- پنجشنبه ۱۴ آبان ۹۴
- ۲۳:۲۳
الشریف گفت: پدر و مادر من سالها پیش با شرکت در مراسم عاشورا که یکی از دوستانشان در تایلند برگزار کرده بود، با دیدن صحنههای عزاداری روز عاشورا مسلمان شدند و به مذهب شیعه گرایش پیدا کردند.
وی افزود: پدر و مادر من دین بودایی داشتند، اما با دیدن یک مراسم عزاداری امام حسین علیهالسلام به راحتی دین خود را تغییر دادند.
این تازه مسلمان شده تایلندی گفت: من از ابتدای نوجوانانی تا کنون با تبلیغات دین اسلام توانستم 15 نفر از بودایان کشور تایلند را به دین اسلام گرایش بدهم؛ همچنین بیشتر از 150 نفر از مردم اهل سنت را نیز با تبلیغات خود شیعه کنم.
الشریف افزود: ما در تبلیغاتمان بیشتر از قصهها و عبرتهای قرآن استفاده میکنیم که این شیوه تبلیغات مخصوصاً برای کودکان بسیار خوشایند است.
- پنجشنبه ۱۴ آبان ۹۴
- ۱۸:۱۶
زینب چو دید پیکری اندر میان خون
چون آسمان که زخم تن از انجمش فزون
بی حد جراحتی،نتوان گفتنش که چند
پامال پیکری،نتوان دیدنش که چون
خنجر در او نشسته چو شهپر که در هما
پیکان از او دمیده چو مژگان که از جفون
گفت این به خون تپیده نباشد حسین من
این نیست آن که در بر من بود تا کنون
یک دم فزون نرفت که رفت از کنار من
این زخمها به پیکر او چون رسید،چون؟
گر این حسین،قامت او از چه بر زمین؟
ور این حسین،رایت او از چه سرنگون؟
گر این حسین من،سر او از چه بر سنان؟
ور این حسین من،تن او از چه غرق خون؟
یا خواب بوده ام من و گمگشته است راه
یا خواب بوده آن که مرا بوده رهنمون
بند دوم از ترکیب بند
چون کرد با برادر خود قصه را تمام
روبرو مدینه کرد که ای سید انام
این شاه سر جدا شده از تن حسین توست
این سینه چاک ناوک دشمن حسین توست
این نور نخل طور تجلی که شد از او
کرب و بلا چو وادی ایمن حسین توست
این لاله گون قبای که جبریل از غمش
شال عزا فکنده به گردن حسین توست
این جسم پاره پاره که زهرا به ماتمش
صد پاره جامه ساخته بر تن حسین توست
این شمع جان گداز که اندر مصیبتش
از آه شعله ها شده روشن حسین توست
این پیکر کشیده به خون کز برای او
خون ها ز دیده رفته به دامن حسین توست
این طایر حرم که ز پیکان شست کین
در خاک و خون نموده نشیمن حسین توست
- سه شنبه ۱۶ تیر ۹۴
- ۰۲:۰۸
وقت پرپر زدنم برگ و برم میسوزد
موقع پر زدنم بال و پرم میسوزد
اونایی که اهل روضه باشن،با یه کلمه جلوتر میرن،اگه میخوای امشب بهت سوز بدن،تو روضه آتیشت بزنن،هی بگو میسوزم،ببین چه روضه هایی برات مجسم میشه
وقت پرپر زدنم برگ و برم میسوزد
موقع پر زدنم بال و پرم میسوزد
بس که کبریت کشیده است به جانم این زهر
آسمان دود، زمین در نظرم میسوزد
گفتم آبی روی آتش بود اشکم
بعضی وقت ها میگی گریه کنم،آبی رو آتیشه،سبک شم
گفتم آبی روی آتش بود اشکم اما
اشک هم پای دل شعله ورم میسوزد
همسرم ریخته در کاسه ی جان زهری که
هم سرم،هم بدنم ،هم جگرم میسوزد
حرف از سوختن آمد
یه جایی بُرده تو رو که بغض دلت میترکه
حرف از سوختن آمد به گمانم طفلی
گفت عمه کمکم کن که سرم میسوزد
دوید از خیمه بیرون دامنش داره میسوزه،معجرش داره میسوزه،الله اکبر،یه وقت دید یه نانجیب داره میاد به طرفش،روایت میگه نشست رو زمین،از عمه شنیده گوشواره ها رو میبرن،معجرهارو میبرن،گفت:آقا به من نزن،صدا زد عزیزم من با تو کاری ندارم،نترس،دید همه بدنش داره میلرزه،گفت:من باهات کاری ندارم،من خودم دختر دارم،میدونم دختر بچه زود میترسه،صدا زد اگه با من کار نداری،من یه خواهش ازت دارم،چی می خوای؟آب می خوای،تشنه هستی؟گفت: نه به من بگو راه نجف کدوم طرفه،نجف و می خوای چیکار،گفت:می خوام رو کنم به جدم امیرالمؤمنین،بگم،بیا ببین با ناموست دارن چیکار میکنن،حسین........
به جوانیم قسم بیشتر از آتش جان
قلب من از بی وفایی همسرم میسوزد
من از زهر نسوختم،من و هلهله ی این زن ها آتیش زد،هلهله کردن،کف زدن،یکی از این کنیزها دلش به رحم اومد،میگن این ظرف آب رو برداشت،آورد،همچین که رسید جلو در،ام فضل ملعونه، دستش رو گرفت،گفت:کجا میبری؟گفت:مگه نمی شنوی داره میگه سوختم،ظرف آب رو ازش گرفت رفت،تو حجره،میگن آب رو جلوی امام جواد،ریخت رو زمین،گفت:میخوام جیگرم خنک بشه،یه نفر دلش سوخت،برا امام جواد آب آورد،کربلا هم یه نفر دلش سوخت،اما یه خورده دیر آورد،همچین که رسید دید هلال ، نانجیب داره از گودال بالا میاد،کجا داری میری،دارم برا حسین،آب میبرم، نمی خواد ببری خودم حسین رو سیراب کردم،میگه دیدم سر بریده حسین رو بالا آورد،همه بگید حسین........
- سه شنبه ۹ تیر ۹۴
- ۲۰:۴۴
من از کنار کشته بابا نمى روم
از سایه ی محبت این مهربان پدر
با کعب نیزه در تف گرما نمی روم
من با على اکبر و عباس آمدم
از این دیار، بی کس و تنها نمى روم
تنها فتاده چنین در بیابان و بى کفن
من سوى شام همره سرها نمى روم
سیلى مزن به صورتم اى شمر بى حیا
من بى على اکبر و لیلا نمى روم
- پنجشنبه ۴ تیر ۹۴
- ۱۵:۵۸
صوت بالا روایتی است جذاب از شیعه شدن دختری که زیباترین صدای اسلام را اذان میداند گوشه ای از این داستان زیبا را در زیر می خوانیم : شب هشتم محرم بود خواب دیدم که با پدر و مادر و برادرم در کلیسا مشغول دعا کردن با کتاب مقدس بودیم سرم را پائین آوردم دیدم در دستانم زیارت عاشوراست احساس کردم که تنم داره می لرزه سرم رو آوردم بالا جلومون مجسمه حضرت مسیح بود اما رو پیشونی مجسمه سربند یا حسین بسته شده بود .... |
- يكشنبه ۲۱ دی ۹۳
- ۲۱:۴۲
پیامبر (ص) رد میشد .صدای گریه کنیزی را شنید .دلش طاقت نیاورد ؛رحمة للعالمین است. پرسید چرا گریه میکنی ؟گفت :می ترسم به خاطر تاخیرم مواخذه شوم.پیامبر (ص)او را همراهی کرد و پیش مولایش واسطه شد که اذیتش نکند .گفت:اقا قربان قدمتان !نه تنها اذیتش نمی کنم بلکه به یمن قدم شما آزادش هم میکنم. یا رسول لله !صدای گریه کنیزی را شنیدید، طاقت نیاوردیدوتحمل نکردید ؛پس چه میکردید، اگر صدای گریه های کودکان امام حسین رازیر تازیانه ها ی دشمن میشنیدید؟ ان هنگامی که دشمن به سمت خیمه ها حمله ور شد و خیمه ها را آتش زد. امام سجاد (ع) فرمود:(علیکن بالفرار)
وای بر انان که ال مصطفی را میزدند
در میان شعله ها ریحا نه ها را میزدند
در میان دختران و خیل زنها بیشتر
عمه سادات ناموس خدا را میزدند
هم میان خیمه گه هم در میان قتله گه
دسته گلهای بهشت مرتضی را میزدند
منبع:کتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست
انتشارات: صبح امید
- جمعه ۲۸ آذر ۹۳
- ۱۲:۳۲
یکی از پسران رسول خدا (ص) به نام قاسم، در چهار سالگی از دنیا رفت . حضرت در مراسم تشییع پیکر فرزندش (با دلی سوخته و چشمانی اشکبار )به یکی از کوههای مکه نگاه کرد و گفت: ای کوه ،اگر این مصیبت بر تو وارد میشد تو را ویران میکرد و از هم میپاشاند. از این مصیبت بیش از یک ماه نگذشته بود که پسر دیگرآن حضرت به نام عبدالله در گذشت .پیامبر (ص) در مرگ او هم بسیار سوخت و بسیار گریه کرد.
اینجا فرزند پیامبر (ص) به مرگ طبیعی از دنیا رفت و با احترام کفن و دفن شد و با احترام تشییع شد ؛با این حال پیامبر (ص) اینطور منقلب شد و گریست و فرمود :اگر این مصیبت بر کوه وارد میشد کوه از هم میپاشید؛پس چه میکرد اگر میبود کربلا ؟آن هنگامی که امام حسین (ع) را محاصره کرده بودند و هر کسی ضربه ای میزد.......همان هنگام که حضرت زینب(ع)
آهی کشید از دل و با دیده ی پر آب
بابضعه رسول خدا کرد این خطاب
مادر بیا که بی کس و تنها حسین توست
تنها میان لشکر اعدا حسین توست
مادر بیا بین که در این دشت مرگبار
بی یار رو بی پناه و هم آوا حسین توست
این پاره پاره تن که فتاده به روی خاک
از تشنگی به حالت یغما حسین توست
این نازنین بدن که ندارد برای من
یک جای بوسه در همه اعضا حسین توست
این گل که پرپر از ستم قوم مشرکین
گردیده پیش چشم من اینجا حسین توست
منبع:کتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست
انتشارات: صبح امید
- جمعه ۲۸ آذر ۹۳
- ۰۸:۴۷
نقل می کنند: محضر آقا سیدحمزه موسوی بودیم تعریف کردند: که یکی از بزرگان از شب اول قبر خیلی می ترسیدند یه شب در عالم خواب رسید به محضر ابی عبدالله و گفت: آقای یه عمره برات روضه می خوانم، برات روضه گرفتم، ولی از شب اول قبر می ترسم، امام حسین (علیه السّلام) فرمود: از کجای آن می ترسی؟ گفت از آن موقعی که دو تا ملک می آیند و سؤال و جواب می کنند و زبانم بند می آید، فرمودند: کدام ملک جرأت دارد که از نوکر من سؤال کند، سؤال و جواب آنها با ماست ....
منبع:کتاب گلواژه های روضه
پیامبر به عادت همیشه خود اظهار محبت به سیدالشهدا می نمود و با ایشان بازی می کردند، عایشه به پیامبر گفت: چقدر تو این کودک را دوست داری؟
حضرت فرمودند: وای بر تو .
چگونه دوستش نداشته باشم و از او خوشم نیاید و حال آنکه او میوه ی دل من و روشنی چشم من است.
بعد فرمودند: امت من بعد از من او را می کشند، هر کس بعد از وفاتش به زیارت او برود، خداوند در نامه ی عملش یک حج از حج و عمره های مرا می نویسد.
عایشه تعجب کرد و عرض کرد: یا رسول الله حجی از حج های شما ؟!
- سه شنبه ۱۳ آبان ۹۳
- ۰۸:۵۵
به قربانگاه میدان شهادت روان جمع شهیدان است امروز
حسین تشنه لب سلطان خوبان بریز تیغ عدوان است امروز
علی اکبر جوان مه لقایش به خون خویش غلطان است امروز
دو دست از پیکر عباس محزون فتاده در بیابان است امروز
آمد جلوی خیمه بچه ها را صدا زد ، سکینه را صدا زد ، هشتادو چهار زن و بچه ، همه از خیمه بیرون آمدند دور امام حسین را گرفتند . سکینه دارد حال بابا را می بیند زینب دارد حال برادر را می بیند ، گریه می کند ، فرمود : خواهرم ، جدم ، پدرم ، مادرم ، برادرم از دنیا رفتند تو در مصیبت آنها صبر کردی ، دوست دارم که در مصیبت من هم صبر کنی ، صدا زد حسینم همه رفتند ولی دلم به تو خوش بود ، همه را امر به صبر کرد ، خواهر را آرام کرد ، سکینه را آرام کرد .
آمد خیمه امام سجاد ، سر مبارک امام چهارم را به دامن گرفت تا چشمش به رخسار پدر افتاد از اصحاب سؤال کردند ، بابا ، اَینَ بَریر ؟ اَین َ رهیر ؟ فرمود : پسرم شهید شدند بابا عمویم عباس چه شد ؟ فرمود :«قَد قُتِلَ» کشته شد .
- سه شنبه ۱۳ آبان ۹۳
- ۰۸:۲۰
حبیب بن مظاهر دو مرتبه جانش را فدای امام حسین (علیه السّلام) کرد و دو مرتبه هم او را زیارت می کنند، چون قبرش جلوی درب حرم است، یک مرتبه موقع رفتن و یک مرتبه موقع بیرون آمدن از حرم، یکی از علمای بزرگ در خواب، حبیب بن مظاهر را دید و طبق آیه ی شریفه ی (و هم فی الغرفات امنون)، آنان در بهترین جای جنت آسوده اند و به مصداق، (یطوف علیهم ولدان مخلدون) یعنی بهشتیان بهره مند می شوند از دست غلامانی که به انواع تمتعات بساط نشاط را گسترانده اند.
- سه شنبه ۱۳ آبان ۹۳
- ۰۷:۴۶
عمه جان دیشب به لب آوای دیگر داشتیم
سایه مهر پدر پیوسته بر سر داشتیم
تا که بابا بود از دشمن به دل بیمی نبود
گرچه از سوز عطش ما دیده تر داشتیم
خیمه ها راهی برای یورش دشمن نداشت
تا عموئی همچو عباس دلاور داشتیم
گیسوی ما را خبر از این پریشانی نبود
تا که دل ما را در کمند زلف اکبر داشتیم
تا که قاسم بود ما را خاطری آسوده بود
هم عنانی همچو عبدالله و جعفر داشتیم
در کنار گاهواره ذبا وجود تشنگی
ذکر با قنداقه شش ماهه اصغر داشتیم
تا که بابا بود ما را صورت نیلی نبود
گرچه داغ سیلی و رخسر مادر داشتیم
قصه میخ در و گنجینه اسرار را
نقش لوح سینه گدلهای پرپر داشتیم
تازیانه خوردن ما را کسی باور نداشت
گرچه بر بازوی مادر نقش یاور داشتیم
ژولیده
- سه شنبه ۱۳ آبان ۹۳
- ۰۷:۰۲
امیرالمؤمنین علیه السلام سنگارو چید،بمیرم برا غربتت علی،یه نگاه کرد،دید فقط زینب و حسین و حسن و ام الکلثوم، ازکی تشکر کنم،بگم زحت کشیدید،جنازه ی زهرای منو تشییع کردید،اینقده احترام گذاشتید،تنهای تنها،دامنشو تکون داد،اما بریم در خونه امام حسین علیه السلام،از در خونه امام حسین علیه السلام که نمی تونیم ماتکون بخوریم،می خوام بگم یا علی نبودن تسلیت بگن،نبودن التیام بدن،برو خدارو شکر کن،جات خالی بود کربلا، زینب بدن پاره پاره حسین و برداشت،اما سنگ زنها هنوز دارن سنگ می زنن،وقتی زینب برگشت خیمه،رقیه دید سر و صورت زینب غرق خونه،حسین......الله اکبر،الله اکبر،بدن و برداشت،خانم پنجاه و چهار پنج ساله،خانمی که از صبح تا حالا داغ دیده،هیجده تا، عزیزه شو جلوش سر بریدن،خیمه ها داره می سوزه،بچه ها تو این صحرا فرار کردن،دامن ها آتیش گرفته،فریاد وا محمدا از خیمه ها بلنده،فریاد یا علیا بلنده،فریاد یا وا اُماه بلنده، از این بدن چی مونده بود،بدن رو بلند کرد رو دست.
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
- دوشنبه ۱۲ آبان ۹۳
- ۲۳:۱۵
دارم اندر دل هوای کربلایت یا حسین تا کنم این جان ناقابل فدایت یا حسین
من نه تنها واله و حیران به هامون غمم عالمی سرگشته داری مبتلایت یا حسین
خود شهادت نامه ات امضا نمودی از وفا جان ما قربان عهد و وفایت یا حسین
ما همه عاصی و بدکار و سیه روی، ای امام دست ما و دامن دولت سرایت یا حسین
دلها را ببریم کربلا ، حرم سید الشهدا ، برای حسین گریه کنیم (یاد امام ، شهدا، اموات فیض ببرند ).
به یاد آن ساعتی که عمه سادات زینب آمد قتلگاه صدازد: برادر می خواهم صورتت را ببوسم اما سر در بدن نداری ، یک وقت دختر علی خم شد لبها را گذاشت بر رگهای بریده با سوز دل حسین را صدا زد ، همین طور که با بدن برادر حرف می زد ، سکینه ناز دانه آمد جلوی عمه ، دید عمه اش یک بدن بی سر را بغل گرفته دارد گفتگو می کند تا این منظره را دید صدا زد : «عَمِّتی هذا نَعشُ مَن ؟» این بدن کیه داری با او حرف می زنی ؟ فرمود :«نَعشُ اَبیکِ الحسین » سکینه جان این بدن بابایت حسین ، خودش را انداخت روی بدن بابا ، نگفت بابا مرا تازیانه می زنند ، نگفت تشنه ام ، صدا زد : بابا پاشو دارند عمه ام را می زنند ، (رحمت خدا بر این ناله ها ).
- دوشنبه ۱۲ آبان ۹۳
- ۲۳:۰۸
(امام حسین علیه السلام بعد از جواب شخص عرب )خوب جواب داد دیگه اولیش چی بود بهترین چیزها در عالم ایمان به خدا و رسول و شما خانواده جواب داد دومی زینت ها هم گفت(زینت عالم به حلم و زینت ثروتمند به بذل و بخشش و زینت فقیر به صبر) سومی نجات از مهالک به چیه گفت :توکل حضرت خوشش آمدو قرضش و دادو دویست اشرفی بدهکاری داشت علاوه بر آن حضرت سید الشهداء به این عرب انگشتر داد؛ حاج آقا جعفر خندق آبادی نقل می کردند: تمامی ائمه علیهم السلام یک انگشتر در راه خدا داده اند، ولی امام حسین دو انگشتر داده است؛ یکی انگشتری بود که به این شخص عرب دادند و یکی هم انگشتری بود که در عصر عاشوراء دادند. در عصر عاشوراء با چه وضعی انگشتر را از دست امام حسین علیه السلام در آوردند. انگشتر به دست حضرت چسبیده بود و جدا نمی شد و با چه حالتی از دست مبارک ایشان خارج کردند!
- پنجشنبه ۸ آبان ۹۳
- ۰۸:۰۳
عصر عاشورا خیمه های امام حسین را آتش زدند؛ زن و بچه های امام حسین میان بیابان فریاد می زدند: وا محمدا
یکی از لشکریان عمر سعد می گوید: دیدم دامن یک دختر بچه ای آتش گرفت، این بچه بدنش هم دارد می سوزد، نمی داند چه کند، فکر می کند اگر فرار کند آتش دامنش
خاموش می شود. می گوید من دلم به حال این بچه سوخت سوار بر اسب شدم با عجله رفتم دنبال او تا آتش دامنش را خاموش کنم، این طفلک به خیال اینکه من میخواهم او را بزنم، بیشتر فرار می کند. می گوید: هر جوری بود خودم را بالای سر این آقا زاده رساندم، تا دید نمی تواند از دستم فرار کند، سرش را بلند کرد، گفت: آی مرد
بخدا من بابا ندارم؛ گفتم: من کاری با تو ندارم می خواهم آتش دامنت را خاموش کنم، پریدم پایین با دستانم آتش دامنش را خاموش کردم، تا اینکه این بچه کمی از من
محبت دید، گفت: آی مرد بگو ببینم راه نجف از کدام طرف است؛ گفتم: راه نجف را برای چه می خواهی؟ گفت: می خواهم بروم نجف، شکایت این مردم را به جدم علی بکنم، بگویم یا جدم سر بردار ببین حسینت را کشتند، خیمه هایمان را آتش زدند...
- پنجشنبه ۸ آبان ۹۳
- ۰۷:۵۴
تل زینبیه بلند است، گودال، زمینش فرو رفتگی دارد؛ زینب ایستادست، حسین افتادست، زینب دارد تماشا می کند، وشمر جالس علی صدرک قابضا علی شیبتک، نانجیب روی سینه مولای ما نشسته.
ای خدا ما را کربلایی کن بعد از آن با ما هر چه خواهی کن
کسی که بالای تل زینبیه می ایستد کاملا به گودال قتلگاه اشراف دارد؛ امام عصر می فرماید: با یک دست محاسن شریف را گرفته بود، با یک دست دیگر رگهای گلو را جدا می کرد، یک مرتبه زینب دستها را روی سر نهاد و صدا می زد: وا محمدا وا علیا...
منبع: اقتباس از روضه خوانی حجت الاسلام والمسلمین هاشمی نژاد حفظه الله.
- چهارشنبه ۷ آبان ۹۳
- ۰۷:۳۲
وقتی که حضرت سید الشهداء از بالای اسب روی زمین قرار گرفت ذوالجناح (اسب حضرت) چند لحظه ای اطراف حضرت می گردید و دشمنان را از حضرت دور می کرد
ثُمَّ تَمَرَّغَ فی دَمِ الحُسَینِ علیه السلام وَ قَصَدَ نَحوَ الخَیمَةِ وَ لَهُ صُهَیلٌ عالٍ وَ یَضرِبُ بِیَدِهِ الاَرضَ
یعنی سپس خود را به خون امام حسین علیه السلام آغشته نمود و به سمت خیمه ها حرکت نمود و با صدای بلند صیحه می زد و دستش را به زمین می کوبید، و با زبان خود می گفت:
اَلظَّلیمَه اَلظَّلیمَه مِن اُمَّةٍ قَتَلَت اِبنِ بِنتِ نَبیِّها
یعنی فریاد از ظلم فریاد از ظلم امتی که پسر دختر پیامبرشان را کشتند
- چهارشنبه ۷ آبان ۹۳
- ۰۷:۲۴
أقبَلَ الأَعداءُ حَتّى أحدَقوا بِالخَیمَةِ، ومَعَهُم شِمرُ بنُ ذِی الجَوشَنِ، فَقالَ : اُدخُلوا فَاسلُبوا بِزَّتَهُنَّ .فَدَخَلَ القَومُ َأَخَذوا کُلَّ ما کانَ بِالخَیمَةِ حَتّى أفضَوا إلى قُرطٍ کانَ فی اُذُنِ اُمِّ کُلثومٍ ـ اُختِ الحُسَینِ ـ فَأَخَذوهُ وخَرَموا اُذُنَها، حَتّى کانَتِ المَرأَةُ لَتُنازَعُ ثَوبَها عَلى ظَهرِها حَتّى تُغلَبَ عَلَیهِ . وأخَذَ قَیسُ بنُ الأَشعَثِ قَطیفَةً لِلحُسَینِ علیه السلام کانَ یَجلِسُ عَلَیها فَسُمِّیَ لِذلِکَ قَیسَ قَطیفَةٍ وأخَذَ نَعلَیهِ رَجُلٌ مِنَ الأَزدِ یُقالُ لَهُ: الأَسوَدُ، ثُمَّ مالَ النّاسُ عَلَى الوَرسِ وَالخَیلِ وَالإِبِلِ، فَانتَهَبوها.
دشمنان پیش آمدند تا به گرد خیمه ها حلقه زدند. شمر بن ذى الجوشن نیز با آنها بود. او گفت: به درون خیمه ها بروید و جامه ها و متاعشان را بگیرید.
مردم وارد شدند و هر چه در خیمه ها بود برداشتند تا جایى که گوشواره امّ کلثوم خواهر حسین علیه السلام را هم گرفتند و گوشش را دریدند. حتّى جامه رویینِ زنان را به زور مىکشیدند و مىبردند. قیس بن اشعث قطیفه اى را برداشت که حسین علیه السلام بر روى آن مىنشس. او از این رو «قیسِ قطیفه» نامیده شد. همچنین مردى از قبیله اَزد به نام اسود، کفش هاى ایشان را برداشت و سپس مردم به سوى وسایل زنان و اسبان و شترها رفتند و آنها را به تاراج بردند.
- چهارشنبه ۷ آبان ۹۳
- ۰۷:۲۰
امام علی علیه السلام در فضیلت جهاد صحبت می کردند و در ضمن از لشکریان خود گلایه می نمودند: ( ... یکی از فرماندهان لشکر غارتگر معاویه، به شهرمرزی ( انبار) حمله کرده است و نماینده و فرماندار من را کشته و سربازان و مرزبانان شما را از آن سرزمین بیرون رانده است. به من خبر رسیده که یکی از آنان به خانه ی زن مسلمان و زن غیر مسلمانی که در پناه اسلام جان و مالش محفوظ بوده، وارد شده و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره های آن ها را از تنشان بیرون آورده است... در حالی که هیچ وسیله ای برای دفاع جز گریه و التماس کردن نداشته اند. آنها با غنیمت فراوان بر گشته اند، بدون اینکه حتی یک نفر از آنها زخمی گردد یا قطره ای خون از آنها ریخته شود. اگر به خاطر این حادثه مسلمانی از روی تأسف بمیرد، ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار و بجا است.
- چهارشنبه ۷ آبان ۹۳
- ۰۷:۱۳
- شنبه ۳ آبان ۹۳
- ۰۴:۲۲
- شنبه ۳ آبان ۹۳
- ۰۴:۲۱
بوی عطرش به مشامم چو نسیم است خدا میداند
اهل عالم بدانید حسین شاه کریم است خدا میداند
ای دلم گرد یتیمی به من و تو به چه کار ؟
هر که ارباب ندارد یتیم است خدا میداند
-
متن روضه شب هشتم محرم/ حضرت علی اکبر/ سید مهدی میرداماد/ اگرچه در دل دشمن تو را رها کردم به قاتلان تو نفرین، به تو دعا کردم
-
متن و صوت روضه شب هفتم محرم/حاج محمد فراهانی- یه مادر تو کربلا شیر نداره هر کسی شیرخواره داره بیاره
-
متن و صوت روضه شب ششم محرم/ وقتی دلم دارد هوای مجتبی را باید ببیند بچه های مجتبی را قاسم تو را یک عمر بر دوشم گرفتم با تو حسن را هم در آغوشم گرفتم/ حاج سید محمد جوادی
-
گریزهای مداحی شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
-
سوی خیمه برگرد خواهر حزینم
-
غلامرضا سازگار حضرت زهرا(س)-شهادت کو به کو، منزل به منزل، دیده را دریا کنم
-
بیست و پنج سال بیشتر نداشت / روضه امام جواد علیه السلام
-
شعر شهادت امام کاظم(ع)(به عشق یار می جاودانه باید خورد شراب تلخ ز دست زمانه باید خورد)
-
زبان حال امام صادق عیه السلام
-
متن اشعار شهادت امام محمد باقر (ع) - باقر آل رسولم نجل زهرای بتولم
-
گریزها و روضه های کوتاه و جانسوز برای شهادت امام حسین علیه السلام
-
چند گریز جانسوز برای روضه حضرت عباس علیه السلام
-
دانلود کتاب مفید بانک جامع اشعار مداحان (15 جلد)
-
دانلود کتابهای مداحی ترکی آذری
-
دانلود کتاب قیام جاوید : ترجمه " مقتل الحسین" ابی مخنف
-
دانلود کتاب گریزهای مداحی
-
گریزها و روضه هایی کوتاه و جانسوز برای حضرت علی اکبر علیه السلام
-
ده گریز و روضه برای شهادت امام رضا(ع)
-
متن روضه شام غریبان
-
گریزهایی جانسوز برای شب شام غریبان امام حسین علیه السلام
-
مهر ۱۳۹۶ ( ۳ )
-
اسفند ۱۳۹۵ ( ۱ )
-
تیر ۱۳۹۵ ( ۱ )
-
اسفند ۱۳۹۴ ( ۸ )
-
آذر ۱۳۹۴ ( ۵ )
-
آبان ۱۳۹۴ ( ۱۰ )
-
شهریور ۱۳۹۴ ( ۱ )
-
تیر ۱۳۹۴ ( ۳۸ )
-
دی ۱۳۹۳ ( ۱۲ )
-
آذر ۱۳۹۳ ( ۹۰ )
-
آبان ۱۳۹۳ ( ۲۶۱ )
-
مهر ۱۳۹۳ ( ۲۸ )
-
شهریور ۱۳۹۳ ( ۴ )
-
مرداد ۱۳۹۳ ( ۵ )
-
تیر ۱۳۹۳ ( ۵ )
-
خرداد ۱۳۹۳ ( ۵ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۳ ( ۷ )
-
فروردين ۱۳۹۳ ( ۲۱ )
-
اسفند ۱۳۹۲ ( ۱۹ )
-
بهمن ۱۳۹۲ ( ۵ )
-
دریافت روضه (۳۶۲)
-
نوحه (۳۰)
-
مقتل (۱۲۹)
-
شعر (۷۸)
-
گریز (۱۳۹)
-
حدیث (۱۹)
-
معجزات (۱۸)
-
دانلود (۱۶۹)
-
مناجات، دعا و زیارت (۲۴)
-
شخصیت ها (۴۵۸)
-
پنج تن آل عبا علیهم السلام (۴)
-
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله (۴۲)
-
امیرالمومنین علیه السلام (۲۰)
-
حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها (۴۲)
-
امام حسن مجتبی علیه السلام (۴۲)
-
امام حسین علیه السلام (۱۳۲)
-
امام سجاد علیه السلام (۱۷)
-
امام محمد باقر علیه السلام (۱۰)
-
امام جعفر صادق علیه السلام (۵)
-
امام موسی کاظم علیه السلام (۴)
-
امام رضا علیه السلام (۲۸)
-
امام محمد جواد علیه السلام (۶)
-
امام علی النقی علیه السلام (۸)
-
امام حسن عسکری علیه السلام (۷)
-
امام زمان عجّل الله فرجه (۷)
-
حضرت ابالفضل علیه السلام (۳۳)
-
حضرت علی اکبر علیه السلام (۲۳)
-
حضرت علی اصغر علیه السلام (۱۴)
-
حضرت قاسم علیه السلام (۱۲)
-
حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام (۶)
-
حضرت زینب سلام الله علیها (۴۴)
-
فرزندان حضرت زینب علیهم السلام (۳)
-
حضرت رقیه سلام الله علیها (۲۵)
-
مسلم بن عقیل علیه السلام (۱۳)
-
طفلان مسلم علیهم السلام (۷)
-
یاران امام حسین علیهم السلام (۱۷)
-
حضرت سکینه سلام الله علیها (۹)
-
حضرت ام کلثوم سلام الله علیها (۳)
-
حضرت ام البنین سلام الله علیها (۲)
-
حضرت معصومه سلام الله علیها (۸)
-
حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها (۱)
-
مناسبت ها (۳۴۳)
-
ورود به کربلا (۸)
-
شب اول محرم (۱۶)
-
شب دوم محرم (۶)
-
شب سوم محرم (۲۰)
-
شب چهارم محرم (۴)
-
شب پنجم محرم (۳)
-
شب ششم محرم (۱۰)
-
شب هفتم محرم (۱۳)
-
شب هشتم محرم (۲۳)
-
شب نهم محرم (تاسوعا) (۲۵)
-
شب دهم محرم (عاشورا ) (۱۳)
-
فاطمیه (۲۹)
-
تا عصر روز عاشورا (۳۰)
-
عصر عاشورا و حمله به خیام (۲۳)
-
شب یازدهم (شام غریبان) (۲۱)
-
روز یازدهم (وداع و خروج اسرا از کربلا) (۱۰)
-
دفن پیکر مطهر شهداء (۵)
-
روز دوازدهم (اسرا در کوفه) (۱۱)
-
اسرا از کوفه تا شام (۱۲)
-
اسرا در شام (۴۲)
-
اربعین و بازگشت اسرا به کربلا (۱۳)
-
بازگشت اسرا به مدینه (۷)
-
28 صفر (۸۲)
-
ماه رمضان (۵)
-
بقیع و مدینه (۷)
-
احکام عزاداری (۱)
-
آسیب شناسی عزاداری (۵)
-
شبهات (۱۰)
-
آموزش (سبک روضه، نوحه، مداحی و...) (۴)
-
کتاب (۳۲)