یا رب از زهر جفا سوخت زپا تا به سرم *** شعله با ناله برآید همه دم از جگرم
جز تو ای خالق دادار کسی نیست گواه*** که چه آورده جفای متوکّل به سرم
می دوانید پیاده به پی خویش مرا ***گرد ره ریخت بسی بر رخ همچون قمرم
زهر نوشیدم و راحت شدم از عمر ولی***ریخته گردد خاک یتیمی به عذار پسرم
با که این ظلم بگویم که به زندان بلا***قبر من کند عدو پیش دو چشمان ترم
هر زمان هست در این دار فنا مظلومی***حق گواه است که من از همه مظلوم ترم
- چهارشنبه ۱۰ تیر ۹۴
- ۰۵:۵۱