۱-
هنگامی که رسول الله صلّی الله علیه و اله و سلّم حضرت زینب را در آغوش
کشید و صورت به صورت او نهاد، یک مرتبه به جای خنده و خوشحالی گریه کرد.
این منظره به شدت فاطمه زهرا علیهاسلام را نگران ساخت و هراسان علت گریه
پدر را پرسید؟
حضرت فرمود: این دختر در آینده به مشکلات و مصائب دشواری گرفتار خواهد شد؛ آنگاه فرمود: یا بَضعتی و قُرة عینی من بکی علی مصاب هذه البنت، کان کمن بکی علی أخویها الحسن والحسین؛
ای پاره تنم! ای نور دیده ام! هر کس بر او و بر مصائب او گریه کند، پاداش و
مزد او مانند ثواب کسی است که بر برادرش حسن و حسین گریه کند». سحاب رحمت ،ص815.
۲- « یحیی مازنی» که از علمای بزرگ و راویان حدیث است میگوید:« مدتها در مدینه در همسایگی علی علیه السّلام در یک محله زندگی می کردم. منزل من در کنار منزلی بود که « زینب» دختر علی عیلها السّلام در آنجا سکونت داشت. حتی یک دفعه هم، کسی حضرت زینب را ندید و صدای او را نشنید. او هرگاه میخواست به زیارت جدّ بزرگوارش برود، همیشه شبانه به زیارت رسول الله مىرفت ؛در حالى که امام حسن در سمت راست و امام حسین در سمت چپ و امیرالمؤمنین در مقابل و جلوتر از او حرکت مىکرد. وقتى نزیک قبر مىرسیدند، على زودتر مىرفت نور چراغ مسجد را کم مىکرد؛ مبادا چشم نامحرمى به عقیلهى بنىهاشم بیفتد و سنگینى نگاهى زینب را بیازارد. یک روز امام حسن علیه السّلام علت این کار را سؤال کرد، حضرت فرمود: اخشی ان ینظر أحد الی شخص اختک زینب؛از آن می ترسم که کسی در روشنی خواهرت را ببیند».الارشاد ج 1 ص353
۳- قسم به حضرت زینب
مرحوم
آیت الله حاج میرزا احمد سیبویه به نقل از شیخ حسین سامرائی میفرمودند:در
آن ایامی که در سامرا مشرف بودم، روز جمعهای طرف عصر به سرداب مقدس رفتم،
دیدم غیر از من احدی نیست و من حالی پیدا کرده و متوجه مقام صاحبالامر
شدم، در آن حال صدایی از پشت سر شنیدم که به فارسی فرمود:به شیعیان و
دوستان ما بگوئید که خدا را قسم دهند به حق عمهام حضرت زینب که فرج مرا
نزدیک گرداند . وظایف شیعیان در زمان غیبت، ص 124.
۴- محدث محلاتی می نویسد زن یزید پشت پرده نشسته بود ، یک وقت دید صدای تلاوت قرآن می آید به کنیز گفت کنیز این صدا برای من خیلی آشناست ، وقتی مدینه بودم حسین صبحها قرآن میخواند، صدا خیلی شبیه صدای حسین است، گفت اتفاقا این خود حسین است که دارد قرآن میخواند، زن یزید گفت حسین کجا مجلس آلوده ی شوهرم کجا؟ گفت خود حسین که تو مجلس نیست این سر بریده ی حسین است که قرآن می خواند ، دوان دوان آمد تو مجلس، گفت یزید پس این سری که به دستور تو از بدن جدا کردند با چوب خیزران به لب و دندانش جسارت میکنی سر عزیز زهرا حسین است ، یزید بلند شد ردایش را روی سر همسرش انداخت ، گفت آبرویم را بردی به مجلس نامحرمان آمدی ،گفت نانجیب من را پشت پرده نشانده ای اما ناموس علی در مقابل نامحران مانده است. ریاحین الشریعه ج 3 ص 191. مقتل خوارزمی ج 2ص73. بحار الانوارج 45 ص 142
۵- اشک خون
یکى از القاب زینب کَعبة الْرَذایا است؛ یعنى اى کعبهى آزارها. وقتى بیتاللّه الاحرام مشرف شدى، چهار طرف قبله است،به هر طرف مىتوانى نماز بخوانى،
وقتى زینب را به بازار شام آوردند از هر چهار طرف زینب را مىزدند، یکى باسنگ مىزد، یکى با چوب مىزد، یکى ناسزامى گفت.
وقتى
اسرا؛ دختران و زنها و بچهها را به مجلس یزید آوردند، شخصى به یزید رو
کرد و گفت این دختر (فاطمه بنت الحسین) را به عنوان کنیز به من ببخش. فاطمه
خود را به دامن عمهاش زینب انداخت، یک جمله گفت همه را به گریه انداخت،
گفت: عمه اگر کسى یتیم بشود کنیز هم مىشه؟
علامه جزایرى مىنویسد:
در همین لحظه سر خونین ابى عبدالله چشمهایش را باز کرد،یک نگاه به اسرا
کرد،یک نگاه به فاطمهاش کرد یک نگاه به رقیه و سکینه کرد تا به زینب رسید
چشمهایش را روى هم گذاشت، از گوشهى چشم ابى عبدالله قطرهى خونى جارى
شد...
علامه مىگوید به نظر من ابى عبدالله خواست بگوید زینب من از
چشمهاى تو خجالت دارم،خواهرم شرمندهام. معنى خون تازه چى بود؟یعنى مردم اگر براى اسیرى خواهرم زینب خون گریه کنید جا دارد.
http://www.mousavibaroogh.blogfa.com/
- چهارشنبه ۱۴ آبان ۹۳
- ۱۴:۵۴