داداش
دلم با غربت آشنا شد
شکستم و قدم دوتا شد
ابروی پیوسته ات جدا شد
قربون ابروهای پیوسته ات برم
داداشی
افتادی از رو مرکب،داغ تو تا کمر رفت
امام سجاد علیه السلام می فرمایند:اینقده تیر زدند عموم مثل خارپشت شده بود.خوب این تیرها تو بدن بوده موقعی که خورده زمین
افتادی از رو مرکب،داغ تو تا کمر رفت
میغلتی روی خاک و،تیرها همه تا پر رفت
وای داداشم
از جلو خیمه دیدم،قطع الیدین شدی تو
رو دست نیزه دارها،بالا پایین شدی تو
من و شما بعد هزار و اندی سال اومدیم،یه چیزی داریم میشنویم ،این حال شماست،بچه ها همه جلو خیمه ها صف کشیده بودند،عمو کی میاد آب بیاره،یه وقت دیدن یه بدن رو نیزه ها،امان از دل سکینه،حسین.........
پاشو
نصیب من غم شده عباس
یه دنیا ماتم شده عباس
چقدر تنت کم شده عباس
نه از من و نه از تو،چیزی نمونده جونم
چه جوری برم به خیمه،نه میشه نه میتونم
می خوای بدونی عباس،چی کمرم رو خم کرد
یه جور زدن نمیشه،دیگه تنت رو جمع کرد
داداش
اهل حرم از پا نشستن
شکستی و همه شکستن
گره معجرها رو بستن
داداش
تا از رو دوش تو علم افتاد
ترس توی قلب دخترم افتاد
حرمله جانب حرم افتاد
بلند شو،ببین داره چه چپ چپ نگاه میکنه
پاشو که چشم براهه
مشک تو سکینه
پاشو ببر برادر
دخترم و مدینه
پاشو که این جا چشم
بی حیا بی شماره
بلند نمیشی؟
برم بگم رقیه،گوشواره اش رو درآره
بابُ الحرم" پایگاه متن روضه و اشعارمذهبی"ویژه مداحان
- پنجشنبه ۸ آبان ۹۳
- ۰۷:۳۰