پیغمبر اکرم یه روز به عقیل نگاه کردوفرمودند
عقیل تو رو به دو جهت دوست دارم
یکی اینکه برادر علی ای
دومین جهتی که دوست دارم اینه
خدا به تو یه پسر می ده به نام مسلم
این اولین فدائی حسین منه(تنقیح المقال، مامقانى، ج3، ص214)
شب اول محرم سالهاست از قدیم الایام مردم می رن در خونه مسلم بن عقیل
گفت:ای مرد چرا به خونه ات نمی ری سر به دیوار گذاشتی
گفت ای زن آخه من خانه ندارم من غریبم
طوعه امشب تو مرا خانه بده
مرغ بشکسته پرم لانه بده
طوعه می گه از روزنه در هرگاه نگاه کردم دیدم میهمانم داره قران می خونه ،نماز می خونه اما فردا همه جمع شدند دم دار الاماره یکی می گه مسلم و آزاد می کنند یکی می گه مسلم و می کشند یه مرتبه دیدند یه بدن بی سر از بالا دار الاماره
هر دری بسته بود جز در پرفیض حسین
این در خانه عشق است که باز است هنوز
- يكشنبه ۴ آبان ۹۳
- ۰۷:۱۸