شریف را نمیدانستند . شاید بپرسید چرا دیگر بدن امیرالمومنین را مخفیانه و شبانه دفن کردند ؟ من میگویم : به همان دلیل که این خاندان جنازه ی امام حسن (ع) را روز برداشتند که ای کاش او را هم شبانه دفن میکردندچون این نامردمان روزگار بجای احترام و تکریم و تشییع ، جسارت و بی احترامی کردند و به جای گلباران تابوت را تیر باران کردند اما من بمیرم برای آن امامی که کارش به تابوت و کفن و دفن نرسید . لگد کوب سم اسبان شد و سه روز زیر آفتاب سوزان عراق باقی ماند .

این بنده ی خدا و عاشق بی چون حسین توست

قلبش دریده و غرق دریای خون حسین توست

سردار سر به نیزه و راسش به دیر تنور

زخم های قلب او شده از تن برون حسین توست

بابایی آملی

منبع:کتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست،انتشارات: صبح امید

پنج تن آل عبا (ع) _ محتشم کاشانی

یا مظلوم

برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند
اول صلا به سلسله ی انبیا زد


نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید
زان ضربتی که بر سر شیرخدا زدند


آن در که جبرئیل امین بود خادمش
اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند


بس آتشی ز اخگر الماس ریزه ها
افروختند و در حسن مجتبی زدند


وانگه سرادقی که ملک مجرمش نبود
کندند از مدینه و در کربلا زدند


وز تیشه ی ستیزه درآن دشت کوفیان
بس نخل ها ز گلشن آل عبا زدند


پس ضربتی کزان جگر مصطفیدرید
بر حلق تشنه ی خلف مرتضی زدند


اهل حرم دریده گریبان، گشوده مو
فریاد بردر ِ حرم کبریا زدند


روح الامین نهاده به زانو سر حجاب

تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب

محتشم کاشانی

متن روضه جانسوز رسول اکرم صلی الله علیه و آله

مدینه شهر ناله های رسول

شهرلاله های سرسبز بتول

تو بهشتی ولی بهارت کو

ای قرار همه قرارت کو

شکوه بر درگه خدا داری

ناله وا محمدا داری

شهر احمد کجاست احمدتو

از چه خاموش شد محمد تو

آسمانها همه خراب شوید

کوهها در شراره آب شوید

ناله ها، آه از جگر خیزید

اختران بر زمین فرو ریزید

لحظه ها محشری عظیم شُدید

امت مصطفی یتیم شُدید

ای جهان وجود هستت رفت

خاتم النبیاء ز دستت رفت

گرد غم بر فلک نشست

پشت شیر خدا شکست

گرد غربت مدینه را به سر است

از مدینه علی غریب تر است

دیگه کسی رو نداره علی،یه پیغمبر بود حامی علی بود،دیگه یه مدینه می مونه، یه زهرا و علی،اونم زهرایی که از رنگ و روش پیداست دیگه نمی دونه.

او که بار بلای امت برد

او که پا بر نجات خلق فشرد

جگرش را ز طعنه چنگ زدند

بر جبینش زه کینه سنگ زدند

دلمون پر میزنه برای کربلا حسین

خوش به حال اونایی که موفق شدند به زیارت اربعین در کربلا

روزی رسول الله (ص)همراه جمعی از اصحاب ،از راهی میگذشت. در راه به کودکانی بر خورد کرد که مشغول بازی بودند.رسول الله (ص) کنار کودی نشست و شروع کرد به بوسیدن بین دو چشم ان طفل .سپس او را بر دامن خود جای داد و به او اظهار محبت زیادی کرد.شخصی از علت این ماجرا سوال کرد .فرمود: روزی این طفل را دیدم که با حسین من بازی میکرد .خاک زیر پای حسین من را برمیداشت و به صورت خود میمالید.جبرئیل به من خبر داد که او حسین مرا در واقعه کربلا یاری میکند. او را به جهت محبت به فرزندم حسین دوست دارم.یا رسول الله !ما هم دوستدار حسین تو هستیم. ما هم خاک پای حسینت را به سر و صورتمان میمالیم . کام ما را با خاک کربلا باز میکنندو وقتی هم به قبر میرویم خاک کربلا بر پیشانی ما می نهند....ما هم حسینت را دوست داریم. به ما هم محبت کن ! ما را هم کربلایی کن.....      

دلمون پر میزنه برای کربلا حسین

نظری کن بیاییم کنار خیمه ها ت حسین

اون قدر دوستت داریم که روز و شب به یاد تو

اشک ماتم میریزیم برای بچه ها حسین

مادرم یادم داده تو روضه هات گریه کنم

مثل بچه مرده ها همش میگفت فدات حسین

من به قربون تو و گل های سرخ پرپرت

دوست دارم سر بذارم رو قبر کشته هات حسین

 ای حسین فاطمه به پسرت مهدی بگو 

شب و روز سر بزنه به این عزادارات حسین 

 

منبع:کتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست

انتشارات: صبح امید

متن و صوت شور سینه زنی برادر بی حرمم حسن جان-مهدی اکبری

حاج مهدی اکبری

کاش بودی کرببلا، کنار حرمم،حرم داشتی حسن

کاش بودی کرببلا،یه ایوون طلا،تو هم داشتی حسن

دور ضریحت پر مرد و زن بود

مادرمون فاطمه بی محن بود

یک شب جمعه حرم حسین و

یک شب جمعه حرم حسن بود

من گنبدی دارم و گنبد بقیع، گرد و غباره

من یک ضریح دارم و تو سایه بونم ،قبرت نداره

برادر بی حرمم حسن جان

کاش بودی کرببلا ، تو بین الحرمین، حرم داشتی حسن

کاشکی گنبدی شبیه ،به گنبد حسین،  تو هم داشتی حسن

گنبدامون شبیه کاظمین بود

قشنگ ترین بهشت عالمین بود

پرچم سبز یا حسن کناره

پرچم سرخ ذکر یا حسین بود

صحن و سرای من شلوغه و بقیع،زائر نداره

صحنت توی دلم و آسمونش، دور از ستاره

برادر بی حرمم حسن جان

کاش بودی کرببلا،کنار خیمه گاه ،حرم داشتی حسن

پیش قبر قاسمت،یه دونه بارگاه ،تو هم داشتی حسن

هیچ کسی غربت حسن نداره

این همه داغ دل شکن نداره

درسته که بی حرمی حسن جان

ولی حسین تو کفن نداره

صحن و سرای من شلوغه و بقیع،زائر نداره

صحنت توی دلم و آسمونش، دور از ستاره

برادر بی حرمم حسن جان

دانلود مداحی

شکر خدا که پیرهنت در نیامده... / شعری بسیار جانسوز و زیبا

دارم به خاطر حرمت گریه می کنم
از شوق سفره ی کرمت گریه می کنم
در روضه های محترمت گریه می کنم
وقتی برای درد و غمت گریه می کنم

حتی علی و فاطمه خوشحال میشوند
در خانواده ات همه خوشحال میشوند

دنیا ندید وسعت بالاتر از تو را
سائل ندید جز خودت آقاتر از تو را
دستی ندید دستِ بفرماتر از تو را
یثرب ندید حضرت تنهاتر از تو را

تنها میانِ خانه و تنها میان شهر
زخم زبان همسر و زخم زبان شهر

پای غریبی تو به پا برنخواستند
یا دشمنت شدند و یا برنخواستند
مشتی حرامزاده ز جا برنخواستند
وارد شدی به پای شما برنخواستند

اهلِ مدینه ناز شما را کشیده اند
یک عده جانماز شما را کشیده اند

با خنده زخم بر جگرت میگذاشتند
اهلِ مدینه سر به سرت میگذاشتند
گاهی عصا به رویِ پرت میگذاشتند
یک کوزه سم کنار سرت میگذاشتند

تنها ، غریب ، بی کس و آرام میروی
از کوچه هایِ طعنه و دشنام میروی

در کوچه میروی ، غمِ مادر نشسته است
قنفذ در این مسیر مکرر نشسته است
در پیش تو مغیره به منبر نشسته است
درخانه پای قتل تو همسر نشسته است

این زهر و درد سوختنت فرق میکند
تو طرزِ دست و پا زدنت فرق میکند

زانو بغل مکن چقدر آه میکشی
تو در جواب اهل گذر آه میکشی
با راز خویش تا به سحر آه میکشی
داری به جای چند نفر آه میکشی

در آه آه خویش تو مویت سفید شد
در کوچه ای امید دلت نا امید شد

تقصیر تو نبود که مادر پرش شکست
تقصیر تو نبود اگر زیورش شکست
تقصیر تو نبود دل اطهرش شکست
تقصیر تو نبود زدند و سرش شکست

گیرم که دست تو سپر مادرت نشد
تقصیر تو نبود قدت یاورت نشد

بیرون بریز این جگر پاره پاره را
بیرون بریز غصه ی این گوشواره را
زینب رسیده است بگو راه چاره را
خونابه های دور لب پر شراره را

گریزهای جانسوز روضه امام حسن به روضه امام حسین علیهما السلام

روضه خوانی برای امام حسین (علیه السّلام) با لبهای خونی

تا حالا کی دیده یه روضه خونی با لب خونی روضه ی حسین (علیه السّلام) بخونه، اول روضه خونی که لباش خونی بود، امام حسن (علیه السّلام) بود.پ

لایوم کیومک یا ابا عبدالله هی برمی گشته ابی عبدالله نگاه می کرد، گریه می کرد و می فرمود: حسین جان ! اینجوری گریه نکن، داداش ! الان تو بالا سرمی، خواهرم هست، پسرام هستند، همه دور بستر من گریه می کنند … .

یه روز می آد سی هزار نفر تو را با اولاد و زن و بچه ات محاصره می کنند، تو را بین دو نهر آب با لب تشنه می کشند …

منبع:کتاب گلواژه های روضه

امام غریب

وصال شیرازی شعرهای زیادی دارند، در باب آقا اباعبدالله در عالم رویا صدیقه طاهره را دید، بی بی فرمود: همش برا حسین (علیه السّلام) شعر  گفتی چرا برای حسنِ غریب من شعر نمی گی، وصال این چند خط را گفت:

از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد

                           آن طشت را ز خون جگر پر ز لاله کرد

خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت

                         دل را تهی ز خون دل چند ساله کرد 

منبع:کتاب گلواژه های روضه

مقایسه همسر امام حسین (ع) با همسر امام حسن (ع)

رباب همسر امام حسین (ع) بعد از جریان کربلا می رفت زیر آفتاب مینشست و گریه میکرد . می گفتند : خانم حداقل بیایید زیر سایه بنشینید . میفرمود : چطور من زیر سایه بنشینم ؛ در حالی که آقا و مولایم سه روز بدون کفن زیر آفتاب سوزان به سر برد . این است وفای همسر امام حسین اما همسر امام حسن (ع)چی ؟ همسر امام حسن (ع) قاتل اوست . هر مردی وقتی از کار بیرون خسته می شود دلش خوش است که شب به خانه برمیگردد و همسرش مایه ارامش اوست ؛ اما جانها به قربان مظلومیت امام حسن (ع) . مسجد میرفت ، می دید بالای منبر رسول خدا پدر او را لعن میکنند بیرون می آمد حتی دوستان به او میگفتند " یا مذل المومنین "کار به جایی رسید که وقتی حضرت بیرون می رفتند زیر لباسشان زره به تن میکردند . وقتی هم به خانه برمیگشتند تازه باید با قاتل خود سر بر یک بالش بگذارند .

سینه میسوزد زآه سرد من

درد گوید ماجرای درد من

آتش دل از رخم پیدا نبود

  غصه های من یکی دوتا نبود

آن یکی میگفت با من این چنین

متن و صوت روضه امام حسن علیه السلام و گریز به کربلا و یادی از امام زمان(عج)

     حاج محمود کریمی

شرحه شرحه میخوانم،شرح دوریت یارا


پای دل به گل مانده،چشم من شده دریا


ای غریب دور از من،عشق آشنای دل


مینشینم امشب هم،پای های های دل

یا صاحب الزمان(عج)
آنقدر خودم بودم ،غافل از عطای تو

فرمود:ما لحظه ای از شما غافل نمیشویم.آقا جان من به یومن وجود تو زنده ام،من برای تو زنده ام،اقا جان،تو هم یه بار ضرر کن من رو بخر،آقا جان،بالاخره یه جایی به دردت میخورم،آقاجان،امشب کار من رو درست کن،اینقدر گرفتار خودم بودم،یادم رفت تو همه کارمی،آقاجان،متی ترنی و نرک،کی میشه ما تو رو ببینیم،تو هم مارو ببینی ای آقاجان،امشب روضه ی امام حسن بخونیم،بگو فاطمه جان امشب در خونه آقا زاده بزرگه ات اومدیم.

گریه کنیز و پیغمبر رحمت

پیامبر (ص) رد میشد .صدای گریه کنیزی را شنید .دلش طاقت نیاورد ؛رحمة للعالمین است. پرسید چرا گریه میکنی ؟گفت :می ترسم به خاطر تاخیرم مواخذه شوم.پیامبر (ص)او را همراهی کرد و پیش مولایش واسطه شد که اذیتش نکند .گفت:اقا قربان قدمتان !نه تنها اذیتش نمی کنم بلکه به یمن قدم شما آزادش هم میکنم. یا رسول لله !صدای گریه کنیزی را شنیدید، طاقت نیاوردیدوتحمل نکردید ؛پس چه میکردید، اگر صدای گریه های کودکان امام حسین رازیر تازیانه ها ی دشمن  میشنیدید؟ ان هنگامی که دشمن به سمت خیمه ها حمله ور شد و خیمه ها را آتش زد. امام سجاد (ع) فرمود:(علیکن بالفرار)

وای بر انان که ال مصطفی را میزدند

در میان شعله ها ریحا نه ها را میزدند

در میان دختران و خیل زنها بیشتر

عمه سادات ناموس خدا را میزدند

هم میان خیمه گه هم در میان قتله گه

دسته گلهای بهشت مرتضی را میزدند      

منبع:کتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست

انتشارات: صبح امید

پرستاری دختران از بابا

مردم پیامبر را بسیار اذیت وآذار کردند.بی احترامی وجسارت بسیار روا داشتند . شکنبه و خاکستر بر سر او ریختند . هر موقع پیامبر زخمی بر میداشت .حضرت زهرا (س) با چشمان اشکبار ، از پیامبر (ص) پرستاری میکرد و بر زخم های جسم و دل پیامبر مرحم میگذاشت .در کربلا هم دختر امام حسین (ع) دلش می خواهد از پدرش پرستاری کند و بر زخم هایش مرحم بگذارد ؛ ولی چه کند ؟بر سر بریده چه مرحمی بگذارد ؟ولی چه کند؟چه مرحمی میتواند بگذارد؟

  آمد سر نعش پدر با چشم گریان

گیسو پریشان کرد و از غم نغمه خوان شد

بابا چرا جسمت ؛چنین افتاده بی سر

بابا چرا راس تو بر نوک سنان شد

بابا پس از قتل تو از بیداد دشمن

صد گونه ظلم و جور و کین بر کودکان شد

باباچسان،جسم تو را صد چاک بینم

کز دیدنش از دل برون، تاب و توان شد

تا بر سنان ،شد راس تو از بهر غارت

در خیمه وارد ،شمر و خولی و سنان شد

بردند معجر از سر و خلخالم از پای

سر تا به پهیم خسته از جور خسان شد

غلام رضا نوایی کاشانی

منبع:کتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست

         انتشارات: صبح امید

شدت علاقه حضرت زهرا علیهاالسلام به پیامبر صلی الله علیه آله و سلم

انس می گوید: وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را به خاک سپردیم، سنگ لحد را چیدیم و قبر را پوشاندیم، من از حجره بیرون آمدم؛ دیدم که بانویی کنار دیوار ایستاده و گریه می کند. از صدای گریه اش فهمیدم فاطمه علیهاالسلام است.
شب بود وهوا تاریک بود، جلو آمد ، فرمود:انس پیغمبر را به خاک سپردید؟ عرض کردم: بله یا بنت رسول الله.
فرمود: چطور طاقت آوردید جسم پیغمبر صلی الله علیه وآله و سلم را زیر خاک کنید؟! چطور گُل مرا زیر گِل قرار دادید؟ چطور خاک بر بدنش افشاندید؟
اتاق را خلوت کردیم، فاطمه علیهاالیلام وارد اتاق شد، فرمود: بابا بلند شو، دخترت تنها مانده است.
صُبَّت عَلَیَّ مصائِبُ لَو اَنَّها       صُبَّت عَلَی الاَیَامِ صِرنَ لَیالِیا
بابا، روزِ فاطمه علیهالسلام شب شد. بابا خوشی فاطمه علیهاالسلام تمام شد. بابا، احترام فاطمه علیهاالسلام پایان پذیرفت. بابا بلند شو ببین آماده شده اند به خانه دخترت حمله کنند. بابا بلند شو ببین دخترت تنها مانده است.

وداع پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم با حسنین علیهماالسلام

روز شنبه است و متعلق به رسول اکرم؛ پیامبر رحمت و پیامبر رفق و مدارا. این همه که مردم مکه او را آزار دادند اما همین که مکه را فتح کرد صدا زد: الیوم یوم المرحمة؛(1) امروز، روز مرحمت است. همه را بخشید. پیامبر بارها فرمودند: اللهم اهد قومی فانهم لا یعلمون؛ (2)خدایا این ها را هدایت کن همانا بعضی از این قوم نمی دانند؛ اللهم اغفر لامتّی.(3) به ایشان عرض کردند: یا رسول الله، نوح نفرین کرد، آب آمد. قوم عاد، باد آنه را گرفت. قوم دیگری، قحطی آنها را گرفت. شما هم نفرین کنید، شما بیشتر از پیغمبر های دیگر آزار و اذیت شدید؛ ما أوذی نبی مثل ما أوذیت؛(4) هیچ پیغمبری مثل پیغمبر ما اذیت نشد. فرمود: نه من نفرین نمی کنم. خداوند در قرآن می فرماید: تا وقتی دو چیز در بین مردم است عذاب نمی آید:

1- شخص تو ( پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله)، تا شما در بین مردم هستی عذاب نمی آید؛

2- استغفار، تا اسغفار در بین مردم است عذاب عام برای مسلمانان نمی آید. امروز، روز شنبه و متعلق ذبه پیغمبر است. در مفاتیح هم دعایی دارد که مخصوص روز شنبه است، می گوید: پیغمبر را این گونه زیارت کنید. در آن زیارت می خوانیم که اگر مردم پیش تو استغفار کنند، و تو از خداوند برای آنها طلب مغفرت کنی، خدا می پذیرد. یا رسول الله، زمان حیاتت نبودیم که خدمت شما بیاییم، امروز که روز شنبه و متعلق به شماست، متوسل به شما می شویم، و از شما می خواهیم که واسطه بشوی که خداوند گناهان ما را ببخشد و بیامرزد. این مطلب در فرازی از همین زیارت روز شنبه نیز آمده است. دل ها را روانه کنیم مدینه، نمی دانم مشرف شده اید یا نه؟ گنبد خضرای نبوی و در کنارش آن قبرستان خاموش بقیع.

سنگ پرتاب کردن دشمنان اهل بیت علیهم السلام از احد تا کربلا و شام

روز جنگ احد ،روز سختی بود .روز گرفتاری و امتحان بود. در اثر غفلت عده ای دشمن به میان لشکر مسلمانان زد وآنها را متلاشی کرد. خداوند عده ای را به شهادت گرامی داشت تا اینکه دشمن به رسول خدا دسترسی پیدا کرد و انقدر سنگ به حضرت زدندتا به پهلو افتاد.دندان رباعی اش شکست و صورت و لب مبارکش مجروح شد ؛به حدی که خون از صورتش جاری شد.حضرت به خون ها دست میکشید و میفرمود:چگونه رستگار خواهد شد ،قومی که صورت پیامبرش را با خون رنگین کند؛در حالی که او آنان را به سوی پروردگارشان دعوت میکند؟

مصیبت های رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و فرزندانشان در کربلا

یکی از پسران رسول خدا (ص) به نام قاسم، در چهار سالگی از دنیا رفت . حضرت در مراسم تشییع پیکر فرزندش (با دلی سوخته و چشمانی اشکبار )به یکی از کوههای مکه نگاه کرد و گفت: ای کوه ،اگر این مصیبت بر تو وارد میشد تو را ویران میکرد و از هم میپاشاند.  از این مصیبت بیش از یک ماه نگذشته بود  که پسر دیگرآن حضرت به نام عبدالله در گذشت .پیامبر (ص) در مرگ او هم بسیار سوخت و بسیار گریه کرد.

اینجا فرزند پیامبر (ص) به مرگ طبیعی از دنیا رفت و با احترام کفن و دفن شد و با احترام تشییع شد ؛با این حال پیامبر (ص) اینطور منقلب شد و گریست و فرمود :اگر این مصیبت بر کوه وارد میشد کوه از هم میپاشید؛پس چه میکرد اگر میبود کربلا ؟آن هنگامی که امام حسین (ع) را محاصره کرده بودند و هر کسی ضربه ای میزد.......همان هنگام که حضرت زینب(ع)

آهی کشید از دل و با دیده ی پر آب

بابضعه رسول خدا کرد این خطاب

مادر بیا که بی کس و تنها حسین توست

تنها میان لشکر اعدا حسین توست

مادر بیا بین که در این دشت مرگبار

بی یار رو بی پناه و هم آوا حسین توست

این پاره پاره تن که فتاده به روی خاک

از تشنگی به حالت یغما حسین توست

این نازنین بدن که ندارد برای من

یک جای بوسه در همه اعضا حسین توست

این گل که پرپر از ستم قوم مشرکین

گردیده پیش چشم من اینجا حسین توست


منبع: کتاب گریزهای مداحی، محمد هادی میهن دوست.

تفاوت جنازه مطهر پیامبر و اباعبدالله علیهماالسلام

جنازه ی مطهر پیامبر (ص)را بعد از سه شبانه روز به خاک سپردند.اگر چه مردم وفا نکردند و از بدن آنطور که باید تجلیل نکردند؛اما به بدن هم جسارت نکردند.در کربلا هم جسد امام حسین (ع)سه روز بی کفن بر روی زمین ماند ؛امااینجا هر چه توانستند به این بدن جسارت کردند؛پیراهنش را ربودند؛انگشتر را با انگشت ربودند؛بدن را قطعه قطعه پامال سم اسبان نمودند...

چرا عمامه ای بر سر نداری

چرا انگشت و انگشتر نداری

اسیر زخم هما یک جای سالم

برای بوسه ی خواهر نداری

تو را ای آیه ی تطهیر کشتند

به تیغ و نیزه و شمشیر کشتند

به هم با دست خونین دست دادند

مرا با گفتن تکبیر کشتند


منبع: کتاب گریزهای مداحی، محمد هادی میهن دوست.

قصاص عکاشه روضه نبی اکرم صلی الله علیه و آله

اواخر عمر شریف پیامبر(ص) بود.رسول خدا در پایان خطبه ای فرمود:ای گروه مسلمان!من شما را به خدای متعال و به حق خودم بر شما سوگند میدهم که هر کس حقی بر گردن من دارد،بلند شود و از من طلب کند.کسی بلند نشد .برای مرتبه ی دوم و سوم سوگندشان داد. پیرمردی "عکاشه "بلند شد وجمعیت را شکافت و جلو رفت تا مقابل رسول خدا قرار گرفت.گفت :پدر و مادرم فدای تو باد !در یکی از غزوات با شما بودم .بر میگشتیم که شتر من به شتر شما نزدیک شد. من نزدیک شما آمدم تا پای شما را ببوسم. تازیانه شما فرود آمد و به شکم من اصابت کرد.نمیدانم از روی عمد یا اینکه می خواستید شتر را برانید. رسول خدا فرمود: ای بلال به منزل فاطمه (ع) برو و چوب ممشوق را بیاور .بلال در حالی که دست روی سر گذاشته بود و فریاد میزد:این رسول خداست که خود را مورد قصاص قرارداده است،در منزل فاطمه (ع) را زد و گفت :ای دختر رسول خدا !چوب ممشوق را بدهید. حضرت فاطمه (ع) فرمود :ای بلال پدرم این چوب را برای چه میخواهد ؟امروز که نه روز حج است و نه روز جنگ! بلال جریان قصاص را گفت.فاطمه (ع)فرمود:ای بلال پس به حسن و حسین (ع)بگو مقابل او بایستند تا انها را قصاص کنند و نگذارند رسول خدا را قصاص کنند .علی (ع) بلند شد و فرمود ای عکاشه !این پشت و شکم من .بیا و با دست خود مرا قصاص کن وصد ضربه به من بزن .سپس حسن وحسین(ع) بلند شدند و فرمودند:ای عکاشه مگر نمیدانی ما نوه ی رسول خدا (ص) هستیم؟پس قصاص ما همانند قصاص از رسول خدا ست.عکاشه قبول نکرد .رسول خدا فرمود: "ای عکاشه اگر می خواهی قصاص کن"گفت :وقتی مرا زدید شکمم برهنه بود .رسول خدا (ص) شکم خود را برهنه کرد .فریاد گریه جمعیت بلند شد .با ناباوری میگفتند:آیا عکاشه پیامبر را میزند؟جلو آمد. وقتی چشمش به سفیدی شکم رسول خدا افتاد بی اختیار به سوی او دوید و شکم آن حضرت را بوسیدو گفت : پدر و مادرم فدای تو باد !چه کسی طاقت قصاص کردن شما را دارد؟.... 

اربعین حسینی

در میان قنوت چشمانم عکس یک قبر خاکی افتاده سنگ غربت شکسته بغضم را دیده ام،صبر خود ز کف داده کاروان دل شکسته ی من رهسپار بقیع ویران است زائرم،زائر امامی که از غمش سینه بیت الاحزان است ... با سلامی به محضرت آقا! پر کشیدم شبیه بال نسیم السلام علیک یابن شهید السلام علیک یابن کریم آسمان کبود چشمانم باز امشب بهانه می گیرد در جوار مزار خاکیتان مرغ دل آشیانه می گیرد روز و شب دارم این نوا آقا از چه بی بارگاه گردیدی؟!

مصیبت آقازاده‌های رسول الله (ص)

یکی از پسران رسول خدا (ص) به نام قاسم، در چهار سالگی از دنیا رفت . حضرت در مراسم تشییع پیکر فرزندش (با دلی سوخته و چشمانی اشکبار )به یکی از کوههای مکه نگاه کرد و گفت: ای کوه ،اگر این مصیبت بر تو وارد میشد تو را ویران میکرد و از هم میپاشاند.  از این مصیبت بیش از یک ماه نگذشته بود  که پسر دیگرآن حضرت به نام عبدالله در گذشت .پیامبر (ص) در مرگ او هم بسیار سوخت و بسیار گریه کرد.

اینجا فرزند پیامبر (ص) به مرگ طبیعی از دنیا رفت و با احترام کفن و دفن شد و با احترام تشییع شد ؛با این حال پیامبر (ص) اینطور منقلب شد و گریست و فرمود :اگر این مصیبت بر کوه وارد میشد کوه از هم میپاشید؛پس چه میکرد اگر میبود کربلا ؟آن هنگامی که امام حسین (ع) را محاصره کرده بودند و هر کسی ضربه ای میزد.......همان هنگام که حضرت زینب(ع)

آهی کشید از دل و با دیده ی پر آب

بابضعه رسول خدا کرد این خطاب

مادر بیا که بی کس و تنها حسین توست

تنها میان لشکر اعدا حسین توست

مادر بیا بین که در این دشت مرگبار

بی یار رو بی پناه و هم آوا حسین توست

این پاره پاره تن که فتاده به روی خاک

از تشنگی به حالت یغما حسین توست

این نازنین بدن که ندارد برای من

یک جای بوسه در همه اعضا حسین توست

این گل که پرپر از ستم قوم مشرکین

گردیده پیش چشم من اینجا حسین توست

منبع:کتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست

انتشارات: صبح امید

عزاداری امام حسن علیه السلام در مسجد کوفه

روز بیست و دوم ماه مبارک رمضان، ایام شهادت امیر مؤمنان علیه السلام است. حضرت اصلا اهل تکلف نبودند؛ در میدان جنگ می جنگید، برای خرید خودش بازار می آمد، در کمک به فقرا خودش پیش قدم بود، در ایام خلافت در کوفه در کوچه ها راه می رفت که اگر کسی حقی از او ضایع شده حقش را بگیرد و باطل را از بین ببرد. نسبت به همسر، فرزندان، یتیم و فقیر مهربان بود. هیچ تکلف نداشت؛ مانند رسول خدا زندگی ساده ای داشت، لذا هیچ چیز از مال دنیا برای خودش نیندوخت. مثل دیروزی امام حسن علیه السلام اولین سخنرانی اش را روی منبری در مسجد ایراد کرد که قبلا علی علیه السلام روی این منبر سخنرانی می کرد، حالا مردم با فقدان او مواجه شده اند همه در مسجد جمع نشسته اند و نگاه به منبر و محراب می کنند، جای خالی علی علیه السلام را در منبر و محراب تماشا می کنند و اشک می ریزند. امام حسن علیه السلام روی منبر نشست،اول « و بکی بکاء شدیدا»؛ به شدت گریه کرد، مسجد یکسر ضجه و ناله شد، مردم شروع کردند به گفتن: « وا اماماه وا علیاه». آخر قبر امیر المؤمنین مخفی بود، هر چه از امام حسن در این مورد سؤال کردند جواب نداد. حتی نوشته اند که « حجاج » صد ها قبر را شکافت تا بدن امیر مؤمنان را پیدا کند اما مؤفق نشد. قبر تا زمان هارون الرشید مخفی بود. اما حضرت امد تا گزارش دهد که بدن بابایش علی را دفن کرده اند و چه اتفاق هایی افتاده است. فرمود: مردم! دیشب پدرم به خاک سپرده شد، چه پدری؟! پدری که از مال دنیا هیچ اختیار نکرد و فقط هفتصد درهم گذاشته بود برای خرید خادمی که عمرش کفاف نداد. فرمود: مردم! پدرم در شبی صعود کرد که قرآن نزول کرد، پدرم در شبی به شهادت رسید که حضرت عیسی عروج کرد، پدرم در شبی به شهادت رسید که حضرت یو شع از دنیا رفت... عزاداری کردند، اشک ریختند و ناله زدند.

متن روضه وداع امام حسین علیه السلام

»السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ عَلَیْکَ مِنِّی سَلامُ اللَّهِ أَبَدا مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکُمْ [لِزِیَارَتِکَ ] السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ [وَ عَلَى أَوْلادِ الْحُسَیْنِ ] وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ».(1) در بعضی آثار استفاده می شود که در بین همۀ مصیبت های سیدالشهدا(علیه السلام)، مصیبتِ وداع سیدالشهدا(علیه السلام) مصیبت فوق العاده ای ست که قلوب اولیا خیلی متوجه این مصیبت بوده است؛ واقعاً هم سنگین ترین مصیبت بوده است. برای امثال بنده که درک از واقعیت آن مصیبت نداریم، این مصیبت، مصیبتِ سنگینی است. تا چه رسد برای خود سیدالشهدا(علیه السلام) و عزیزان سیدالشهدا(علیه السلام) که این مصیبتِ وداع حقیقتاً مصیبت آن هاست. این را شنیده اید که صدیقه طاهره(سلام الله علیها) در خواب یا بیداری برای علامه مجلسی(رضوان الله تعالی علیه) پیغام فرستاده بودند که مصیبت فرزندم را بخوان، آن مصیبتی که از وداعش گفتگو می شود. واقعاً خیلی مصیبت سنگینی است. آغاز مصیبت های اصلی عاشورا، از همان وداع سیدالشهدا(علیه السلام) است؛ گرچه هریک از آن مصیبت ها، واقعاً مصیبت بزرگ و عظیمی هستند. آن لحظه ای که دیگر امام حسین(علیه السلام)، هرچه به اطراف و اکناف نگاه کرد، دید کسی باقی نمانده که او را یاری و کمک کند؛ لذا خودش آماده شد برای اینکه به میدان و به جنگ دشمن برود. نقل شده وقتی تنها شد، اصحابش را صدا زد: »یا مسلمَ بنَ عَقیلٍ ... یا عُمَیْر بنَ المُطاعِ ... یا ابْطالَ الصَّفا! یا فُرْسانَ الهَیْجاء! مالى انادیکُمْ فلا تُجیبوُنى وَادْعُوکُمْ فلا تَسْمَعُونى؟».(2) چرا دیگر جواب مرا نمی دهید؟ سعید ابن عبد الله کجایی که می گفتی حسین جان دشمن به تو نزدیک شده، من نمی توانم ببینم؛ حلقه محاصره را تنگ کرده؟! بلند شو نگاه کن! ببین امام حسین(علیه السلام) دیگر تنهای تنها شده است.

متن روضه آخرین ساعات عمر امام رضا علیه السلام

امام رضا علیه السلام را در خانه ی خدا واسطه قرار بدهیم:

السّلام علیک یا اباالحسن، یا علی بن موسی ایهاالرضا یابن رسول الله.

امام خمینی (ره) فرمودند: آیتان قدس، پایتخت ایران است افتخار ما این است در کشوری زندگی می کینم که صاحب این کشور علی بن موسی الرضاست. قبر او مثل خورشید می درخشد و تلألؤ دارد.

من در مدینه گاهی خدمت زائران این جمله را می گویم که امام رضا پنجاه و دو سال در مدینه و سه سال در ایران بود. ببینید چقدر در ایران آثار دارد.هر کجا می روید می گویند این موقوفه امام رضاست. تقریبا ما در همه ی شهرهای ایران موقوفه داریم؛ کتابخانه، باغ، ملک، خانه، آب، آب انبار. خلاصه هر چه مردم در توان شان بوده وقف کرده اند. قبر و بارگاه و دور و برش را تا جایی که مردم توانسته اند وسعت داده اند. گفتم ببینید امام رضا سه سال در ایران بود، مردم چه کرده اند؟! اما پنجاه و دو سال در مدینه بود حال مردم برایش چه کرده اند؟! می روی کنار قبر مادرش می بینی  خرابه است. دور تا دورش یک دیواری کشیده اند و قبرش اصلا معلوم نیست. اثری از خانه ی آقا نیست، معلوم نیست که کجا بوده؟ کجا درس می گفته؟ آثارش کجاست؟ واقعا در مدینه مظلومیت می بارد.

متأسفانه این تلاشی است که وهابیت در از بین بردن آثار داشته اند. مگر می شود شخصی نیم قرن در شهری زندگی کرده باشد و اثری از او نباشد؟

گریز زیبا/ همه برای من بلند گریه کنید!

السَّلام ُ عَلی مَن اَمَر اَولادَهُ و عیالَهُ بِالنَّیاحَةِ عَلیهِ قََبلَ وُصُولِ القَتُلِ اِلَیهِ .

سلام بر آن مولایی که به فرزندان و عیال خود دستورداد قبل از اینکه شهید شود بر او گریه و زاری نمایند

همه بستگان را جمع کردند فرمودند : همه برای من بلند گریه کنید . گفتند آقاگریه دنبال مسافر میمنتی ندارد . فرموده باشد آری آن مسافری که امید به بازگشت داشته باشد من دیگر از این سفر برنمی گردم اما جد غریبش حسین ، روز عاشورا عازم میدان شد یک وقت دید ذوالجناح قدم از قدم برمی دارد دید دخترش سکینه آمده  . چه کرد این وداع با قلب حضرت ، همین قدر بگویم ، دیدند حضرت اشک دختر پاک کرد فرمود : دخترم با اشکهایت دلم را مسوزان .

زهر جفا

از همین جا دلها را روانه کنیم حرم امام رضا ، انشاءالله کنار حرمش ، پیغمبر دو تن را پارۀ تن خطاب کرده ، یکی مادر سادات زهرای مرضیه است ، فرمود : فاطمه پارۀ تن من است . یکی هم امام رضا ، یا رسول الله پارۀ تنت در خراسان به زهر جفا مسموم کردند چنان زهر کاری بود آقا مثل شخص مار گزیده به خود می پیچید .

تمام تار و پود من بسوزد                                         همه شمع وجود من بسوزد

خدایا ناله هایم را اثر نیست                                    کنار بستر من یک نفر نیست

                                     غریبم من غریبم من غریبم

نمی دانم کجایی ای جوادم                                    چرا از من جدایی ای جوادم

عیادت از من دور از وطن کن                                   بیا با دست خود من را کفن کن

                                     غریبم من غریبم من غریبم

اباصلت می گوید : امام چشمش به در بود امام جواد آمد آن لحظات آخر سر بابا را به دامن گرفت ، اما کربلا (آماده اید بگویم یا نه ) زین العابدین نتوانست بیاید قتلگاه ، عمه اش زینب آمد دید حسینش تنهاست ، دید شمشیرها و نیزه ها در یک نقطه فرود می آید دستهایش را روی سر گذاشت هی فریاد می زد : وا محمدا ، واحسینا .

دانلود 8 روضه صوتی اربعین از سخنرانان مشهور

استاد فاطمی نیا

دریافت

دانلود نرم افزار اندروید نخل میثم

دریافت
حجم: 3.17 مگابایت

 

گریز شهادت شهید همت به تن بی سر اباعبد الله علیه السلام!

همرزم شهید همت نقل میکنه:

در حالی که به عقب برمی گشتم در سه راهی چشمم به پیکر شهیدی افتاد که سر در بدن نداشت و یک دست او نیز از بدن قطع شده بود. از روی لباسهای او متوجه شدم که پیکر مطهر حاج همت است اما از آنجا که شهادت ایشان برایم خیلی دردناک بود‌‌ همان طور که به عقب می‌آمدم خود را دلداری می‌دادم که نه این جنازه حاج همت نبود. وقتی به قرارگاه رسیدم و متوجه شدم که همه دنبال حاجی می‌گردند به ناچار و اگر چه خیلی سخت بود اما پذیرفتم که او شهید شده است.

شب‌‌ همان روز بدن پاک حاجی به عقب برگشت . روز بعد هم متوجه شدم که جنازه حاجی در اهواز به علت نداشتن هیچ نشانه‌ای مفقود شده است. من به همراه شهید حاج عبادیان و حاج آقا شیبانی به اهواز رفتیم. علت مفقود شدن جنازه حاج همت نداشتن سر در بدن او بود اما بعدا بواسطه لباسهایش شناسایی شد!

اما قربان اون شهید بی سری که لباسی در تن ندارد که شناسایی شود
 

سحاب رحمت : تاریخ و سوگنامه حضرت سیدالشهداء علیه السلام

سحاب رحمت : تاریخ و سوگنامه حضرت سیدالشهداء علیه السلام
عنوان و نام پدیدآور : سحاب رحمت : تاریخ و سوگنامه حضرت سیدالشهداء علیه السلام

تحقیق و نگارش عباس اسماعیلی یزدی.

عناوین اصلی کتاب شامل:
پیشگفتار؛ مقدمه ی مؤلف ؛ ولادت حضرت امام حسین علیه السلام؛ گزیده ای از فضائل و معجزات حضرت امام حسین علیه السلام؛ خصائص حضرت سیدالشهداء؛ فضیلت گریستن بر حضرت سیدالشهداء؛ فواید گریه بر سیدالشهداء؛ فضیلت زیارت حضرت سیدالشهداء؛ فواید زیارت حضرت سیدالشهداء؛ حضرت امام حسین و قبول شهادت؛ رسول خدا امام حسین را می بوسید؛ فضیلت یاد کردن سیدالشهداء هنگام نوشیدن آب؛ انبیاء بر مصائب و شهادت امام حسین گریسته اند؛ فضیلت زمین کربلا و تربت سیدالشهداء؛ انبیاء و زمین کربلا؛

سوز جگر اربعین در کربلا

قَالَ الرَّاوِی وَ لَمَّا رَجَعَ نِسَاءُ الْحُسَیْنِ ع وَ عِیَالُهُ مِنَ الشَّامِ وَ بَلَغُوا الْعِرَاقَ قَالُوا لِلدَّلِیلِ مُرَّ بِنَا عَلَى طَرِیقِ کَرْبَلَاءَ فَوَصَلُوا إِلَى مَوْضِعِ الْمَصْرَعِ فَوَجَدُوا جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیَّ رَحِمَهُ اللَّهُ وَ جَمَاعَةً مِنْ بَنِی هَاشِمٍ وَ رِجَالًا مِنْ آلِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَدْ وَرَدُوا لِزِیَارَةِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع فَوَافَوْا فِی وَقْتٍ وَاحِدٍ وَ تَلَاقَوْا بِالْبُکَاءِ وَ الْحُزْنِ وَ اللَّطْمِ وَ أَقَامُوا الْمَآتِمَ الْمُقْرِحَةَ لِلْأَکْبَادِ وَ اجْتَمَعَ إِلَیْهِمْ نِسَاءُ ذَلِکَ السَّوَادِ فَأَقَامُوا عَلَى ذَلِکَ أَیَّاماً فَرُوِیَ عَنْ أَبِی حُبَابٍ الْکَلْبِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا الْجَصَّاصُونَ قَالُوا کُنَّا نَخْرُجُ إِلَى الْجَبَّانَةِ فِی اللَّیْلِ‏ عِنْدَ مَقْتَلِ الْحُسَیْنِ ع فَنَسْمَعُ الْجِنَّ یَنُوحُونَ عَلَیْهِ فَیَقُولُونَ:
مسح الرّسول جبینه‏             فله بریق فی الخدود
ابواه من علیا قریش                   جدّه خیر الجدود

چون اهل البیت به مرقد مطهّر حسین علیه السّلام رسیدند جابر بن عبد اللَّه انصارى و جمعى از بنى هاشم و مردانى از آنها را یافتند که براى زیارت قبر حسین علیه السّلام فرا رسیده بودند، همگان در یک زمان به عزادارى و نوحه سرایى پرداختند و سوگوارى جگرسوزى بر پا نمودند، و زنان آن آبادى نیز با ایشان به عزادارى پرداختند و چند روز در کربلا اقامت کردند.

ثواب زیارت اربعین

و روى عن ابى محمد الحسن العسکرى(ع) انه قال: علامات المؤمن خمس:
صلاة الخمسین، و زیارة الاربعین، و الختم فى الیمین، و تعفیر الجبین، و الجهر ببسم اللّه الرحمن الرحیم.

امام حسن عسکری(ع) فرمودند:   نشانه های مومن پنج چیز است:
1. نماز پنجاه رکعت یا پنجاه و یک رکعت (چنانچه احادیث صحیحه کثیره بر آن دلالت دارد)
2. زیارت اربعین
3. انگشتر را به دست راست کردن.
4. پیشانى را به خاک مالیدن.
5. بسم اللّه الرحمن الرحیم را بلند گفتن.


منبع: تهذیب، ج 6، باب 16، ص 52، ط نجف، 1380 ق.

سه گریز جانسوز برای شهادت حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام

گریز اول :

 امام صادق فرمود: جد غریبم حسین به صورت سه طایفه نگاه مى‏کند؛اول به صورت کسى که مجلس روضه برایش به پا مى‏کند،دوم به صورت زوار کربلایش مى‏نگرد،سوم به صورت گریه کنانش نگاه مى‏کند. الان که دارى گریه مى‏کنى ابى‏عبداللّه نگاه مى‏کند، به خودش قسم اگرنگاهت نکند نمى‏توانى گریه کنى.

ابى‏عبداللّه رو به درگاه الهى مى‏کند و مى‏گوید:خدا این گریه کن حسین پرونده‏اش سیاه ‏است،این آلوده را به حسین ببخش.

بعد رو مى‏کند به بابایش على و به مادرش فاطمه،عرض مى‏کند:ببینید دارد براى حسین گریه مى‏کند، مادر تو دعا کن خدا گناهانش را بیامرزد، بابا تو دعا کن خدا عفوش کند. کجا بریم بهتر از روضه ابى‏عبداللّه که حسین نگاهمان کند وزهرا دعایمان کند.

گریز دوم:

شعر/آی حضرت باران ظهر روز دهم کجا بودی؟

داری از قصد می زنی یکریز
با سر انگشت خود به شیشۀ من!
قطره قطره نمک بپاش امشب
روی زخم دل همیشه ی من

تو که در کوچه راه افتادی
همه جا غیر کربلا بودی!
با توام! آییی حضرت باران!
ظهر روز دهم کجا بودی؟!

  

روز آخر که جنگ راه افتاد
سایه ی تشنگی به ماه افتاد
هر طرف یک سراب پیدا شد
چشمهامان به اشتباه افتاد

مِهر زهرا مگر نبودی تو؟!
تو که با مادر آشنا بودی!
با توام! آییی حضرت باران!
ظهر روز دهم کجا بودی؟!
    ---------------------
مادری در کنار گهواره
لب گشود و نگفت هیچ از شیر
تو نباریدی و به جات آن روز
از کمان ها گرفت «بارشِ تیر»!

تو که حال رباب را دیدی
تو به درد دلش دوا بودی
با توام! آییی حضرت باران!
ظهر روز دهم کجا بودی؟!
    ---------------------
وقتی آنروز رفت سمت فرات
در دلش غصه های دنیا بود
تو اگر در میان مان بودی
شاید الآن عمویم اینجا بود

رحمت و عشق از تو می بارید
قبل تر ها چه باوفا بودی
با توام! آییی حضرت باران!
ظهر روز دهم کجا بودی؟!

   (حسین زحمتکش)

گزارش ساعت به ساعت روز عاشورا بر اساس مقاتل

طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در «گاهشماری ایرانی» واقعه کربلا به حساب گاهشماری شمسی 21 مهر سال 59 شمسی رخ داده است.
5:47 اذان صبح

امام (ع) بعد از نماز صبح برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد. و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب... خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری»آن طرف نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند.

حدود 6

امام حسین(ع) دستور داد تا اطراف خیمه ها خندق بکنند و آن را با خاربوته ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند.

7:06 طلوع آفتاب

کمی بعد از طلوع آفتاب. امام سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. روبه روی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبه ای خواند. صفات و فضایل خودش و پدر و برادرش را یادآوری کرد و اینکه کوفیان به امام (ع) نامه نوشته اند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجارین ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آنها او را دعوت نکرده اند؟ آنها انکار کردند. امام نامه هایشان را به طرف آنها پر تاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کرده است. یکی از سران جبهه مقابل از امام (ع) پرسید چرا حکم این زیاد را نمی پریرد و آنها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمی رهاند؟ اینجا امام آن جمله معروفشان را فرمودند: «الا و ان الدعی بن الدعی»، قد رکز بین اثنین: بین السله و الذله و هیهات منا الذله ... فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است. من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما درو است.» سخنرانی امام (ع) حدوداً نیم ساعت طول کشده است.

حدود 8

بعد از سخنرانی امام (ع) چند نفر از اصحاب آن حضرت

گریزها و روضه های کوتاه و جانسوز برای شهادت امام حسین علیه السلام

دانلود
سؤال و جواب نوکر

نقل می کنند: محضر آقا سیدحمزه موسوی بودیم تعریف کردند: که یکی از بزرگان از شب اول قبر خیلی می ترسیدند یه شب در عالم خواب رسید به محضر ابی عبدالله و گفت: آقای یه عمره برات روضه می خوانم، برات روضه گرفتم، ولی از شب اول قبر می ترسم، امام حسین (علیه السّلام) فرمود: از کجای آن می ترسی؟ گفت از آن موقعی که دو تا ملک می آیند و سؤال و جواب می کنند و زبانم بند می آید، فرمودند: کدام ملک جرأت دارد که از نوکر من سؤال کند، سؤال و جواب آنها با ماست ....

منبع:کتاب گلواژه های روضه



نود حج و عمره

 پیامبر به عادت همیشه خود اظهار محبت به سیدالشهدا می نمود و با ایشان بازی می کردند، عایشه به پیامبر گفت: چقدر تو این کودک را دوست داری؟

حضرت فرمودند: وای بر تو .

چگونه دوستش نداشته باشم و از او خوشم نیاید و حال آنکه او میوه ی دل من و روشنی چشم من است.

بعد فرمودند: امت من بعد از من او را می کشند، هر کس بعد از وفاتش به زیارت او برود، خداوند در نامه ی عملش یک حج از حج و عمره های مرا می نویسد.

عایشه تعجب کرد و عرض کرد: یا رسول الله حجی از حج های شما ؟!

روضه روز عاشورا

ز غم دلها پریشان است امروز                                             حسین تا ظهر مهمان است امروز

به قربانگاه میدان شهادت                                                      روان جمع شهیدان است امروز

حسین تشنه لب سلطان خوبان                                                   بریز تیغ عدوان است امروز

علی اکبر جوان مه لقایش                                                 به خون خویش غلطان است امروز

دو دست از پیکر عباس محزون                                                      فتاده در بیابان است امروز

آمد جلوی خیمه بچه ها را صدا زد ، سکینه را صدا زد ، هشتادو چهار زن و بچه ، همه از خیمه بیرون آمدند دور امام حسین را گرفتند . سکینه دارد حال بابا را می بیند زینب دارد حال برادر را می بیند ، گریه می کند ، فرمود : خواهرم ، جدم ، پدرم ، مادرم ، برادرم از دنیا رفتند تو در مصیبت آنها صبر کردی ، دوست دارم که در مصیبت من هم صبر کنی ، صدا زد حسینم همه رفتند ولی دلم به تو خوش بود ، همه را امر به صبر کرد ، خواهر را آرام کرد ، سکینه را آرام کرد .

آمد خیمه امام سجاد ، سر مبارک امام چهارم را به دامن گرفت تا چشمش به رخسار پدر افتاد از اصحاب سؤال کردند ، بابا ، اَینَ بَریر ؟ اَین َ رهیر ؟ فرمود : پسرم شهید شدند بابا عمویم عباس چه شد ؟ فرمود :«قَد قُتِلَ» کشته شد .

روضه روز یازدهم محرم

این دل تنگم هوای کربلا دارد حسین                                 مرغ جانم میل دیدار ترا دارد حسین

سالها دم از تو و کربلایت می زنم                             گر شود قسمت مرا صد بار جادارد حسین

گر که هستم رو سیاه اما بود مویم سپید                    این سپیدی با تو بودن را ندا دارد حسین

گر چه هنگام نماز کعبه باشد پیش رو                         قبله ای جز کربلا دل در کجا دارد حسین

هر چه بشکست از بها افتاد غیر از دل که دل        چون شکست  از داغ تو قدر و بها دارد حسین

می شود آیا که مژگانم کند جارو کشی                    خاک پاک زائرت را چون شفا دارد حسین

                                    کی شود گوشه قبرت را ببرگیرم چو جان

                                   در میان قتلگاه مردن صفا دارد حسین

روز یازدهم محرم است ، روز عزا ست ، امروز امام زمان عزادار است برای عمه اش زینب گریه می کند

همه زن و بچه ها را سوار کرد ، اما کسی نیست زینب را سوار کند یک وقت دیدند زینب سرش را برگرداند ، طرف گودال قتلگاه صدا زد : حسین جان پاشو زینبت را سوار کن ، خودش را انداخت روی بدن پاره پاره برادر،(یاد امام ، شهدا ، اموات ) . صدا زد : حسینم

روضه وداع امام حسین با حضرت سکینه

اینک که ظهر روز عاشورا رسیده                                          وقت وداع دختر و بابا رسیده

فرزند زهرا سوی میدان شد روانه                                              بهر ملاقات خداوند یگانه

نا گه سکینه گفت بابا راز دارم                                         راز دلی با تو بسوز و ساز دارم

دیشب که راز دل به یاران باز گفتی                            سرّ سخن را تشنه لب اینگونه گفتی

من گفته هایت را پدر جان گوش کردم                                  جام بلا را تا به آخر نوش کردم

از مر کبت یک لحظه شو بابا پیاده                                        از رفتنت دل در شماره افتاده

بابا تو خود گفتی از جور زمانه                                                دشمن کشد ناز مرا با تازیانه

روز عاشورا عزیز فاطمه دید ذوالجناح حرکت نمی کند نگاه کند ببیند ، دخترش آمده ( آی آنهایی که دختر دارید مجسم کنید منظره را وقتی می خواهید سفر بروید ) پیاده شد امام حسین، سکینه را بغل کرد،

دخترم برگرد ، با این اشکهایت  قلب مرا آتش مزن ، سکینه برگشت در خیمه منتظر بود یک وقت صدای ذوالجناح به اهل خیام رسید سکینه از خیمه بیرون آمد ، دید ذوالجناح تنها برگشته ، صدای گریه این دختر بلند شد : وا محمّداه ،واغریباه ، واحسیناه ، وا جّداه ، ذوالجناح بابایم چه شد ؟ صدا زد :

روضه ی حبیب بن مظاهر


حبیب بن مظاهر دو مرتبه جانش را فدای امام حسین (علیه السّلام) کرد و دو مرتبه هم او را زیارت می کنند، چون قبرش جلوی درب حرم است، یک مرتبه موقع رفتن و یک مرتبه موقع بیرون آمدن از حرم، یکی از علمای بزرگ در خواب، حبیب بن مظاهر را دید و طبق آیه ی شریفه ی (و هم فی الغرفات امنون)، آنان در بهترین جای جنت آسوده اند و به مصداق، (یطوف علیهم ولدان مخلدون) یعنی بهشتیان بهره مند می شوند از دست غلامانی که به انواع تمتعات بساط نشاط را گسترانده اند.
۱ ۲ ۳
بسم الله الرحمن الرحیم

بوی عطرش به مشامم چو نسیم است خدا میداند

اهل عالم بدانید حسین شاه کریم است خدا میداند

ای دلم گرد یتیمی به من و تو به چه کار ؟

هر که ارباب ندارد یتیم است خدا میداند
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan