- پنجشنبه ۱۵ آبان ۹۳
- ۰۸:۰۱

2. حاج سید مهدی میرداماد |
- پنجشنبه ۱۵ آبان ۹۳
- ۰۷:۳۷
یا حنجره سوختهٔ تشنهٔ آب است؟
کوتاه بیا تیر سه شعبه، کمی آرام
هو هو نکن این شاپرک تبزده خواب است
او آب طلب کرده فقط، چیز زیادی است؟
گیرم که ندادند ولی این چه جواب است؟
رنگش که پریده، دو لبش مثل دو چوب است
نه، تیر! تو نه، چارهٔ کارش فقط آب است
سید محمد بابا میری
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچ کس حدس نمی زد که چنین سر برسد
پدرش چیز زیادی که نمی خواست فرات
یک دو قطره ضرری داشت به اصغر برسد
خوب شد عرش همه خون گلو را برداشت
حیف خون نیست بر این خاک ستمگر برسد
خون حیدر به رگش در تب و تاب است ولی
بگذارید به سن علی اکبر برسد
شعله ور می شود این داغ دوباره وقتی
شیر در سینه بی کودک مادر برسد
زیر خورشید نشسته به خودش می گوید
تیر نگذاست که یک جمله به آخر برسد
علیرضا لک
منبع:http://shia-patogh.blogfa.com/post/889
- چهارشنبه ۱۴ آبان ۹۳
- ۰۸:۴۲
با سر انگشت خود به شیشۀ من!
قطره قطره نمک بپاش امشب
روی زخم دل همیشه ی من
تو که در کوچه راه افتادی
همه جا غیر کربلا بودی!
با توام! آییی حضرت باران!
ظهر روز دهم کجا بودی؟!
سایه ی تشنگی به ماه افتاد
هر طرف یک سراب پیدا شد
چشمهامان به اشتباه افتاد
مِهر زهرا مگر نبودی تو؟!
تو که با مادر آشنا بودی!
با توام! آییی حضرت باران!
ظهر روز دهم کجا بودی؟!
---------------------
مادری در کنار گهواره
لب گشود و نگفت هیچ از شیر
تو نباریدی و به جات آن روز
از کمان ها گرفت «بارشِ تیر»!
تو که حال رباب را دیدی
تو به درد دلش دوا بودی
با توام! آییی حضرت باران!
ظهر روز دهم کجا بودی؟!
---------------------
وقتی آنروز رفت سمت فرات
در دلش غصه های دنیا بود
تو اگر در میان مان بودی
شاید الآن عمویم اینجا بود
رحمت و عشق از تو می بارید
قبل تر ها چه باوفا بودی
با توام! آییی حضرت باران!
ظهر روز دهم کجا بودی؟!
(حسین زحمتکش)
- چهارشنبه ۱۴ آبان ۹۳
- ۰۸:۳۹
5:47 اذان صبح
امام (ع) بعد از نماز صبح برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد. و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب... خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری»آن طرف نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند.
حدود 6
امام حسین(ع) دستور داد تا اطراف خیمه ها خندق بکنند و آن را با خاربوته ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند.
7:06 طلوع آفتاب
کمی بعد از طلوع آفتاب. امام سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. روبه روی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبه ای خواند. صفات و فضایل خودش و پدر و برادرش را یادآوری کرد و اینکه کوفیان به امام (ع) نامه نوشته اند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجارین ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آنها او را دعوت نکرده اند؟ آنها انکار کردند. امام نامه هایشان را به طرف آنها پر تاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کرده است. یکی از سران جبهه مقابل از امام (ع) پرسید چرا حکم این زیاد را نمی پریرد و آنها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمی رهاند؟ اینجا امام آن جمله معروفشان را فرمودند: «الا و ان الدعی بن الدعی»، قد رکز بین اثنین: بین السله و الذله و هیهات منا الذله ... فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است. من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما درو است.» سخنرانی امام (ع) حدوداً نیم ساعت طول کشده است.
حدود 8
بعد از سخنرانی امام (ع) چند نفر از اصحاب آن حضرت
- چهارشنبه ۱۴ آبان ۹۳
- ۰۸:۳۵
لینک مربوط به سایر مداحان در ادامه مطلب آمده است |
- جمعه ۲ آبان ۹۳
- ۰۷:۱۸
یعنی من هم در میان شهدا خواهم بود؟
فاشفق علیه فقال : یا بنی کیف الموت عندک؟
یعنی حضرت نگاه با محبتی به او کرد و فرمود : پسرم مرگ در نزد تو چگونه است؟
قال : یا عم احلی من العسل
گفت : ای عمو شیرین تر از عسل
فقال علیه السلام : ای والله فداک عمک
- پنجشنبه ۱ آبان ۹۳
- ۱۳:۴۹
ابی عبدلله آمد جلوی خیمه ها، یا اختاه ناویلنی ولدی الصغیر حتی اقدح، یا زینب، بچه ام را بیاور یک بار دیگر ببینم. بعضی ها می پرسند، چرا مادرش را صدا نکرد؟
خب رباب هم کربلا بود، می توانست او را هم صدا کند، فکر می کنم ابی عبدالله نخواست که نگاهش به نگاه رباب بیفتد و شرمنده بشود.
بعضی از اهل ذوق می گویند: نه مادر دیگر نمی توانست بچه را نگه دارد؛ بعضی وقتها رباب نگه می داشت، بعضی وقتها زینب نگه می داشت، همین طور دست به دست می گشت،
از بس که این بچه بی تابی می کرد؛ در آن لحظه دست زینب سلام الله بود، لذا اباعبدالله بچه را از خواهرش خواست. بچه به بغل اباعبدالله آمده، لب های خشکیده، صورتیکه از شدت تشنگی رو به زردی نهاده،
لب هایی که مثل چوب به هم می خورد، دیگر توان سخن نیست، یک نقل که در مقاتل آمده است، این است که ابی عبدالله بچه را نیاورد طرف دشمن؛ من هر دو نقل را می گویم؛
- پنجشنبه ۱ آبان ۹۳
- ۱۳:۴۸
گریه ای کن ای دیده براحوال زار فاطمه بر دل خونین وچشم اشک بار فاطمه
برای شما گریه کنیم یا برای فرزند شما، محسن شش ماهه، کار بی بی به اونجا رسید، صدا زد یا فضه «الیکی فخذینی »؛ مادر که ندارد، مادر را صدا کند؛ فضه بیا به دادم برس، مرا بلند کن به خدا قسم بچه ام را کشتند .شب شهادت هست ناله کنیم ... یا زهرا
فضه آمد بی بی را بلند کرد طرف حجره، نمی دانم بی بی به حجره رسید یا نه که بچه سقط شد ...« وا محسنا »
یا ابن الحسن دو شش ماهه ازشما کشته شد یکی مدینه میان در ودیوار، یکی هم کربلا روز عاشورا در دست حضرت سید الشهداء.
زبعد تیر چنان دست وپای خود گم کرد که خواست گریه کند در عوض تبسم کرد
- پنجشنبه ۱ آبان ۹۳
- ۱۳:۴۷
آن دستی که به صورت مادرت فاطمه زهرا سیلی زد، تازیانه زد، با غلاف شمشیر زد؛ همان دست، کربلا دختران فاطمه زهرا را تازیانه زد. آن روز در خانه زهرا را آتش زدند همان سبب شد خیمه های حسینی را، خیمه عمه ات زینب کبری را آتش زدند...
آن روز بین در ودیوار بر اثر فشار دومین در خانه ،محسن فاطمه سقط شد . روز عاشورا همان سبب شد گلوی طفل شیر خواره حسین جدت را ، هدف تیر سه شعبه قرار دهند. مرحوم مجلسی نوشته است از زینب کبری، می فرماید: برادرم بچه اش را بغل گرفت آمد مقابل آن مردم صدا زد بیایید بر منت بگذارید «منّو انا ابن المصطفی ...» چی جواب دادند ؟
- پنجشنبه ۱ آبان ۹۳
- ۱۳:۴۵
چند روزه می خوام وارد بحث آرامش عارفانه بشم اصلش،اولش حسن ظن به خداوند متعاله.
خدا اگر حسن ظن داشته باشید، آرامش پیدا می کنید،نمی ترسید. نه من مطمئنم. من مطمئنم به خدا. حالا نمی خواد یقینم داشته باشی حالا. حسن ظن. گمان خوبتو همین ببر بالا غلبه بده.
یک ذره نا آرامی توت باقی نمی مونه. بگذارید این حسن ظن به خدا رو،بمونه.
ببینیم وقتای دیگه می تونیم ادامه بدیم قبل از رسیدن به صفات دیگه. اما خداوند متعال وقتی می خواد تقدیر بکنه از یکی از بنده هاش،ببین، عالمو به آتیش می کشه.
- پنجشنبه ۱ آبان ۹۳
- ۱۳:۴۴
چون ابو ثمامه عمر بن عبد الله صائدی قتل پی در پی یاران سید الشهدا (علیه السلام) را دید به امام حسین (علیه السلام) عرض کرد :
یا اباعبدالله (علیه السلام) قربانت من میبینم که این لشکر بتو نزدیک شدند و تا ما کشته نشویم انشاء الله تو را نکشند ؛ من دوست دارم نماز را که وقتش رسیده بخوانم بعد به نزد خدا بروم.
امام حسین (علیه السلام) سرش را به سمت آسمان بلند نمود و فرمود :
ذکرت الصلاه جعلک الله من المصلین الذاکرین نعم هو وقتها
نماز را یادآوری کردی خداوند تو را از مصلین قرار دهد. آری اول وقت است ؛ از اینها بخواهید از ما دست بردارند تا نماز بخوانیم.
- پنجشنبه ۱ آبان ۹۳
- ۱۳:۴۱
آنگاه که زینب دختر امیر المومنین (علیهما السلام) دید یزید (لعنه الله) با چوب دستی خود بر دندانهای ثنایای ابا عبد الله (علیه السلام) می زند و این اشعار را می خواند :
بنی هاشم پادشاهی را به بازی گرفتند ، نه خبری از آسمان نازل شده و نه وحیی فرود آمده است کاش نیاکانم که در بدر جزع و فزع قبیله خزرج را از آن زد و خورد ها مشاهده نمودند می بودند و میدیدند که چگونه انتقامشان را گرفتم ، در آن صورت اظهار خرسندی و شادی می کردند ، و به من دست مریزاد می گفتند ، ما این کار را به کیفر جنگ بدر انجام دادیم و اکنون بی حساب شده ایم و کشته هایمان برابر شده است ، از نسا خندف نیستم اگر تاوان پسران احمد و فرزندان پیامبر و کارهایشان را نستانم.
- پنجشنبه ۱ آبان ۹۳
- ۱۳:۳۹
ابو مخنف گوید: چون نامه عبید زیاد را حرّ بن یزید برای امام حسین(ع) خواند، حرکت کردند تا به زمین کربلا رسیدند؛ اسبى که امام بر آن سوار بود ایستاد. امام فرود آمد و اسب دیگری سوار شد، اسب گام بر نداشت ؛ هفت یا هشت بار حضرت این کار کرد و همچنان اسب ها حرکت نکردند.(1)
حضرت چون این حالت را دید از نام آن زمین پرسید؛
کسى گفت: یا بن رسول اللّه! غاضریّه.
- پنجشنبه ۱ آبان ۹۳
- ۱۳:۳۷
عن رجل من بنی ضبّة : شَهِدتُ عَلِیّا علیه السلام حینَ نَزَلَ کَربَلاءَ ، فَانطَلَقَ فَقامَ ناحِیَةً ، فَأَومَأَ بِیَدِهِ، فَقالَ: مُناخُ رِکابِهِم أمامَهُ ، ومَوضِعُ رِحالِهِم عَن یَسارِهِ ، فَضَرَبَ بِیَدَیهِ الأَرضَ ، فَأَخَذَ مِنَ الأَرضِ قَبضَةً ، فَشَمَّها فَقالَ : واحَبَّذَا الدِّماءُ یُسفَکُ فیهِ .ثُمَّ جاءَ الحُسَینُ علیه السلام فَنَزَلَ کَربَلاءَ . قالَ الضَّبِّیُّ : فَکُنتُ فِی الخَیلِ الَّتی بَعَثَهَا ابنُ زِیادٍ إلَى الحُسَینِ علیه السلام ؛ فَلَمّا قَدِمتُ فَکَأَنَّما نَظَرتُ إلى مَقامِ عَلِیٍّ علیه السلام وإشارَتِهِ بِیَدِهِ ، فَقَلَبتُ فَرَسی، ثُمَّ انصَرَفتُ إلَى الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام فَسَلَّمتُ عَلَیهِ ، وقُلتُ لَهُ : إنَّ أباکَ کانَ أعلَمَ النّاسِ ، وإنّی شَهِدتُهُ فی زَمَنِ کَذا وکَذا قالَ : کَذا وکَذا ، وإنَّکَ ـ وَاللّه ِ ـ لَمَقتولٌ السّاعَةَ . قالَ : فَما تُریدُ أن تَصنَعَ أنتَ ؟ أتَلحَقُ بِنا ، أم تَلحَقُ بِأَهلِکَ ؟ قُلتُ : وَاللّه ِ ، إنَّ عَلَیَّ لَدَینا ، وإنَّ لی لَعِیالاً ، وما أظُنُّ إلّا سَأَلحَقُ بِأَهلی . قالَ : أمّا لا ، فَخُذ مِن هذَا المالِ حاجَتَکَ ـ وإذا مالٌ مَوضوعٌ بَینَ یَدَیهِ ـ قَبلَ أن یَحرُمَ عَلَیکَ ، ثُمَّ النَّجاءَ ، فَوَاللّه ِ ، لا یَسمَعُ الدّاعِیَةَ أحَدٌ ولا یَرَى البارِقَةَ أحَدٌ ولا یُعینُنا ، إلّا کانَ مَلعونا عَلى لِسانِ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله .
قالَ : قُلتُ : وَاللّه ِ ، لا أجمَعُ الیَومَ أمرَینِ : آخُذُ مالَکَ ، وأخذُلُکَ . فَانصَرَفَ وتَرَکَهُ .
ابن حجر عسقلانی مینویسد: مردى از قبیله بنى ضَبّه گفت: هنگامى که على علیه السلام در کربلا فرود آمد، من حاضر بودم. ایشان رفت و در کنارى ایستاد و با دستش اشاره کرد و فرمود: «آنجا جایگاه فرود آمدن مَرکب هایشان و سمت چپ، جاى بار و بُنه شان است».
- پنجشنبه ۱ آبان ۹۳
- ۱۳:۳۶
امام حسین (علیه السلام) دو منزل مانده به کوفه با حرّ بن یزید که هزار سوار داشت بر خورد نمود ،
امام به حر فرمود : آیا همراه ما هستی یا علیه ما ؟ حر جواب داد : بلکه علیه شما هستم ای اباعبدالله.
حضرت فرمود : لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم
سپس بین آن حضرت و حر سخنانی رد و بدل شد تا آنجا که امام (علیه السلام) به حر فرمودند : پس حال که شما بر خلاف آنچه به ما نوشته اید و فرستادگانتان برای ما آورده اند می باشید ، ما به همان جایی که از آن آمده ایم برمی گردیم .
اما حر و یارانش از مراجعت امام ممانعت کردند و حر گفت : یابن رسول الله شما راهی را انتخاب کنید که نه به کوفه برسد و نه به مدینه ، تا من هم نزد عبید الله بن زیاد عذری داشته باشم و بگویم که ازراه دیگری رفته ای.
- پنجشنبه ۱ آبان ۹۳
- ۱۳:۳۴
ورود حضرت امام حسین علیه السلام به کربلا در روز پنج شنبه دوم محرم،سال 61 هجری اتفاق افتاد
صاحب کتاب معالی السبطین از امام باقر علیه السلام نقل می کند که درباره زمین کربلا فرمودند:
هی اکرم ارض عندالله... زمین کربلا با ارزش ترین زمین نزد خداست.
در ادامه می گوید: چون به زمین کربلا رسیدند، اسب امام از حرکت باز ماند. هر چه تلاش کرد به حرکت نیامد، فرمود اسب دیگری را آوردند، تا هفت اسب را عوض کرد
اما هیچ کدام حرکت نکردند.
امام حسین علیه السلام فرمودند:نام این زمین چیست؟عرض کردند :غاضریه. فرمود:غیر از این نام دیگری دارد؟گفتند:نینوا.فرمود:آیا نام دیگری دارد؟گفتند:شاطیءالفرات.فرمود:غیر از این اسامی اسم
دیگری دارد؟
گفتند: کربلا. آهی کشید و فرمود:
ارض کرب و بلاء
سپس فرمودند: پیاده شوید، از این زمین کوچ نکنید
- پنجشنبه ۱ آبان ۹۳
- ۱۳:۳۲
- پنجشنبه ۱ آبان ۹۳
- ۰۷:۳۰
ز بام کوفه می کنم تو را نظاره یا حسین!
تو هم مرا نظاره کن به یک اشاره یا حسین!
سرو به خون نشسته ام، زائر دست بسته ام
سلام می فرستمت از لب پاره یا حسین!
لحظه به لحظه دم به دم، مرگ دوباره دیده ام
بس که رسیده بر تنم، زخم دوباره یا حسین!
میان خندة عدو بهر تو گریه می کنم
بلکه به اشک دیده ام کنی نظاره یا حسین!
تیر به چلة کمان، کمان به دست حرمله
میا به کوفه رحم کن به شیرخواره یا حسین!
پرده کنار رفته و می نگرم به دخترت
نه معجرش بود به سر، نه گوشواره یا حسین!
هدیة حاجیان بود به مسلخ ولا یکی
مرا بود در این منا دو ماه پاره یا حسین!
به آسمان دیده ام، نظاره کن که دم به دم
در آفتاب ریختم بر تو ستاره یا حسین!
نگه به مکه دوختم چو شمع بر تو سوختم
درون سینه ام شده نفس شراره یا حسین!
کرم کن و به یک نظر به نظم "میثمت" نگر
که کرده سوز او اثر به سنگ خاره یا حسین!
- چهارشنبه ۲۳ مهر ۹۳
- ۱۷:۳۰
آماده ام؛ برای دلم غم بیاورید
داغی به وسعت همه عالم بیاورید
با روضه های باز، مرا خون جگر کنید
یا چند صفحه از کتاب مُقرّم بیاورید
شکر خدا دوباره سیه پوش ماتمم
اشک مرا دوباره فراهم بیاورید
در سینه ام حسینیه ای دست و پا کنید
تا فرصت است بیرق و پرچم بیاورید
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
کم کم خبر ز ماه محرم بیاورید
چادر نماز فاطمه تا خیمه گاه شد
زحمت اگر نبود، مرا هم بیاورید
رضا باقریان

- چهارشنبه ۲۳ مهر ۹۳
- ۱۷:۲۷
لینک مربوط به سایر مداحان در ادامه مطلب آمده است |
- پنجشنبه ۳ مهر ۹۳
- ۰۷:۳۳
- چهارشنبه ۲ مهر ۹۳
- ۱۷:۱۲
لینک مربوطبه سایر مداحان در ادامه مطلب |
- دوشنبه ۳ شهریور ۹۳
- ۰۷:۳۵
لینک مربوط به سایر مداحان در ادامه مطلب آمده ست |
- يكشنبه ۲ شهریور ۹۳
- ۰۷:۴۳
زهر اشکی شد و چشمان ترش را سوزاند
سینه ی بی رمق محتضرش را سوزاند
بارها حرمت این شیخ در این شهر شکست
ناله ی بی کسی اش هر سحرش را سوزاند
سالها بود که با روضه ی مادر می سوخت
آنقدر سوخت دلش دور و برش را سوزاند
قاتل مادر او باز سراغش آمد
هیزم آورده و دیوار و درش را سوزاند
باز هم شکر که پهلوی نحیفش نشکست
گرچه لرزیدن طفلان جگرش را سوزاند
پیر مرد است زمین می خورد و می گرید
یاد داغی که دل شعله ورش را سوزاند
حسن لطفی
امام جعفر صادق (ع) : شیعتنا الرحماء بینهم ، الذین اذا خلوا ذکروا الله .
شیعیان ما با یکدیگر مهربانند ، چون تنها باشند خدا را یاد کنند .
اصول کافی ، ج 3 ، ص 268
- پنجشنبه ۳۰ مرداد ۹۳
- ۰۶:۳۵
لینک مربوط به سایر مداحان در ادامه مطلب آمده است |
- جمعه ۳ مرداد ۹۳
- ۰۷:۴۹
لینک مربوط به سایر مداحان در ادامه مطلب آمده است |
- جمعه ۳ مرداد ۹۳
- ۰۷:۳۹
غریبه
از دیگران طعنه شنیده
داغ غریبی را چشیده
یک عمر بی خوابی کشیده
دارد عجب شوقی برای دیدن روی شهیده
در شهر محنت زای کوفه
شبگرد خسته پای کوفه
در کوچه ها آوای کوفه
این رهبر تنهای کوفه
رد میشود از خواب شوم بی خیالی های کوفه
دانلود روضه امیرالمومنین-کریمی
- پنجشنبه ۲۶ تیر ۹۳
- ۰۲:۴۴
وفات بزرگ بانوی ایثار و صبر و ایمان حضرت خدیجه کبری بر شما تسلیت باد
از درد غربت داشت کوثر گریه می کرد
زهرا به روی قبر مادر گریه میکرد
خاک مزار مادرش را میگرفت و
با دست خود میریخت بر سر گریه میکرد
یاد گذشته یاد آینده برای
این مادر و دختر، پیمبر گریه میکرد
گرم تماشای عزاداری آنها
یک گوشه ای آرام حیدر گریه میکرد
تکرار شد این قِصه اما در دل شب
این بار زینب زار و مضطر گریه میکرد
بر روی قبر مخفی مادر به یاد
آن شعله ها و یاس پرپر گریه میکرد
وقتی که خون تازه از مسمار میریخت
انگار بر حال علی در گریه میکرد
دست خدا را دست بسته میکشیدند
زهرا به مظلومی شوهر گریه میکرد
صیادها با تازیانه حمله کردند
کوچه قفس بود و کبوتر گریه میکرد
یک روز هم زینب به زیر تازیانه
در قتلگه پیش برادر گریه میکرد
وقتی که طفلان بین آتش میدویدند
بر نیزه چشم آب آور گریه میکرد
منبع:http://mashgheheyat.blogfa.com/cat-22.aspx
- سه شنبه ۱۷ تیر ۹۳
- ۱۲:۴۸
لینک دانلود مداحی سایر مداحان در ادامه مطلب آمده است |
- سه شنبه ۳ تیر ۹۳
- ۰۷:۵۷
لینک مربوط به سایر مداحان در ادامه مطلب آمده است |
- سه شنبه ۳ تیر ۹۳
- ۰۷:۵۴
آهسته گذارید روی تخته تنش را
تا میخ اذّیّت نکند پیرهنش را
اصلاً بگذارید رویِ خاک بماند
زشت است بیارند غلامان بدنش را
این ساق ِبهم ریخته کِتمان شدنی نیست
دیدند روی تخته ی در ، تا شدنش را
این مرد الهی مگر اولاد ندارد
بردند چرا مثل غریبان بدنش را
این مرد نگهبان که حیا هیچ ندارد
بد نیست بگیرد جلوی آن دهنش را
این هفت کفن روضه ی گودال حسین است
ای کاش نیارند برایش کفنش را
نه پیرهنی داشت حسین نه کفنی داشت
مدیون حصیرند مرتب شدنش را
علی اکبر لطیفیان
منبع:http://mashgheheyat.blogfa.com/
- يكشنبه ۴ خرداد ۹۳
- ۰۶:۰۵
لینک دانلود مربوط به سایر مداحان را در ادامه مطلب ببینید |
- شنبه ۳ خرداد ۹۳
- ۰۸:۰۰
مرد خدا کجا واین همه تحقیر وای من بزم شراب واین همه تحقیر وای من
هرچند بین ره بدنت را کشید و برد امادست کثیفش روی زن وبچه ات نخورد
باران نیزه نیزه نصیب تنت نشد دست کسی مزاحم پیراهنت نشد
این سینه ات مکان نشست کسی نشد دیگر سر تو دست به دست کسی نشد
دانلود از لینک اصلی
- پنجشنبه ۴ ارديبهشت ۹۳
- ۱۰:۲۷
بوی کربلا داره روضه های ما مگه یادمون میره خاطرات جبهه ها
دریا دل، با صفا، عاشق، بی ادعا یک به یک تا خدا پر میکشیدن
غرق شور نوا محو نور خدا تا عرش کربلا پر میکشیدن
- دوشنبه ۲۵ فروردين ۹۳
- ۲۳:۳۴

چرخی زد و گفت باید جوراب شلواری هم بپوشم!
من و مادرش نگاهش می کردیم و اصلا حواسمان به زهرا نبود.زهرا خواهر کوچک فاطمه سه ساله است.
- دوشنبه ۲۵ فروردين ۹۳
- ۲۳:۲۷
بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی درختی پیر و بیبار شدم، مرا نیز از آسمان به زیر کشیدند تا ستون خانهای یا هیزم خانوادهای گردم.
بریدند و تراشیدند و کوبیدند تا آن که از من دری ساختند ساده، اما محکم!
مرا بُردند و در مسجد پیامبرِ خدا استوار کردند.
دری شدم از درهای بهشت. درِ خانهی زهرا و علی! درِ علم، درِ رحمت، درِ مغفرت.
دوباره حس تازگی، روح جوانی، میل جوانه زدن، در من شکفت.
همیشه به تختهای که کشتی نوح شد، به چوبی که عصای موسی گشت، به ستونی که تکیه گاه محمد ص بود، غِبطه میخوردم. اما اکنون، خداوند سعادتی نصیبم کرده بود که همهی درختان عالَم در حسرت داشتنش بودند.
رسول خدا چندین مرتبه در روز مقابلم میایستاد و با گفتن
"السلام علیکم یا اهل بیت النبوه"
از اهل خانه اذن دخول میگرفت.
و من آن لحظاتی را که هر پنج نفرشان با هم بودند، چه دوست میداشتم.
همه جا پر میشد از عِطر بهشت، نور خدا.
نه من، که خدا هم آن لحظات را دوست داشت.
چه روزهایی زیبایی!
چه دری از من خوشبخت تر است؟
اما روزهایی رسید که از بودنم پشیمان شدم.
هیزم آوردند و فاطمه را تهدید کردند که اگر در را نگشاید و علی را به ایشان تحویل ندهد، خانه را به آتش خواهند کشاند.
فاطمه به من چسبید و رَساتر از پیش گفت: "به خدا سوگند دست از یاریِ امامم بر نخواهم داشت".
هیزمها را آتش زدند تا مرا در آتش بسوزانند و به اهل خانه برسند.
"فاطمه جان! ای جان پیامبر! کمی از من فاصله بگیر. نکند خدای ناکرده آتشی که به جانم زده اند تو و آن طفلک معصوم را که در شکم داری آزار دهد.
فاطمه جان! ای جان پیامبر! اینگونه به من نچسب. از جانت هراسانم.
فاطمه جان! ای جان پیامبر! جان پیامبر کمی عقب تر برو ... "
کاش همان روزی که مرا از نخلستان جدا کردند، هیزم تنوری میشدم و این روز را نمیدیدم. کاش دانهای که از آن ریشه دواندم، پوسیده بود و به بار نمینشست. کاش ...
برگرفته از نوشته خانم زهرا مرادی از سایت
http://www.mohammadivu.org
مدح حضرت زهرا
مداحی حاج منصور فاطمیه 92

- دوشنبه ۲۵ فروردين ۹۳
- ۰۲:۴۷

صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَکِ أَوْلِیَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِکُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ
أَبُوکِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
وَ أَتَى (أَتَانَا) بِهِ وَصِیُّهُ فَإِنَّا نَسْأَلُکِ إِنْ کُنَّا صَدَّقْنَاکِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِیقِنَا
لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَیَتِکِ
اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ نَبِیِّ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ
یَا بِنْتَ حَبِیبِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَلِیلِ اللَّهِ
السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ صَفِیِّ اللَّهِ
السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِینِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ خَلْقِ اللَّهِ السَّلاَمُ
عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلاَئِکَتِهِ
السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ خَیْرِ الْبَرِیَّةِ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ
الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا زَوْجَةَ وَلِیِّ اللَّهِ
وَ خَیْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ
السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ
السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ
السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّکِیَّةُ
السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِیَّةُ
السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِیمَةُ
السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ
السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ
السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ
صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکِ وَ عَلَى رُوحِکِ وَ بَدَنِکِ
أَشْهَدُ أَنَّکِ مَضَیْتِ عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکِ وَ أَنَّ مَنْ سَرَّکِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللَّهِ
صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
وَ مَنْ جَفَاکِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
وَ مَنْ آذَاکِ فَقَدْ آذَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
وَ مَنْ وَصَلَکِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
وَ مَنْ قَطَعَکِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
لِأَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّذِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ کَمَا قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
أُشْهِدُ اللَّهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلاَئِکَتَهُ أَنِّی رَاضٍ عَمَّنْ رَضِیتِ عَنْهُ سَاخِطٌ عَلَى مَنْ
سَخِطْتِ عَلَیْهِ
مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ مُوَالٍ لِمَنْ وَالَیْتِ مُعَادٍ لِمَنْ عَادَیْتِ مُبْغِضٌ لِمَنْ
أَبْغَضْتِ مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ وَ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیداً وَ حَسِیباً وَ جَازِیاً وَ مُثِیباً
ترجمه
زیارت حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها
اى آن که خدایى که تو را خلق کرد پیش از خلقت بیازمود و در آن آزمایش بر هر گونه بلا و مصیبت تو را شکیبا و بردبار گردانید
و ما چنین پنداریم که دوستان شما هستیم و مقام بزرگى شما را تصدیق مىکنیم و بر هر دستور و تعلیمات الهى که پدر شما و وصیّش که درود حق بر او
و آلش باد براى ما آورد صبور و مطیع خواهیم بود
پس ما درخواست مىکنیم هرگاه که مصدق و مؤمن به شما هستیم که ما را بواسطه این تصدیق به رسول و وصیش خدا به شما ملحق فرماید
تا به ما مژده رسد که بواسطه دوستى شما ما را از گناهان پاک سازد
سلام بر تو اى دختر رسول خدا سلام بر تو اى دختر پیغمبر خدا
سلام بر تو اى دختر حبیب خدا سلام بر تو اى دختر دوست خاص خدا
سلام بر تو اى دختر بنده خالص خدا سلام بر تو اى دختر امین خدا سلام بر تو اى دختر بهترین خلق خدا
سلام بر تو اى دختر بهترین پیغمبران و رسولان و فرشتگان خدا
سلام بر تو اى دختر بهترین خلق سلام بر تو اى سیده زنان عالم از اولین و آخرین
سلام بر تو اى زوجه ولى خدا (امیر المؤمنین) و بهترین تمام خلق بعد از رسول خدا
سلام بر تو اى مادر حسن و حسین دو سید جوانان اهل بهشت
سلام بر تو اى صدیقه طاهره که به راه دین شهید گردیدى
سلام بر تو اى آنکه خدا از تو خوشنود و تو از خدا خوشنودى
سلام بر تو اى صاحب فضیلتو پاکیزه صفات سلام بر تو اى انسیه حوراء
سلام بر تو اى ذات متقى پاک گوهر سلام بر تو اى آنکه به الهام خدا دانا بودى
سلام بر تو اى مظلوم (و داراى عصمت) که حق تو را غصب کردند
سلام بر تو اى ستم کشیده و مقهور دشمنان دین
سلام بر تو اى فاطمه دختر رسول خدا و رحمت و برکات حق بر تو باد
درود خدا بر تو و بر جسم و جان تو باد
گواهى مىدهم که چون تو از جهان رفتى با مقام یقین و دلیل روشن از جانب پروردگار بودى و هر که تو را مسرور و شاد ساخته
رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد را شاد ساخته
و هر که در حق تو جفا و ظلم کرد به رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد ظلم و جفا کرده
و هر که تو را آزرده کرد رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد را آزرده است
و هر که به تو پیوست به رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد پیوسته
و هر که از تو بریده از رسول خدا که درود خدا بر او و آلش باد بریده است
زیرا تو پاره تن پیغمبر و روح مقدس آن بزرگوارى
خدا را گواه مىگیرم و رسول او و فرشتگان را که من از آن کس راضیم که شما از او راضى هستید و خشمگینم از هر که شما از او خشمگین هستید
بیزارم از آنکه شما از او بیزارید دوستم با آن که شما با او دوستید و دشمنم با هر که شما با او دشمنید
ناراضیم از هر که شما از او ناراضى هستید و محبوب من است هر که محبوب شماست و بر صدق گواهى من خدا کافى است
که گواه و محاسب و جزا دهنده و ثواب بخشنده است.
خدا را گواه مىگیرم و پیغمبران و فرشتگان را خدا را گواه مىگیرم و فرشتگان را که من دوستم با دوستان شما
و دشمنم با دشمنان شما و با هر که محاربه کند با شما محاربم
من اى مولاى من به مقام عصمت و عظمت تو و پدر بزرگوارت و شوهر و فرزندانت که پیشوایان دین منند یقین دارم
و به ولایت و امامت شما ایمان دارم و ملتزم اطاعت شما هستم
گواهى مىدهم که دین همان است که آنها راست و حکم خدا همان حکم است که آنها کنند و آنها حکم خدا را البته به خلق رسانیدند
و امت را به راه خدا به طریق حکمت و برهان و پند و اندرز نیکو دعوت کردند و از ملامت لائمان نیندیشیدند
و درود بر تو و بر پدر بزرگوار و شوهر و ذریه و فرزندانت که امامان پاک گوهرند اى پروردگار درود فرست بر محمد (ص) و اهل بیتش
و درود فرست بر بتول طاهره و صدیقه معصومه باتقواى پاکیزه روح
که از خدا راضى است و خدا از او راضى است پاک گوهر با رشد و هدایت و مظلوم و مقهور امت که حقش را غصب
و ارثش را منع کردند و استخوان پهلویش را شکستند و به شوهرش ستم نمودند و فرزندش را شهید کردند
اى خدا فاطمه دخت رسول توست و پاره تن و باطن قلب و جگر گوشه پیغمبر توست
تحیت و درود از توبر او باد و او تحفه گرانبهاى توست که خاصه به وصى رسولت اعطا فرمودى و حبیب حضرت مصطفى و قرین حضرت مرتضى
و بزرگ زنان عالم و بشارت دهنده اولیاء و ملازم ورع و زهد
و سیب باغ فردوس و بهشت خلد تو مولدش را به شرف زنان بهشتى شرافت دادى
و انوار ائمه طاهرین را از نسل پاک او مقرر داشتى و در برابرش پرده نبوت را بیاویختى
پروردگارا درود فرست بر او درودى که مقامش نزد تو بیفزاید و نزد تو شرافت یابد و از مقام رضا و خشنودیت منزلت گیرد از ما تحیت و سلام به روح پاک آن بزرگوار برسان
و بواسطه دوستى و محبت او ما را فضل و احسان و رحمت و مغفرت کرامت فرما که تو اى خدا داراى مقام عفو با لطف و کرامتى
- دوشنبه ۲۵ فروردين ۹۳
- ۰۲:۴۶
وصیت کرده بود: على جان! مرا که دفن کردى و روى قبرم را پوشاندى، زود از کنار قبر من نرو، مدتى بایست، این لحظه اى است که من به تو نیاز دارم.
على به دست خودش زهرا را دفن مى کند، با دست خود قبر محبوب را مى پوشاند، خاکها را مى ریزد و زمین را هموار و صاف مىکند. لباسهایش همه غبارآلود شده است. گرد و غبارها را از لباسش مىپ راکند.
حالا نوبت این است که یک مدتى همین جور بایستد.
فَلَمّا نَفَضَ یَدَهُ مِنْ تُرابِ الْقَبْرِ هاجَ بِهِ الْحُزْنُ ؛
یعنى از کارهایش که فارغ شد یکمرتبه غم و اندوه ها بر قلب على رو آورد.
چه بکند؟ با که حرف بزند؟ درد دل خودش را به که بگوید؟
قبر پیغمبر نزدیک است. کسى بهتر از پیغمبر نیست. رو مىکند به قبر مقدس پیغمبر:
السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسولَ اللَّهِ عَنّى وَ عَنِ ابْنَتِکَ النّازِلَةِ فى جِوارِکَ وَ السَّریعَةِ اللِّحاقِ بِکَ، قَلَّ یا رَسولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرى
یا رسول اللَّه! هم از طرف خودم و هم از طرف دخترت زهرا به شما سلام عرض مىکنم، حال على را اگر مىپرسید صبر على بسیار اندک شده است.
وَ سَتُنَبِّئُکَ ابْنَتُکَ بِتَضافُرِ امَّتِکَ عَلى هَضْمِها
یا رسول اللَّه! عن قریب دخترت به تو خواهد گفت که امت تو بعد از تو با او چه رفتارى کردند.
(مجموعه آثاراستادشهیدمطهرى ج22 468- 467)
یا امیرالمومنین روحی فداک آسمان را دفن کردی زیر خاک
آه را در دل نهان کردی چرا ماه را در گل نهان کردی چرا
یا علی جان تربت زهرا کجاست؟ یادگار غربت زهراکجاست

- دوشنبه ۲۵ فروردين ۹۳
- ۰۲:۴۵
- شنبه ۱۶ فروردين ۹۳
- ۰۰:۳۱
بسم الله الرحمن الرحیم
مى گویى هیچ کس جرأت نداشت به خانه على (ع) حمله کند، زیرا اگر کسى مى خواست این کار را بکند، قبیله قریش به یارى على (ع) مى آمدند و او را یارى مى کردند، این سخن توست:
«قریش بزرگ ترین و قوى ترین قبیله در عربستان به حساب مى آمد و در درون قریش، بنى هاشم قوى ترین قوم بشمار مى آمد، به طورى که همه، برترى آن را پذیرفته بودند. عموزاده هاى این تیره، بنى امیه بودند که بعضى اوقات با بنى هاشم رقابت مى نمودند، امّا اگر پاى کسى دیگر به میان مى آمد این دو فوراً با هم یکى مى شدند».
تو از قبیله قریش سخن گفتى، اکنون من از تو سؤال مى کنم آیا تو از کینه عرب جاهلى چیزى شنیده اى؟ آیا مى دانى که قبیله قریش، کینه على(ع) به دل داشتند؟
حتماً شنیده اى که جنگ بدر و اُحد و احزاب را همین قریش به راه انداختند. در این جنگ ها، این شمشیر على(ع) بود که به یارى اسلام آمد. اگر شجاعت و فداکارى او نبود، کفّارِ قریش، اسلام را از بین برده بودند.
آرى! در آن جنگ ها، على (ع) بدون هیچ واهمه اى، به جنگ کفّار قریش مى رفت و آنان را به خاک و خون مى انداخت. بسیارى از خانواده هاى قریش، یکى از افرادشان به دست على (ع) کشته شده بود!

آیا قریش مى توانست کینه على (ع) را به دل نگیرد؟ آنان چگونه مى توانستند خون عزیزان خود را فراموش کنند؟
در سال هشتم هجرى مکّه فتح شد و کفّار قبیله قریش، مسلمان شدند، امّا آنان کینه على (ع) را از یاد نبردند.
وقتى پیامبر از دنیا رفت، کینه هایى که در دل ها بود، بار دیگر زنده شد، آن ها وقتى دیدند ابوبکر به خلافت رسید، خوشحال شدند و بعضى از آنان حتّى عُمَر را در هجوم به خانه فاطمه (س) یارى کردند.
خالد بن ولید از خاندان قریش بود، پدرِ او به دست على (ع) کشته شده بود. خالد بن ولید در روز هجوم به خانه فاطمه (س)، همراه عُمَر بود و او را یارى کرد.[1] (کتاب سلیم بن قیس، ص 387)
* * *
من از سخن تو تعجّب مى کنم، تو مى گویى اگر کسى مى خواست به خانه فاطمه (س) هجوم برد، قریش به میدان مى آمد و مانع این کار مى شد، گویا تو کتاب هاى خودتان را هم نخوانده اى. این سخن على(ع) را علامه دِینَوَرى و دانشمندان دیگر نقل کرده اند، ببین که على (ع) چگونه با خداى خود سخن مى گوید:
«بار خدایا! براى پیروزى بر قریش از تو یارى مى خواهم که امروز آنان پیوند خویشاوندى خود با من را بریده اند و کار مرا دگرگون ساخته اند. خدایا! امروز قریش علیه من متحّد شده اند، من به اطراف خود نگاه مى کنم، هیچ کس جز خانواده ام همراه من نیست، هیچ یار و یاورى ندارم که مرا یارى کند».[2] (الإمامة والسیاسة، ج 1، ص 134، و راجع الغارات، ج 1، ص 308؛ و نهج البلاغة، ج 2، ص 85؛ و التعجّب للکراجکی، ص 69، مناقب آل أبی طالب، ج 2، ص 48، بحار الأنوار ج 29، ص 605 و 607، شرح نهج البلاغة، ج 4، ص 104)
این سخن على(ع) است که از دل تاریخ به گوش مى رسد، على(ع) از بى وفایى قریش سخن مى گوید!
کاش قریش فقط بى وفا بود و فقط سکوت مى کرد، افسوس که قبیله قریش علیه على متحّد شدند، آنان دشمن على (ع) را یارى کردند.
* * *
وقتى مردم با ابوبکر بیعت کردند، ابوسفیان نزد على(ع) آمد و چنین گفت:
«اى على! دستت را بده تا با تو بیعت کنم».[3] (الامامة و السیاسة، ج 1، ص 30؛ و راجع الاحتجاج، ج 1، ص 207، ح 38؛ و کنز العمّال، ج 5، ص 654؛ و تاریخ طبری، ج 2، ص 450)
این کار ابوسفیان خیلى عجیب بود، ابوسفیان کسى بود که براى کشتن پیامبر، جنگ بدر و اُحد را به راه انداخت. على(ع) مى دانست که ابوسفیان به دنبال بهانه اى است تا میان مسلمانان اختلاف بیاندازد.
على(ع) به ابوسفیان گفت:
«اى ابوسفیان! تو از این سخنان خود قصدى جز مکر و حیله ندارى».[4] (بحار الانوار، ج 22، ص 520)
ابوسفیان وقتى این سخن را شنید از آنجا دور شد. آرى! ابوسفیان پیش خود نقشه کشیده بود تا آن روز انتقام خود را از اسلام بگیرد، او که شمشیر زدن و شجاعت على(ع) در جنگ ها را دیده بود، خیال مى کرد که على(ع) شمشیر به دست خواهد گرفت و به جنگ این مردم خواهد رفت و جنگ داخلى در مدینه روى خواهد داد، امّا ابوسفیان نمى دانست که على(ع)، این گونه امید او را نا امید خواهد کرد.[5]
مى گویى که ابوسفیان آن روز مى خواست على (ع) را یارى کند و با على متحّد شود، تو خیال کرده اى که بنى امیّه واقعاً مى خواستند با بنى هاشم، متحّد شوند، امّا اگر واقعاً هدف ابوسفیان کمک به على (ع) بود، پس چرا ساعتى بعد با ابوبکر بیعت کرد، البتّه وقتى به او وعده اى بزرگ دادند!
وقتى ابوبکر را به مسجد پیامبر بردند تا به عنوان خلیفه نماز بخواند، عُمَر نگاه کرد دید که ابوسفیان با عدّه اى از بنى امیّه در گوشه اى نشسته اند. یک نفر این پیام را براى ابوسفیان برد: «به تو قول مى دهیم که فرزندت، معاویه را در حکومت خود شریک کنیم».
ابوسفیان لبخند زد و گفت: «آرى!، ابوبکر چه خوب خلیفه اى است که صله رحم نمود و حقّ ما را ادا کرد». بعد از آن، ابوسفیان و بنى اُمیّه با خلیفه بیعت کردند. با بیعت ابوسفیان و بنى امیه دیگر خلافت ابوبکر محکم تر مى شود.[6] (تاریخ طبری، ج 2، ص 449؛ و اعیان الشیعة، ج 1، ص 430)
فراموش نکن که ماجراى هجوم به خانه فاطمه (ع)، یک هفته بعد از بیعت ابوسفیان با ابوبکر روى داد. عُمَر و ابوبکر مطمئن شدند قریش (و مخصوصاً بنى امیّه که شاخه مهمّى از قریش بودند) از آنان حمایت مى کند. آن ها بعد از آن براى هجوم به خانه فاطمه (س) برنامه ریزى کردند.
ابوسفیان به همه برنامه هاى ابوبکر راضى بود و هیچ اعتراضى نکرد، زیرا مى دانست در مقابل این سکوت، پسرش معاویه در این حکومت سهم خواهد داشت. آرى! عُمَر هم به قول خود وفا کرد و وقتى به خلافت رسید، حکومت شام را دربست به معاویه بخشید!
بنى امیه در مقابل هجوم حکومت به خانه فاطمه (ع) سکوت کرد تا بتواند سهم بزرگى از این حکومت را از آن خود نماید. عُمَر به خانه فاطمه (س) هجوم برد، امّا قبل از آن، حقّ سکوت خوبى به قبیله قریش و خصوصاً بنى امیّه داد. این راز عدم اعتراض قریش است.
برگرفته از کتاب "روشنی مهتاب"
- جمعه ۸ فروردين ۹۳
- ۱۹:۴۱
دارد زمان آمدنت دیر میشود
دارد جوان سینه زنت پیر میشود
تاثیر گریه های غریبانه شماست
دنیا غروب جمعه چه دلگیر میشود
به همراه قسمتی از سخنرانی حاج آقا پناهیان
- چهارشنبه ۲۸ اسفند ۹۲
- ۲۰:۰۶
بسم الله الرحمن الرحیم
امام هادی(ع) فرمودند:
من کان علی بینة من ربه هانت علیه مصائب الدنیا و لو قرض و نشر
هر که بر طریق خداپرستی محکم و استوار باشد ، مصائب دنیا بر وی سبک آید ، گر چه تکه تکه و پخش شود .
تحف العقول ، ص 511
حالت های مختلف انسانها در اینکه مشکلات چقدر آنها را آزار دهد تاثیر دارد. یعنی یک مشکل و مصیبت معین بر روی دو نفر با حالت های مختلف تاثیرات متفاوت دارد و تحمل آن برای برخی آسان تر خواهد بود. اما بر بینه بودن که نتیجه اش آسان شدن تحمل مصائب است به چه معناست؟
با توجه به سایر احادیث میتوان گفت بربینه بودن به معنای یقین داشتن است.
اما سوال این است که یقین به چه چیزی است.مصادیق مختلفی میتوان برای این یقین برشمرد.
1) اینکه یقین داشته باشیم خداوند در صبر بر این سختی ها و مصائب به ما اجر می دهد
2) اینکه یقین داشته باشیم دنیا محل گذر و امتحان است نه دار قرار وآرامش و هر حادثه ای امتحانی برای ماست.
3) اینکه یقین داشته باشیم بلاها باعث پاک شدن گناهان و کفاره آنهاست ویا باعث بالارفتن رتبه معنوی می شود.
4) اینکه یقین داشته باشیم به نعمت های بهشت و عذاب های سخت جهنم.
5)اینکه یقین داشته باشیم نظام جهان نظامی حکیمانه است وهیچ حادثه ای از محدوه وید قدرت خدا خارج نیست و.......
از خدا میخواهم که ما را از صاحبان یقین قرار دهد.
- چهارشنبه ۲۸ اسفند ۹۲
- ۲۰:۰۵
دانلود کنید
داستان گل بنفشه در دستان ما میان کویر

قیامت قامت و قامت قیامت
قیامت می کند آن قد و قامت
موذن گر ببیند قامتت را
به قد قامت بماند تا قیامت
- چهارشنبه ۲۸ اسفند ۹۲
- ۲۰:۰۱
تمام عاشقانه ها فدای یک نگاه تو
که عشق عشق میکند فدا شود به پای تو
تو از همیشه آمدی به گاه گاه چشم من
نصیب کوچه مان نشد عبور گاه گاه تو

- چهارشنبه ۲۸ اسفند ۹۲
- ۲۰:۰۰
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید بمیرید وزین مرگ مترسید
کز این خاک برآیید سماوات بگیرید
بمیرید بمیرید وزین نفس ببرید
که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید
یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان
چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید
بمیرید بمیرید به پیش شه زیبا
بر شاه چو مردید همه شاه و شهیرید
بمیرید بمیرید وزین ابر برآیید
چو زین ابر برآیید همه بدر منیرید
خموشید خموشید خموشی دم مرگست
هم از زندگی است اینک زخاموش نفیرید

- چهارشنبه ۲۸ اسفند ۹۲
- ۱۹:۵۴
تو مسیحا زاده اما دختر موسی شدی
مریم قدیسه ی ذریه ی طاها شدی
یک نخی از چادرت مانند کعبه محترم
قبله ی عرشی ترین سجاده ی دنیا شدی
قاسم نعمتی

ویزه نامه تولد حضرت معصومه سلام الله علیها(سایت آوینی)
- چهارشنبه ۲۸ اسفند ۹۲
- ۱۹:۵۲
بوی عطرش به مشامم چو نسیم است خدا میداند
اهل عالم بدانید حسین شاه کریم است خدا میداند
ای دلم گرد یتیمی به من و تو به چه کار ؟
هر که ارباب ندارد یتیم است خدا میداند
-
متن روضه شب هشتم محرم/ حضرت علی اکبر/ سید مهدی میرداماد/ اگرچه در دل دشمن تو را رها کردم به قاتلان تو نفرین، به تو دعا کردم
-
متن و صوت روضه شب هفتم محرم/حاج محمد فراهانی- یه مادر تو کربلا شیر نداره هر کسی شیرخواره داره بیاره
-
متن و صوت روضه شب ششم محرم/ وقتی دلم دارد هوای مجتبی را باید ببیند بچه های مجتبی را قاسم تو را یک عمر بر دوشم گرفتم با تو حسن را هم در آغوشم گرفتم/ حاج سید محمد جوادی
-
گریزهای مداحی شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
-
سوی خیمه برگرد خواهر حزینم
-
غلامرضا سازگار حضرت زهرا(س)-شهادت کو به کو، منزل به منزل، دیده را دریا کنم
-
بیست و پنج سال بیشتر نداشت / روضه امام جواد علیه السلام
-
شعر شهادت امام کاظم(ع)(به عشق یار می جاودانه باید خورد شراب تلخ ز دست زمانه باید خورد)
-
زبان حال امام صادق عیه السلام
-
متن اشعار شهادت امام محمد باقر (ع) - باقر آل رسولم نجل زهرای بتولم
-
گریزها و روضه های کوتاه و جانسوز برای شهادت امام حسین علیه السلام
-
چند گریز جانسوز برای روضه حضرت عباس علیه السلام
-
دانلود کتاب مفید بانک جامع اشعار مداحان (15 جلد)
-
دانلود کتابهای مداحی ترکی آذری
-
دانلود کتاب قیام جاوید : ترجمه " مقتل الحسین" ابی مخنف
-
دانلود کتاب گریزهای مداحی
-
گریزها و روضه هایی کوتاه و جانسوز برای حضرت علی اکبر علیه السلام
-
ده گریز و روضه برای شهادت امام رضا(ع)
-
متن روضه شام غریبان
-
گریزهایی جانسوز برای شب شام غریبان امام حسین علیه السلام
-
مهر ۱۳۹۶ ( ۳ )
-
اسفند ۱۳۹۵ ( ۱ )
-
تیر ۱۳۹۵ ( ۱ )
-
اسفند ۱۳۹۴ ( ۸ )
-
آذر ۱۳۹۴ ( ۵ )
-
آبان ۱۳۹۴ ( ۱۰ )
-
شهریور ۱۳۹۴ ( ۱ )
-
تیر ۱۳۹۴ ( ۳۸ )
-
دی ۱۳۹۳ ( ۱۲ )
-
آذر ۱۳۹۳ ( ۹۰ )
-
آبان ۱۳۹۳ ( ۲۶۱ )
-
مهر ۱۳۹۳ ( ۲۸ )
-
شهریور ۱۳۹۳ ( ۴ )
-
مرداد ۱۳۹۳ ( ۵ )
-
تیر ۱۳۹۳ ( ۵ )
-
خرداد ۱۳۹۳ ( ۵ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۳ ( ۷ )
-
فروردين ۱۳۹۳ ( ۲۱ )
-
اسفند ۱۳۹۲ ( ۱۹ )
-
بهمن ۱۳۹۲ ( ۵ )
-
دریافت روضه (۳۶۲)
-
نوحه (۳۰)
-
مقتل (۱۲۹)
-
شعر (۷۸)
-
گریز (۱۳۹)
-
حدیث (۱۹)
-
معجزات (۱۸)
-
دانلود (۱۶۹)
-
مناجات، دعا و زیارت (۲۴)
-
شخصیت ها (۴۵۸)
-
پنج تن آل عبا علیهم السلام (۴)
-
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله (۴۲)
-
امیرالمومنین علیه السلام (۲۰)
-
حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها (۴۲)
-
امام حسن مجتبی علیه السلام (۴۲)
-
امام حسین علیه السلام (۱۳۲)
-
امام سجاد علیه السلام (۱۷)
-
امام محمد باقر علیه السلام (۱۰)
-
امام جعفر صادق علیه السلام (۵)
-
امام موسی کاظم علیه السلام (۴)
-
امام رضا علیه السلام (۲۸)
-
امام محمد جواد علیه السلام (۶)
-
امام علی النقی علیه السلام (۸)
-
امام حسن عسکری علیه السلام (۷)
-
امام زمان عجّل الله فرجه (۷)
-
حضرت ابالفضل علیه السلام (۳۳)
-
حضرت علی اکبر علیه السلام (۲۳)
-
حضرت علی اصغر علیه السلام (۱۴)
-
حضرت قاسم علیه السلام (۱۲)
-
حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام (۶)
-
حضرت زینب سلام الله علیها (۴۴)
-
فرزندان حضرت زینب علیهم السلام (۳)
-
حضرت رقیه سلام الله علیها (۲۵)
-
مسلم بن عقیل علیه السلام (۱۳)
-
طفلان مسلم علیهم السلام (۷)
-
یاران امام حسین علیهم السلام (۱۷)
-
حضرت سکینه سلام الله علیها (۹)
-
حضرت ام کلثوم سلام الله علیها (۳)
-
حضرت ام البنین سلام الله علیها (۲)
-
حضرت معصومه سلام الله علیها (۸)
-
حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها (۱)
-
مناسبت ها (۳۴۳)
-
ورود به کربلا (۸)
-
شب اول محرم (۱۶)
-
شب دوم محرم (۶)
-
شب سوم محرم (۲۰)
-
شب چهارم محرم (۴)
-
شب پنجم محرم (۳)
-
شب ششم محرم (۱۰)
-
شب هفتم محرم (۱۳)
-
شب هشتم محرم (۲۳)
-
شب نهم محرم (تاسوعا) (۲۵)
-
شب دهم محرم (عاشورا ) (۱۳)
-
فاطمیه (۲۹)
-
تا عصر روز عاشورا (۳۰)
-
عصر عاشورا و حمله به خیام (۲۳)
-
شب یازدهم (شام غریبان) (۲۱)
-
روز یازدهم (وداع و خروج اسرا از کربلا) (۱۰)
-
دفن پیکر مطهر شهداء (۵)
-
روز دوازدهم (اسرا در کوفه) (۱۱)
-
اسرا از کوفه تا شام (۱۲)
-
اسرا در شام (۴۲)
-
اربعین و بازگشت اسرا به کربلا (۱۳)
-
بازگشت اسرا به مدینه (۷)
-
28 صفر (۸۲)
-
ماه رمضان (۵)
-
بقیع و مدینه (۷)
-
احکام عزاداری (۱)
-
آسیب شناسی عزاداری (۵)
-
شبهات (۱۰)
-
آموزش (سبک روضه، نوحه، مداحی و...) (۴)
-
کتاب (۳۲)