روضه

مرکز نشر و دانلود متن روضه ، صوت روضه، کلیپ روضه، کتاب های مقتل ،شعر، مداحی و غیره

متن روضه علی اکبر علیه السلام-سید مهدی میرداماد

بسم الله،بیا بریم پایین پای حسین،آی حسین،من می ترسم  همین طور اسم کربلا رو ببرم،ولی ایمان داشته باش،امشب از این آقازاده کربلاتو بگیری، از زبان اباعبدالله گوش بده:

ای تجلی صفات همه ی برترها

چقدر سخت بُود رفتن پیغمبرها

قد من خم شده تا خوش قد و بالا شده ای

بخدا عشق پدر نیست کم از مادرها

به امام صادق علیه السلام وقتی عرضه داشت،بهترین لذت برای یک پدر؟گفت:وقتی ببینه بچه اش خوش قد و بالا شده،جلوش راه می ره،

پسرم! می روی اما پدری هم داری

نظری گاه بیندار به پشت سرها

عبارت مقتل عجیبه،می گه وقتی،علی اکبر اومد اجازه ی میدان بگیره،اِستأذن،بلافاصله آورده: اباعبدالله فأذن،تا گفت:بابا برم،گفت:برو،اما قبلش :

سر راهت دم آن خیمه کمی راه برو

چرا؟

تا که آرام بگیرند کمی خواهرها

پسرم،پسرم

مادرت نیست اگر ،مادر سقا هم نیست

عمه ات هست به جای همه ی مادرها

بین علی اکبر و قمر منیر بنی هاشم،بین این آقا زاده و آقایی که قراره فردا شب براش سینه بزنی،چند تا شباهت پیدا کردم،دونه دونه میشمارم،هرکدومش یه شب حرف داره،یه شب روضه داره من رد میشم،شباهت اول بین علی اکبر و قمر بنی هاشم،شباهت اول:برای هردو شون،برای هردوی این دو بزرگوار،برا هردوشون امان نامه رسید از دشمن،میگذرم،اصلاً نمی دونی این امان نامه،چی تو دل این آقا زادها بوجود آورد،شباهت دوم،هردو لقب ساقی داشتند،به مقام سقایت رسیدند،شباهت سوم،هردو شجاع بودند،دلیر بودند،سردار بودند،یک تنه حریف بودند،راحتت کنم،هر دو تو وفاداری و ابراز وفاداری به امام بی نظیر بودن،هردو به حد عصمت،نه به مقام امامت،ولی به اون حد نزدیک بودند،شیخ جعفر شوشتری تو خصائص میگه: هردوی این دو بزرگوار رو امام تو کربلا،به یه نوعی دستاشون رو بست،می دونست اینها یک نفری حریفند،علی اکبر رو چه جوری دستش رو بست،زره پیغمبر رو تنش کرد،سنگینی این بار،به عباسم فرمود داداش می ری برای آب برو،این دو تا آقازاده یه نفری حریف بودند،شباهت بعد،گفتم برا هردو امان نامه اومد ،هردو شجاع و دلیر بودند،هردوساقی بودند،هردو مادراشون کربلا نیومدند،هردو کربلا بی مادر بودند،بیا بریم جلوتر،هرکی دلش رو داره از الان روضه رو بشنوه،بگم یا نه،یا صاحب الزمان،هر دو فرق شکاف خورده،هردو بدن قطعه قطعه شده،چه کردن این دو نفر تو کربلا،یه جمله دیگه،یه شباهت دیگه،هر دو لحظه ی آخر یه رجز مشترک دارن،هر دو اون لحظه ی آخر یه جور حسین رو صدا زدن،یه مرتبه ابی عبدالله،می خوام از روی مقتل برات بخونم،نمی خوام از خودم بگم،حتی زبانحال،خیلی عجیبه،مرحوم حُرّعاملی نوشته،مرحوم شیخ مفید نوشته،میگه:سکینه خانم سلام الله علیها،میگه پدرم تو خیمه مضطرب و نگران بود،علی وسط میدان،هی میرفت جلو در خیمه نگاه میکرد،هی برمیگشت عقب،یه مرتبه دیدم،الله اکبر،می خوام عبارت رو بخونم معنا کنم،حضرت سکینه می گه: فَرَأیتُهُ قَد أشرَفَ عَلَی الموت،دیدم مرگ داره بر بابام غلبه میکنه، وَ عَیناهُ تَدورانِ کَالمُحتًضَر،سکینه داره میگه،هنوز حسین از خیمه بیرون نرفته،هنوز وسط معرکه نرسیده،فقط علی رفته،سکینه میگه نگاه کردم،دیدم، مثل آدم محتضر،بابام هی میره و میاد،یه مرتبه دیدم،صدای برادرم بلند شد،میگه ابَتا عَلَیکَ مِنّى‏ السَّلامَ،تا صدای علی بلند شد،بابام از وسط خیمه داد زد،ولدی علی، باباصبر کن اومدم،اوج عظمت مصیبت علی اکبر اینه که،حسین بن علی،قربونش برم،رحمةالله الواسعة،تو کربلا یه جا نفرین کرد،الله اکبر،تا اومد بالا سر علی یه نگاه به لشکر کرد،گفت:عمر سعد ، قَطِعَ الله رَحِمَک،چیکار کردی با بچه ام،با میوه ی دلم چیکار کردی،حسین نفرین کرد، قَتَلَ الله قَومً قَتَلوک،وای وای،امان امان،نمی دونم،چه جوری ابی عبدالله اومد،خیلی حرف ها رو نزدم،رسید بالا سر علی اکبرش،امشب می ری خونه باید جوری امشب گریه کرده باشه،همه بفهمند صدات گرفته،چون نفس المهموم شیخ عباس میگه:مقرم می گه،می گه تا علی اکبر به شهادت نرسیده بود،کسی ندیده بود ابی عبدالله صداش رو بلند کنه،بلند گریه کنه،اما از علی اکبر،یه مرتبه دیدن صدای حسین،بلند شد، رَفِعَ صُوتَهُ بِالبُکاء،یه آقایی هی میگه ولدی،ای وای ای وای،رسید تو معرکه،سیدبن طاووس میگه،راوی کربلا میگه،میگه دیدم حسین لااله الاالله،دلش رو داری بشنوی،دلش رو داری،میگه دیدم حسین،این تیکه آخر نزدیک بدن،دیگه زانوهاش رمق نداشت،دیدن حسین داره با زانو راه میره،هی بلند میشه می خوره زمین،هی میگه پسرم،حسین.............

خواهم که بوسه ات زنم،اما نمی شود

تحویل میگیری یانه؟

خواهم که بوسه ات زنم،اما نمی شود

چرا؟آخه

جایی برای بوسه که پیدا نمی‌شود

خدا رحمت کنه مرحوم فلسفی رو این روضه رو ایشون می خوند:که می گفت ابی عبدالله اومد بالا سرش،دید لحظات آخره،بچه اش داره دست و پا میزنه،گفت:یه بابا بگو،دید بچه نمی تونه،نگاه کرد دید یه لخته ی خون،راه گلوی علی رو بسته،ابی عبدالله دست کرد تو دهن علی،خون رو بیرون آورد،گفت:عزیزم:

لب را به هم بزن، نفسی زن که هیچ چیز

شیرین‌تر از شنیدن بابا نمی‌شود

بدون گریه نری،وای وای

ای پاره‌پاره‌تر ز دلِ پاره پاره‌ام

گفتم بغل کنم بدنت را نمی‌شود

چیکار کردن،آی حسین.........یا صاحب الزمان(عج)،کنایه فهم ها:

باید کفن به وسعت یک دشت آورم

در یک کفن که پیکر تو جا نمی‌شود

هرکاری کرد دید فایده نداره،چیکار کرد،بدن رو جمع کرد،خودش رو انداخت رو بدن علی،تنها روضه ای که کربلا نمیشه خوند همین روضه است،نمی شه خوند چون مادرش طاقت نداره،تو داری یه چیزی میشنوی،من میگم این روضه به سه دلیل اینقدر عجیبه،اینقدر جگر سوزه،یه دلیلش اینه که برا حسین سخت بود،حسین باباست،حسین این بچه رو بزرگ کرده،علی اکبر برا پدر هم پیغمبره،هم امیرالمؤمنینه،هم مادرش زهراست،این یه دلیل،دلیل دوم،خیلی سخته گفتنش، من فکر میکنم دلیل دیگه اش اینه،تا قبل مصیبت علی اکبر کسی جرأت نکرده بود این کار رو بکنه،بگم چه کاری،شب هشتمه،تا قبل روضه ی علی اکبر کسی جرأت نکرده بود این کار رو بکنه،اما وقتی علی اکبر افتاد رو زمین،حسین رسید،لشکر شروع کرد،هلهله کردن،همه می خندیدن،این خیلی سخته بخدا،حسین گریه می کرد،گفت:بابا پاشو،ببین دارن میخندن اینها،یه دلیل دیگه،دلیل سوم،تا قبل از روضه ی علی اکبر،این اتفاق نیوفتاده بود،اما مصیبت علی اکبر برا اولین بار این اتفاق افتاد،بگم چه اتفاقی،سادات داد بزنن،ضجه بزنن،وقتی علی اکبر،افتاد،حسین اومد،رو بدن افتاد،دیگه بلند نشد،دیدن زینب داره می دوه،وسط نامحرم ها،هی تو سرش میزنه،ای حسین........بگو نفست بگیره،ای حسین............بگو شاید نفس آخرت باشه،حسین...........

خیز  و از جا آبرویم را بخر

عمه را از بین نامحرم ببر

زینبی که هیچکی قد و بالاش رو ندید،بگو یا حسین...........

منبع: کتاب گودال سرخ

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بسم الله الرحمن الرحیم

بوی عطرش به مشامم چو نسیم است خدا میداند

اهل عالم بدانید حسین شاه کریم است خدا میداند

ای دلم گرد یتیمی به من و تو به چه کار ؟

هر که ارباب ندارد یتیم است خدا میداند
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan