روضه

مرکز نشر و دانلود متن روضه ، صوت روضه، کلیپ روضه، کتاب های مقتل ،شعر، مداحی و غیره

سوال از نام سرزمین و بی تابی زینب سلام الله علیها/ مقتل

ابو مخنف  گوید: چون  نامه  عبید زیاد را حرّ بن  یزید برای امام حسین(ع) خواند، حرکت کردند تا به  زمین  کربلا رسیدند؛ اسبى  که  امام  بر آن  سوار بود ایستاد. امام  فرود آمد و اسب دیگری  سوار شد، اسب گام  بر نداشت ؛ هفت  یا هشت  بار حضرت  این  کار کرد و همچنان اسب ها حرکت نکردند.(1)
حضرت چون این حالت را دید از نام آن زمین پرسید؛
کسى گفت: یا بن رسول اللّه! غاضریّه.
فرمود: نام دیگری هم دارد؟ کسى گفت: نینوا.
فرمود: دیگر؟ کسى گفت: شاطئ الفرات.
 فرمود: دیگر؟ کسى گفت: کربلا.
چون امام(ع) این نام را شنید، آهى سرد کشید و فرمود: ارض کرب و بلاء.(2) و به یاران فرمود: بایستید و فرود آیید که این جا خوابگاه شتران ماست و در این جا خون هاى ما ریخته شود و حریم ما ضایع گردد و مردان ما را بکشند و کودکان ما را ذبح کنند و دوستان ما بدین خاک به زیارت ما آیند و به همین خاک جدم رسول خدا(ص) مرا وعده فرمود و سخن او تغییری نمی کند.(3)
آن گاه فرود آمدند و رحل بینداختند و حضرت این اشعار را زمزمه می نمودند:
یا دهر أفّ لک من خلیل
کم لک بالإشراق و الاصیل
اى روزگار! عجب بد دوستى و رفیقى هستى تو، و چه بسیار در هر طلوع و غروب.
من طالب بحقّه قتیل
و الدّهر لا یقنع بالبدیل  
حقّ جویانى را مى کشى، و هرگز به جانشین دیگرى قانع نیستى.
و کلّ حىّ سالک سبیلى
ما اقرب الوعد من الرحیل  
هر زنده اى راه مرا خواهد پیمود و چه وعده کوچیدن از این دنیا نزدیک است!
و انّما الامر الى الجلیل
سبحان ربّى ما له مثیل  
و این رحلت به سوى رب جلیل و منزّهى است که هیچ مثل و مانندى ندارد.
علىّ بن الحسین علیه السلام گوید: من چون این ابیات را شنیدم، گلویم را بغضی فرا گرفت ولی خویشتن داری نمودم(4) ولى عمّه ام زینب(س) طاقت از دست داد و شروع به زارى نمود و آرام آرام جانب حسین آمد و می گفت: اى برادر من و اى نور دو دیده و اى جا نشین گذشتگان و جمال بازماندگان!(5) این کلام کسی است که به مرگ برایش قطعی شده است.(6)
امام(ع) به او نگریست و فرمود: اى خواهر! شیطان رجیم، حلم تو را نبرد. اهل آسمان ها همه معدوم شوند و خاکیان نمانند «کلّ شى ء هالک الّا وجهه له الحکم و الیه ترجعون».
پدر و جد من که از من بهتر بودند رفتند و من و دیگر مؤمنان باید بدیشان اقتدا کنیم. مبادا چون من کشته شوم گریبان بر من چاک زنى و روى بخراشى و موى خود را آشفته نمایی.(7)
این روایت بدین گونه نیز آمده: «هنگامی که زینب(س) مضمون این ابیات را شنید، در جای دیگری با زنان و دختران تنها بود، تاب نیاورد و با پای برهنه در حالی که جامه اش به زمین می کشید بیرون آمد، مقابل حضرت ایستاد و گفت: وای از این مصیبت! ای کاش من می مردم. امروز مادرم فاطمه زهرا(س) و پدرم علی(ع) و برادرم حسن زکی(ع) در کنارم نیستند. ای جانشین گذشتگان و ای پناه بازماندگان.
امام(ع) نگاهی به خواهر انداخت و فرمود: «خواهرم شیطان شکیبایی تو را نرباید.» زینب(س) عرض کرد: «پدر و مادرم به فدایت! آیا تو به این زودی کشته می شوی؟ جانم فدای تو» آن گاه از گریه گلوگیر شده اشک از دو چشم خود به صورت روان داشت. امام(ع) فرمود: «هیهات، هیهات، اگر مرغ قطا را به حال خود وا می گذاشتند می خوابید.»
زینب(س) عرض کرد: ای وای آیا تو به ستم کشته می شوی؟ در این صورت این زخم بر دل عمیق تر و تحملش سخت تر است. پس از آن بی تاب شد دست به گریبان برد و چاک زد و بی هوش به زمین افتاد.
امام(ع) بلند شد و بر سر و رویش آب ریخت تا به هوش آمد. سپس تا می توانست او را تسلیت داد و مصیبت بزرگ مرگ پدر و جدش(ص) را به خاطر او آورد.(8)

قَالَ: ثُمَّ إِنَّ الْحُسَیْنَ ع قَامَ وَ رَکِبَ وَ سَارَ وَ کُلَّمَا أَرَادَ الْمَسِیرَ یَمْنَعُونَهُ  تَارَةً وَ یُسَایِرُونَهُ  أُخْرَى  حَتَّى  بَلَغَ  کَرْبَلَاءَ وَ کَانَ  ذَلِکَ  فِی  الْیَوْمِ  الثَّانِی  مِنَ  الْمُحَرَّمِ  فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ  مَا اسْمُ  هَذِهِ  الْأَرْضِ  فَقِیلَ  کَرْبَلَاءُ فَقَالَ ع اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکَرْبِ وَ الْبَلَاءِ ثُمَّ قَالَ هَذَا مَوْضِعُ کَرْبٍ وَ بَلَاءٍ انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا بِهَذَا حَدَّثَنِی جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ ص فَنَزَلُوا جَمِیعاً وَ نَزَلَ الْحُرُّ وَ أَصْحَابُهُ نَاحِیَةً وَ جَلَسَ الْحُسَیْنُ ع یُصْلِحُ سَیْفَهُ وَ یَقُولُ:
یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ
کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ
مِنْ طَالِبٍ وَ صَاحِبٍ قَتِیلٍ
وَ الدَّهْرُ لَا یَقْنَعُ بِالْبَدِیلِ
وَ کُلُّ حَیٍّ سَالِکٌ سَبِیلِ
مَا أَقْرَبَ الْوَعْدَ مِنَ الرَّحِیلِ
وَ إِنَّمَا الْأَمْرُ إِلَى الْجَلِیلِ
قَالَ الرَّاوِی:
فَسَمِعَتْ زَیْنَبُ بِنْتُ فَاطِمَةَ ع ذَلِکَ فَقَالَتْ یَا أَخِی هَذَا کَلَامُ مَنْ أَیْقَنَ بِالْقَتْلِ فَقَالَ ع نَعَمْ یَا أُخْتَاهْ فَقَالَتْ زَیْنَبُ وَا ثُکْلَاهْ یَنْعَى الْحُسَیْنُ ع إِلَیَّ نَفْسَهُ قَالَ: وَ بَکَى النِّسْوَةُ وَ لَطَمْنَ الْخُدُودَ وَ شَقَقْنَ الْجُیُوبَ وَ جَعَلَتْ أُمُّ کُلْثُومٍ تُنَادِی وَا مُحَمَّدَاهْ وَا عَلِیَّاهْ وَا أُمَّاهْ وَا أَخَاهْ وَا حُسَیْنَاهْ وَا ضَیْعَتَنَا بَعْدَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قَالَ فَعَزَّاهَا الْحُسَیْنُ ع وَ قَالَ لَهَا یَا أُخْتَاهْ تَعَزَّیْ بِعَزَاءِ اللَّهِ فَإِنَّ سُکَّانَ السَّمَاوَاتِ یَفْنُونَ وَ أَهْلَ الْأَرْضِ کُلَّهُمْ یَمُوتُونَ وَ جَمِیعَ الْبَرِّیَّةِ یَهْلِکُونَ ثُمَّ قَالَ یَا أُخْتَاهْ یَا أُمَّ کُلْثُومٍ وَ أَنْتِ یَا زَیْنَبُ وَ أَنْتِ یَا فَاطِمَةُ وَ أَنْتِ یَا رَبَابُ انْظُرْنَ إِذَا أَنَا قُتِلْتُ فَلَا تَشْقُقْنَ عَلَیَّ جَیْباً وَ لَا تَخْمِشْنَ عَلَیَّ وَجْهاً وَ لَا تَقُلْنَ هُجْراً.
وَ رُوِیَ مِنْ طَرِیقٍ آخَرَ أَنَّ زَیْنَبَ لَمَّا سَمِعَتْ مَضْمُونَ الْأَبْیَاتِ وَ کَانَتْ فِی مَوْضِعٍ آخَرَ مُنْفَرِدَةً مَعَ النِّسَاءِ وَ الْبَنَاتِ خَرَجَتْ حَاسِرَةً تَجُرُّ ثَوْبَهَا حَتَّى  وَقَفَتْ عَلَیْهِ وَ قَالَتْ وَا ثُکْلَاهْ لَیْتَ الْمَوْتَ أَعْدَمَنِی الْحَیَاةَ الْیَوْمَ مَاتَتْ أُمِّی فَاطِمَةُ وَ أَبِی عَلِیٌّ وَ أَخِیَ الْحَسَنُ یَا خَلِیفَةَ الْمَاضِینَ وَ ثِمَالَ الْبَاقِینَ
 فَنَظَرَ إِلَیْهَا الْحُسَیْنُ ع فَقَالَ یَا أُخْتَاهْ لَا یَذْهَبَنَّ بِحِلْمِکِ الشَّیْطَانُ فَقَالَتْ بِأَبِی وَ أُمِّی أَ سَتُقْتَلُ نَفْسِی لَکَ الْفِدَاءُ فَرُدَّتْ غُصَّتُهُ وَ تَرَقْرَقَتْ عَیْنَاهُ بِالدُّمُوعِ ثُمَّ قَالَ لَوْ تُرِکَ الْقَطَاةُ لَیْلًا لَنَامَ فَقَالَتْ یَا وَیْلَتَاهْ أَ فَتَغْتَصِبُ نفسی [نَفْسَکَ اغْتِصَاباً فَذَلِکَ أَقْرَحُ لِقَلْبِی وَ أَشَدُّ عَلَى نَفْسِی ثُمَّ أَهْوَتْ إِلَى جَیْبِهَا فَشَقَّتْهُ وَ خَرَّتْ مَغْشِیَّةً عَلَیْهَا فَقَامَ ع فَصَبَّ عَلَیْهَا الْمَاءَ حَتَّى أَفَاقَتْ ثُمَّ عَزَّاهَا ص  بِجُهْدِهِ وَ ذَکَّرَهَا لِمُصِیبَتِهِ بِمَوْتِ أَبِیهِ وَ جَدِّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ.(9)


منابع:

1. فیض الدموع، بدایع نگار ،ص:148.

2. عقد الفرید ج 5/ 121.

3. الدمعة الساکبة ج 4/ 256؛ ناسخ التواریخ ج 2/ 168؛ ذریعة النجاة ص 67؛ ینابیع الموده ص 406؛ اثبات الهداة ج 5/ 202 با اندک تفاوت؛ اللهوف ص 139؛ الفتوح ص 884؛ مقتل الحسین ج 1/ 234؛ وقعة الطف 179؛ اخبار الطوال ص 252؛ بحار الأنوار ج 44/ 383؛ العوالم ج 17/ 234.

4.  فیض الدموع، بدایع نگار ،ص:148.

5.  فیض الدموع، بدایع نگار ،ص:148.

6. اللهوف، ابن طاوس،80.

7. فیض الدموع، بدایع نگار ،ص:148.

8. اللهوف، ابن طاوس،82.

9. اللهوف، ابن طاوس،80.

 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بسم الله الرحمن الرحیم

بوی عطرش به مشامم چو نسیم است خدا میداند

اهل عالم بدانید حسین شاه کریم است خدا میداند

ای دلم گرد یتیمی به من و تو به چه کار ؟

هر که ارباب ندارد یتیم است خدا میداند
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan