روضه

مرکز نشر و دانلود متن روضه ، صوت روضه، کلیپ روضه، کتاب های مقتل ،شعر، مداحی و غیره

متن و صوت روضه شب نهم محرم، اباالفضل العباس علیه السلام-علی اصغر آرزومند

      دانلود روضه

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ وعَلى عباس الْحُسَیْنِ

یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِکْشِفْ کَرْبى بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ علیه السلام

 

وقتی گدایی را پناهی نیست دیگر

جزکوچه چشم تو راهی نیست دیگر

جزتو به حاجتها الهی نیست دیگر

این جذبه ها خواهی نخواهی نیست دیگر

تو شمعی و گرمای تو پروانه پرور          

مشکت به دوشت بود و اشکم را گرفتی

ماهی و از خورشید هم غم را گرفتی

بی شک یداللهی که پرچم را گرفتی

دادی دو دستت را دو عالم را گرفتی

تا که بریزی زیر پای شاه بی سر        

جنگاوریت را زبابا میشناسی

ام البنین را عبد زهرا میشناسی

وقتی برادر را تو آقا میشناسی

ازهر کسی بهتر خودت را میشناسی

باب الحوائج میشوی تا روز محشر

امد سکینه از عمویش خواهشی داشت

اشکش شبیه دست گرمش لرزشی داشت

بی بی حضرت سکینه اومد به علی اصغر سری زد،دید از بس که پنجه کشیده به سینه مادر، زیر ناخوناش خون جمع شده،محاله سکینه برای  خاطرخودش عموش رو خجالت بده،لذا یکی از اولیاءالله می فرمایند:اگه می خوای از حضرت اباالفضل علیه السلام حاجت بگیری به یک چیز قسم بدی رد نمیکنه، ایشان می فرمایند:آقا رو قسم بدهید به شرمندگی که از حضرت سکینه داشت.تا حضرت سکینه  داداشش علی اصغر رو به این حالت دید، گفت:الان می روم به عموم میگم برای علی اصغر آب بیاره،یه وقت  عباس دید بی بی سکینه یه مشک خشکیده رو به دست گرفته،عمو می روی برای این بچه آب بیاری.

امد سکینه از عمویش خواهشی داشت

اشکش شبیه دست گرمش لرزشی داشت

ای مرد طوفانی نگاهت بارشی داشت

کم کم که موج سینه ات آرامشی داشت

درفکر دریا رفتی و لبهای اصغر

گفتی به آقایت که خون است آخر کار

لیلای من فصل جنون است آخر کار

انا الیه راجعون است اخر کار

حالا که میدانم که چون است آخر کار

اول به دستم تیغ میدادی برادر

از تشنگی گرچه نگاهت تیره میشد

اما همین که سمت لشکر خیره میشد

با تار و مار تیر مژگان چیره میشد

این منتزلت باید برایت سیره میشد

تا که کسی چشمش نیفتد سوی خواهر

***

ای همه لشکر من یا عباس

نور چشم تر من یا عباس

ای تکیه گاه اهل حرم

ای پشت و پناه خواهرم

آه مشک خالی شده راه نجات

آه میروی تو سوی نهر فرات

یا ابالفضل

عمو وای واعطشا

***

شق القمر شد که سرت برشانه افتاد

انگار از فرق اناری دانه افتاد

انار رو شکستی؟ دیدی چه جوری یهو میریزه بیرون؟

میگه تو بازار کوفه اومدم،دیدم یه مرد بدقیافه ای و بدریختی تو بازار کوفه گدایی میکنه،روش حساس شدم،گفتم:چه بلایی سرت اومده،چه کار کردی به این عذاب گرفتار شدی،گفت: میدونی من از کسانی بودم که دور عباس بن علی رو گرفتم،ان شاءالله بری کربلا مقام امام زمان(عج)،همون جایی است که عباس از شریعه بالا اومده،تا اومد بیاد بالا یکی صدا زد اگه این آب به خیمه برسه،حکم سقایی برداشته می شود دفعه ی بعد عباس برای جنگ می آید،گفتند:چه کنیم حریف این یل نمی شویم،گفت:بگو تیراندازها صف بکشند،چهار هزار تیرانداز،یه نقطه ی علقمه رو تیر باران کردند،پشت نخل ها پنهان شدند،اول دست راست رو جدا کردند،زود مشک رو به دست چپ داد،دست چپ رو هم جدا کردند،مشک رو به دندان گرفت، خودش را رو مشک انداخته،بدن تیرباران شد،روایت مقتل این جوریه،عباس کالقنفذ شده بود،یعنی مثل خارپشت بدنش پُر تیر شده بود،نانجیبی تیری به مشک زد،حرمله تیری به چشم راست آقا زد،سرش رو تکان داد،تیر جدا نشد،ما بین اسب و زانو، تیر رو گذاشت در بیاره،کلاه خود افتاد،یازهرا،یه وقت اسب و هی کرد،داره دنبال راهی میگرده از توی لشکر بیرون بیاد، یه نانجیبی اومد جلو،صدا زد کو دستات اباالفضل، با اشاره آقا فرمود: دیر آمدی. نانجیب گفت:عباس اگه تو دست نداری من دارم،وای.. عمود رو بالا آورد چنان بر فرق مبارک زد،اون ناجیب بازار کوفه میگه:تا عمود رو زد، دیدیم سر شکافته شد،یا حسین.......

                     بابُ الحرم" پایگاه متن روضه و اشعارمذهبی"ویژه مداحان     

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بسم الله الرحمن الرحیم

بوی عطرش به مشامم چو نسیم است خدا میداند

اهل عالم بدانید حسین شاه کریم است خدا میداند

ای دلم گرد یتیمی به من و تو به چه کار ؟

هر که ارباب ندارد یتیم است خدا میداند
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan