روضه

مرکز نشر و دانلود متن روضه ، صوت روضه، کلیپ روضه، کتاب های مقتل ،شعر، مداحی و غیره

متن روضه شهادت حضرت عباس علیه السلام-مرحوم فلسفی

 قمر بنی هاشم اباالفضل علیه السلام موند، همه ی بنی هاشم و غیره رفتند کشته شدند ،چرا ابا الفضل علیه السلام را نگه داشت؟ تا زن و بچه ها آرام با شند.

 عبا س گفت حسین جان دلم تنگ شد، اجازه بده برم، پس به عنوان ذکر آب برای لب تشنگان برو، مشک رو بر داشت، بچه ها رو نوازش کرد، گفت برایتان آب می آورم، ابی عبد الله با عباس رفتن میدان، پس از مدتی زن و بچه آرام نگرفتن ،اومدن جلو خیمه، دیدن حسین داره میاد ولی تنها وضع غیر عادی است، عنان اسب را به دست گر فته ،دل همه لرزید ،حسین آمد، گفتن بپرسیم، چه کسی بهتر از سکینه، آقا آمد، محزون رسید نزدیک خیام حرم، سکینه آمد مودب گفت: پدر جان آیا از عمو عباس خبر داری؟ صدا زد عمو را کشتند، من از کنارش امدم، حرم غوغا شد، زینب سلام الله علیها، آمد کنار ابی عبدالله الحسین فرمود:برادرم ، پس چرا کشته عبا س را به خیمه نیا وردی ؟

روضه و گریز «غیر از ابالفضل(ع) هیچ کدام لب تشنه شهید نشدند!»

امروز به دلم افتاده که همه شما را کنار نهر علقمه ببرم. ای گرفتار! مریض دار! حاجت دار! مبتلا! درد دار! که گوشه و کنار این مجلس نشسته ای، خدا می خواهد به برکات پسر علی (ع) امروز حوائجت را بخواهی. بگویم؟ راوی می گوید: بالای بلندی بودم، یک وقت دیدم گرد و غبار بلندی شد. دیگر عباس را ندیدم. یک وقت خیره خیره نگاه کردم دیدم خون از دستهایش می ریزد و بند مشک را به دندان گرفته است. آقا ابالفضل! این مردم دلشان می خواهد یک روز عصر در صحن حرمت بنشیند. اگر انگشت لای در ماشین بماند داد می زنی. آی بمیرم دستهایش را قلم کردند. می فهمی دست قلم شده یعنی چه؟ آی خدا! بعد از آن که دستهایش را بریدند بمیرم یک تیر به چشمش زدند. محاصره اش کردند؛ تیر بارانش کردند. ای خدا! دست ندارد تا تیر را بیرون بیاورد. نانجیبی جلو آمد یک عمود آهنین به فرق ابا لفضل (ع) زد.

امروز می خواهم این مردها سینه بزنند. دستهای ابالفضل(ع) را بریدند، ولی دستهای شما سالم است. سینه بزن! ابالفضل، ابالفضل...  خدایا! آیا این دستها را می خواهی نا امید کنی؟

متن روضه «صدا زد: عباسم! الان کمرم شکست!»

ای نور دل حیدر شمع شهدا عباس          با محنت و درد و غم ما رو به تو آوردیم

آقا زنجیر به پا داریم    صد جور و جفا داریم  زنجیر به پا داریم   از بهر خدا عباس

آی آنهایی که کربلا رفته اید. آی جمعیتی که نهر علقمه رفته اید. امشب می خواهم برایتان زیارت ابالفضل(ع) بخوانم.

« اَلسّلامُ عَلَیکَ أیّهَا العَبدُ الصّالِحُ  المُطیعُ لِلّهِ وَ لِرَسولِهِ وَ لاَ میرِالمُومنینَ وَ الحَسَنِ وَ الحُسَنِ أشهَدُ أنَّکَ قَد قُتِلتَ  مظلوماً لَعَنَ اللهُ مَن قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللهُ مِن ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ  اللهُ مَن حالَ  بَینَکَ ماءِ الفُرات. »

راوی می گوید: یک وقت گرد و غبار بلندشد، دیگر من ابالفضل(ع) را ندیدم. رفتم بالای بلندی تا ببینم در چه حالی است. وقتی نگاه کردم، بمیرم دیدم خون از بازوهایش می ریزد. دستهایش را از بدن جدا کردند. اما دست شما شیعه ها سالم است تا خدمت کنند.

متن روضه شهادت حضرت عباس علیه السلام-مرحوم کوثری

مظلوم شهید شدی آقا جان در میدان شجاعت، از یک طرف دشمن به حضرت عباس علیه السلام از اطراف حمله ور شد، رو زمین افتاد ،دست نداشت به صورت خورد زمین .

ای اهل حرم میر و علمدار نیا مد                 سقای حسین سید و سالار نیا مد

راوی می گه ندیده بودم امام حسین منقلب باشد، وقتی خبر اباالفضل علیه السلام آمد رنگ صورت تغییر کرد

امروز حسین سر می دهد             عبا س اکبر می دهد

بچه ها امید می دادن عمو آب میاره ،دیدن آقا آمد، عمو نیامد، دوید عمو کجاست، فرمود عمو را کشتند.

عمو جان مردم ز سوز عطش         وای وای عمو عمو العطش

چند گریز جانسوز برای روضه حضرت عباس علیه السلام

سقا

گفت داداش من فردا چکاره ام؟ فرمود: برو آب بیار، جاسوس های دشمن متوجه شدند، اومدند خبر رسوندند (قبلاً خیلی ها برای بردن آب آمده بودند) گفتند: فردا خود عباس (علیه السّلام) میاد علقمه، ترس بین لشگر دشمن افتاد، 4 هزار تیرانداز اومدند برا یک نفر، کنار شریعه.

تا روزی که اذن جهاد داده شد، هیچ کس عباس (علیه السّلام) را در لباس رزم ندید، دیدند صبح عاشورا رفت تو خیمه، لحظاتی نگذشت، پر خیمه را کنار زد، بچه ها همه نگاه کردند، ماشاءالله، الله اکبر، حیدری شمشیر حمایل کرده، خوود به سر گذاشته، زره به تن کرده، مثل علی سپر دست گرفت، اما از صبح تا عصر ناراحت دست به قبضه ی شمشیر، آقا ! هر موقع اجازه بده من اینها را تار و مار کنم، امام حسین (علیه السّلام) اجازه نمی ده، می گوید تو کنار من باشی، من آرامم، اما رفت آخر میدان انی علی العباس اغدو بسقا ... .

متن روضه حضرت عباس علیه السلام/ حاج محمد رضا طاهری

شب عباس،اگه چشمی خدای نکرده،اهل بُکاء هم نیست،یه طوری باید به شکل بکائین در بیاد،اسمش رو تماشاچی نذارن،دست باید کار کنه،ناله باید کار کنه،امشب خود خانم حضرت زهرا سلام الله علیها،شخصاً یک به یک،اسم می نویسه،شب تاسوعا اگه کسی جا بمونه از قلم حضرت زهرا سلام الله علیها وای به حالش.

بسته از خون دلم راه تماشا شده است

تشنگی لب تو حیرت دریا شده است

مادرت ام البنین نیست اگر بر سر تو

همه ی دشت پر از گریه ی زهرا شده است

داغ دست قلم و مشک و علم پیرم کرد

بی تو ناچار ترین ام کمرم تا شده است

توی روضه ی عباس هرچه قدر هم بلند بلند گریه کنی،نمی تونه کسی منعت کنه،چرا؟آخه میگی اربابم ابی عبدالله اینطوری ناله زده،و فبکاء،بکاءً شدیدا،هرچه قدر صدای ناله اش بیشتر میشد،صدای هلهله ها بیشتر،لما قتل العباس،تا با خبر شد ابی عبدالله،هیچ کجا این عبارت رو نیاورده،حتی کنار سفره ی روضه ی علی اکبر، لما قتل العباس، بان الانکسار فى وجه الحسین،یه مرتبه دیدن حسین پیر شد،شکسته شد،همه لشکر دارن گوش میدن،کنار این بدن چی می خواد بگه،این همه دشمن داره شماتت میکنه، تا دیدن حسین گفت: الان انکسر ظهری،خیال همه راحت شد دیگه کمر حسین شکست،شروع کردن دست زدن،..

متن روضه حضرت عباس علیه السلام-میرداماد

 یاکاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربنا بحق اخیک الحسین علیه السلام

بر لب آبم و از داغ لبت می میرم 

هردم از غصه جانسوز تو آتش گیرم

مادرم داد به من درس وفاداری را 

عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم

یادم نمیره ، همون روز اول قنداقه ام رو هی دور سر تو می چرخوند آقام،هی میگفت بچه ام فدای حسین،اصلاً من برا همین به دنیا اومدم که فدای تو بشم.

اکبرت کشته شد و نوبتم آخر نرسید

سینه ام تنگ شد از بس که بود تأخیرم

کربلا کعبه عشق است و من اندر احرام 

شد در این قبله عشاق دوتا تقصیرم

دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد 

چشم من داد از آن آب روان تصویرم

امشب باید یه جور دیگه بگی،دستت رو بیار بالا،عین پرچم تکونش بده،شب علمداره

سقای دشت کربلا اباالفضل،اباالفضل

بچه ها همه دست هم رو گرفتند، دور عمو می گشتند.این جوری دل عمو رو بردند

سقای دشت کربلا اباالفضل،اباالفضل

آبی رسان بر خیمه ها اباالفضل،اباالفضل

دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد 

متن روضه حضرت عباس علیه السلام-حاج محمد رضا طاهری

 چه خبره امروز حرم عباس،آه نکشی،بخدا قسم همین که دلت هوای اونجا میکنه،اشکت جاری میشه،محاله اسمت رو جزو زائرها ننویسند،محاله،این پیرهن ها این شالها نشونه ی اینه که ما در خونتیم.گفت:تو تبریز دو تا لااُبالی بودن،اومدن تو مجلس ،شب تاسوعاست،سینه زنها سینه میزدن،این دو تا هم اومده بودن،تو حسینیه،فقط مسخره میکردن و میخندیدن،سینه زن سینه میزد مسخره میکرد،بلند گریه میکرد،مسخرش میکرد،میون دار رو مسخره میکرد،مداح رو مسخره میکرد،اومدن برن،دم در پاشون خورد به استکان نعلبکی های روضه امام حسین،برداشت از زمین،برد تا دم چایخونه گذاشت و رفت،شب یکی از این دو نفر دید،درخونشون رو دارن محکم میزنن،اومد در رو باز کرد،دید رفیقشه،دار زار زار گریه میکنه و ناله میزنه،گفت:چی شده؟گفت:من یه خوابی دیدم،اون یکی هم گفت:اتفاقاً منم دیشب یه خوابی دیدم،تعریف کردن دیدن هر دو یه خوابی دیدن،گفت:خواب دیدم آقا ابی عبدالله ایستاده ،کنارش قمر بنی هاشم،مؤدب سر به زیر انداخته،حسین سئوال کرد عباسم،امروز اسم همه ی عزادارامون رو نوشتی؟بله آقا جان،لیست رو گرفت،ابی عبدالله نگاه کرد،همه رو دید،گفت:داداش اسم دو نفر رو  یادت رفته بنویسی،میگه آقا قمر بنی هاشم سرش رو پایین انداخت،گفت:آقاجان،سیدی و مولای،اینها اومدن سینه زن ها رو مسخره میکردن،فرمود:آره عزیز دلم،اما گردن من حسین حق دارن،دو سه تا از استکان نعلبکی های رو جابجا کردن،حسین همین هم ندیده نمیگیره عباسم.(اگه ناله ات جا بمونه،ضرر کردی،اگه اشکت جاری نشه خجالت زده میشی،روز عباسه)این بچه ها فردا شب اومدن،تو حسینیه لباس عزا پوشیدن،وارد شدن،پیرغلامی است رئیس اون حسینیه،تا دید اینها وارد شدن،یه عده اومدن جلوشون رو بگیرن،گفت:نه اینجا عزاخونه ی امام حسینه،به کسی ربطی نداره،اینها اومدن دم در ،هر دو گریان،گفتن نه ما امروز اومدیم نوکری کنیم به ما بگید ما کجا باید خدمت کنیم،دیگه می خوایم حلقه گوش بشیم در این خونه،حالا آماده ای بسم الله:

متن و صوت روضه شب نهم محرم_اباالفضل العباس علیه السلام -حاج مهدی سلحشور

                              دانلود روضه                         

 زیبا و با صفا شده ای احتیاط کن

از خیمه ها جدا شده ای احتیاط کن

اوجی گرفته ای و به طوبی رسیده ای

هم قدِّ مرتضی شده ای احتیاط کن

مهتاب روی شانه ی تو آب زیر پات

یک دست تا خدا شده ای احتیاط کن

یک "ان یکاد" نذر خودت کن برادرم

خیلی گرانبها شده ای احتیاط کن

یک لشکر آمده که بگیرد تو را ز من

از بس که دلربا شده ای! احتیاط کن

دستت که قطع شد همگی جنگ جو شدند

حالا جداجدا  شده ای احتیاط کن

دیگه شب آروم نشستن نیست

ای وای حرمله سر زانو نشسته است

مقصود تیرها شده ای احتیاط کن

ماه من تو کجا و خاک کجا

آسمان را سپرده ای به زمین

خوب شد زینبم نبود و ندید

با چه وضعی تو خورده ای به زمین

متن و صوت روضه شب نهم محرم_حضرت عباس علیه السلام -حاج مهدی سلحشور

 

                         دانلود روضه

یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

ناگاه زمین شد پر از زلزله  و حرمله با تیر دو تا چشم به هم دوخت، عمو سوخت ."دوتا دستا قطع شده" که ناگاه عمود آمد و بشکافت سرش را ، دو تا چشم ترش را ،چو تیر آمد و بر مشک عمو خورد، همه آرزویش مرد ، طرف خیمه صدا زد، که ارباب دریاب برادر ،که دگر تاب ندارد، حرم آب ندارد، علی خواب ندارد.

اباالفضل،....جانم...همه ناله بزنن،....دوست دارم شما بگین...چقدر منتظر امشب بودی...

وقتی بیش از 90 زخم امیر المؤمنین تو جنگ اُحد برداشت،خم به ابرو نیآورد،یه روز چشم درد گرفت امیرالمؤمنین ،پیغمبر اومد دید امیرالمؤمنین از چشم درد در تب و تابه،دو نفر یکی امیرالمؤمنین کاشف الکرب عن وجه الرسول الله است،یکی عباس کاشف الکرب عن وجه الحسین ِ،تا پیغمبر دید علی چشم درد داره،این چشم ها داره اذیت میشه،پیغمبر اکرم دست رو چشم امیرالمؤمنین کشید،این درد چشم آروم شد،یا رسول الله چشم درد کاشف الکرب خودت رو نمی تونستی ببینی،حسین چی کشید،نه یه چشم درد،اومد دید تیر تو چشم عباس خورده،یا صاحب الزمان،عباس این تیر و چه طور از چشم در بیاره،آقا خم شد،این تیرو گذاشت بین دو تا زانو،تیرو از چشم بیرون بکشه،نانجیب با عمود آهن به فرق عباس زد،حسین...

نگین انگشتر

برای دریافت تصویر در سایز اصلی روی آن کلیک کنید

علی ای نور چشم اشک بارم                                                علی ای شبه جد تاجدارم

تو بودی نو گل باغ رسالت                                                       ز داغ تو خزان شد نوبهارم

امیدم بود ای نور دو چشمم                                                تو باشی مونس شبهای تارم

دریغا در جوانی جان سپردی                                                      به دشت کربلا اندر کنارم

پش از تو اندر این دنیای فانی                                             من از این زندگانی شرمسارم

تا زمانی که اصحاب امام حسین زنده بودند ، اجازه ندادند از بنی هاشم کسی به میدان برود اما وقتی اصحاب شهید شدند نوبت به بنی هاشم رسید علی اکبر آمد مقابل بابا ، از پدر اجازه میدان خواست ، فرمود برو عزیزم . اما یک سر به خیمه ها  بزن  ، خواهر ها تو را ببینند . عمه ها تو را ببینند رفت در خیمه،

مثل نگین انگشتر دورش را گرفتند : صدای ناله زنها بلند شد با اشک چشمشان علی اکبررا بدرقه کردند. حسین نگاه مأیوسانه ای به علی کرد :

روضه: «شبهای جمعه کربلا روضه علی اکبر را نخوانید!»

ای فروزنده مه برج و کمالم پسرم                            کردی ای ماه دو تا همچو هلالم پسرم

ای جوان رفتی و پیری به سراغم آمد                                   که به یاد الف قد تو، دالم پسرم

عالمی داشتم از داشتن چون تو گلی                         بعد تو سیر شدم از همه عالم پسرم

سنگدل را خبراز عاطفه هر چند که نیست             دشمنان هم دلشان سوخت به حالم پسرم

تیشة عدل کند ریشة صیاد تو را                                  آنکه بشکست ز داغت پر و بالم پسرم 1

شب جمعه ای بود قافله ای رسید کربلا ، حرم امام حسین مشرف شدند ملا عباس می گوید : رفتم کنار ضریح امام حسین زیارت خواندیم ،رفقاش گفتند ملا عباس برای ما روضه بخوان ، دفتر چه نوحه ام را باز کردم نوحه علی اکبر آمد ، روضه علی اکبر خواندم صدای ناله همه در حرم امام حسین بلند شد مجلس تمام شد آمدیم برای استراحت ، ملا عباس می گوید : در عالم خواب دیدم کسی که در اتاق را می زند بلند شدم در را باز کردم دیدم یک غلامی است گفت : ملا عباس توئی ؟ گفتم بله ، چه کار داری ؟

روضه و گریز قربان اسماعیل ذبیح کربلا

شب عید قربان است. قربان هاجر کربلا، لیلا، آی قربان اسماعیل ذبیح کربلا، قربان خلیل کربلا. آی حسین! حسین! حسین!

امام حسین(ع) ایستاده، صحابه همه کشته شده اند. فقط جوان های بنی هاشم مانده اند یک وقت آن شاهزاده جوان جلو امد،اجازه میدان خواست. اول شهید از دودمان آل هاشم در کربلا این پسر است. هر کس می امد و از امام حسین(ع) اجازه میدان می گرفت آقا مقداری او را معطل می کرد. اما تا پسرش گفت: بابا بروم؟ صدا زد: علی! برو بابا! چون برای خداست از بنی هاشم اول پسرش برود.

روانه میدان شد. جوان های بنی هاشم می گویند: همین که این آزاده رفت،یک وقت دیدم حسین(ع) بی اختیار از میان بیرون آمد، یک نگاه به قد و بالای پسرش کرد. این پیرمرد محاسنش را به دست گرفت و فرمود: خدایا! شاهد باش پسری به جنگ دشمن می رود که خَلقاً و خُلقاً و منطقاً شبیه ترین مردم به پیغمبرت(ص) است.

 

سرو بالایی به صحرا می رود                            قامتش بین تا چه زیبا می رود

می رود بر راه و در اجزای خاک                       مُرده می گوید مسیحا می رود

گریزها و روضه هایی کوتاه و جانسوز برای حضرت علی اکبر علیه السلام

وداع امام حسین با علی اکبر علیهما السلام
روضه ی خاص

هر روضه ای از روضه های کربلا خوانده بشود، مداح یا واعظ می گوید، انشاءالله این روضه را یک شب کنار قبرش بخوانیم.

اما تنها روضه ای که خیلی سخت است و نمی شه کنار قبرش خواند، روضه ی آقا علی اکبر (علیه السّلام) است، مخصوصاً اینکه شب جمعه باشد.

آخر پیش بابا روضه ی جگرگوشه را نمی خوانند، نباید به زخم نمک زد.

لذا علی اکبر (علیه السّلام) از آن لحظه ای که از بابا آب تقاضا کرد و بابا نتونست به او آب بدهد، ناراحت بود.

لحظه های آخر صدا زد: بابا ! الان از دست جدّم رسول الله سیراب شدم، شاید بتواند ناراحتی بابا را کم کند.

روضه «بدنش را ریز ریز کردند!!»

جوانان بنی هاشم بیایید علی را  بر در خیمه رسانید

بگویید مادرش لیلا بیا ید تما شای علی اکبر نما ید

زمین کربلا در شور و شین است

                                               سر اکبر به دامان حسین است

 

پدر از دیدگانش خون روان بود             پسر از گیسوانش خون روان بود

تیر به گلو یش زدن، یه ضربه به فرقش، اسب رفت وسط لشگر هر کی ضربه می زد

 

جای  بر گشتن به خیمه رفت سوی کوفیان    گوییا این بوده تنها آرزوی کوفیا ن

راه وا کردن تا که اکبر بیاید بینشان             عقده ای دیرینه وا شد از گلوی کوفیان

 

جزر و مد تیغ و شمشیر عدو بی سا بقه است

                                                          شد پر از خون علی اکبر سبوی کوفیان

جان دادن ابی عبدالله

مرحوم شیخ جعفر شوشتری می گوید: سه جا وقتی امام حسین (علیه السّلام)، علی اکبر (علیه السّلام) رو فرستادند، داشت  جون می داد:

دفعه ی اول وقتی علی اذن میدان گرفت، خواست بره میدان، رنگ بر صورت حسین (علیه السّلام)  نبود، چند قدم پشت سر علی راه می رود، دست به محاسن می کشه، می گوید: «لا حَول و لا قوه الّا بالله ... » پسرم ! کمی آهسته تر برو، کمی بیشتر نگاهت کنم.

بار دوم، وقتی که برگشت از میدان صدا زد: «یا ابتا العطش قد قتلنی » عطش منو داره می کشه، ابی عبدالله زبان در دهان علی گذاشت، وقتی علی اکبر دید زبان بابا از او خشک تره خجالت کشید، آنجا هم حسین (علیه السّلام) می خواست جان بدهد.

متن روضه علی اکبر علیه السلام-حاج محمدرضا طاهری

تا گفت:بابا برم میدان،گفت:برو عزیز دلم

من نگویم مرو ای مارو

اما شرط داره

لیک قدر ی بر من راه برو

بذار یه بار دیگه قد و بالات رو ببینم بابا

برو میدان ولی آهسته برو

دیدن عمه ی دل خسته برو

تا شنیدن اهل و عیال،خیمه نشینان،مخدرات همه از خیمه بیرون دویدن،خواهراش اومدن،دور علی اکبر و گرفتن،یکی صدا می زنه،داداش به غریبی بابام رحم کن،کجا داری میری علی جانم،ابی عبدالله دید علی اکبر این طوری که زن و بچه حلقه زدن دورش نمی تونه بره،فرمود:رهاش کنید،او غرق در ذات خداست،علی دیگه موندنی نیست،حسین خودش راهیش کرد،اما همین که داره میره،دیدن این پیرمرد داره دنبالش می دوه،محاسنش رو روی دست گرفته،خدایا شاهد باش،اشبه الناس خَلقاً و خُلقاً به رسول الله رو دارم به میدان می فرستم،همه ایستادن دارن دلاوری علی رو نگاه میکنن،اون کسی که بیشتر از همه صدای الله اکبرش بلنده،عمو عباس ِ،تا هر یک از دشمن رو رو زمین میندازه،صدای عباس بلند میشه،الله اکبر،روایت نوشته، صد و بیست نفر رو این آقا زاده ی ابی عبدالله،یک تنه به درک واصل کرد،تا موقعی که نانجیبی،پشت یک درخت خرما،ایستاد،منتظر،به نامردی،کمین گذاشت،خیلی از بچه های ما تو کمین های دشمن،وارد می شدن،تو تله های کمین گیر می کردند،مثل علی اکبر میشدند،یکی از شهدا تو خاطراتش آوردند،گفت:اون لحظه ی آخر هر کدمشون یه چیزی به دلشون عنایت می شد،گفته بود:من معنی ارباً اربا رو می خوام بفهمم،یا برگردم تهران سئوال کنم،ارباً اربا یعنی چی؟یا همین جا اربابم به من نشون بده،مثل علی اکبر ارباً اربا شد،

متن روضه علی اکبر علیه السلام-سید مهدی میرداماد

بسم الله،بیا بریم پایین پای حسین،آی حسین،من می ترسم  همین طور اسم کربلا رو ببرم،ولی ایمان داشته باش،امشب از این آقازاده کربلاتو بگیری، از زبان اباعبدالله گوش بده:

ای تجلی صفات همه ی برترها

چقدر سخت بُود رفتن پیغمبرها

قد من خم شده تا خوش قد و بالا شده ای

بخدا عشق پدر نیست کم از مادرها

به امام صادق علیه السلام وقتی عرضه داشت،بهترین لذت برای یک پدر؟گفت:وقتی ببینه بچه اش خوش قد و بالا شده،جلوش راه می ره،

پسرم! می روی اما پدری هم داری

نظری گاه بیندار به پشت سرها

عبارت مقتل عجیبه،می گه وقتی،علی اکبر اومد اجازه ی میدان بگیره،اِستأذن،بلافاصله آورده: اباعبدالله فأذن،تا گفت:بابا برم،گفت:برو،اما قبلش :

سر راهت دم آن خیمه کمی راه برو

متن روضه شب هشتم محرم_علی اکبر علیه السلام -حاج مهدی سلحشور

           دانلود روضه

ما هم نمی فهمیم،کسی باید جَوون از دست داده باشه،تا بفهمه،یعنی چی حضرت زینب سلام الله علیها میگه،وقتی دیدم صدای علی از وسط میدان اومد داداشم هی میشینه،هی بلند میشه،رنگ صورت حسین برگشته،گفتم داداش چیه؟گفت:علیم رو کشتند،وقتی رسید کنار بدن علی اکبر،خودش رو از بالای مرکب انداخت رو زمین،کجا دنبال بدن بگرده؟این ور میشد میگفت:علی،این ور،علی،علی،جلو اومد بالا سرش نشست،سر رو گذاشت رو زانوش،دلش آروم نشد،این صورت رو گذاشت رو صورت علی ،ولدی علی،با دستان خودش،دست بُرد داخل دهن،این لخته های خون رو از تو دهن میکشید بیرون،میگفت:نمی خوای جواب من رو بدی؟دارم میمیرم،امشب اگه کربلا بودیم یه کلمه از علی اکبر نمی تونستیم بگیم،ملا عباس مازندرانی تو اون رؤیای صادقه،وقتی بردنش کربلا،خدمت حضرت مشرف شد،حضرت فرمود:خوب روضه خوندی اما،شب های جمعه دیگه تو حرم ما اومدی،حرف از علی اکبر نزن،مادرم فاطمه تو حرمه،تو روضه میخونی نمی دونی مادرم چه میکنه،عرضم این یه جمله است،اما زین العابدین میگه دیدم تو خیمه ولوله شده،رفت و آمد زیاد شده،اما از هر کی میپرسیدم چی شده؟هیچکی هیچی نمیگفت،به مریض میگن خبر بد ندید،هر کی یه جور طرفه میرفت،اما یه لحظه پرده خیمه رو بالا زدن،نگاه کردم دیدم چند تا جوون،یه عبا برداشتن،یه چیزی تو این عبا ریختن،دارن میارن دارالحرب،بازم نفهمیدم چی شده،اما پشت سرش دیم،زینب زیر بغل حسین رو گرفته،عباس داره به سر میزنه.

متن روضه ی شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام- خلج

        دانلود روضه

نفس نفس زد،تیرهارو پس زد

دست روی دست زد،علی مو کشتن

این شد مصیبت،صورت رو صورت

میگه با حسرت،خدا علی مو کشتن

تو بیا و یه بار دیگه،قدم بزن مقابل من

باید بابا بشی خدا بهت پسر بده،پسرت خوش قد و قواره بشه،جلو چشمت راه بره،از راه رفتنش لذت ببری،شاید بفهمی امام حسین علیه السلام چی میگه

تو بیا و یه بار دیگه،قدم بزن مقابل من

دیگه چه آرزویی داری؟

واسه من یه اذونی بگو،علی دل بابات و نشکن

بعضی ها خوب دارن عرض ادب میکنن،نشستن کنار بدن علی اکبر،می خوای کمک بابا کنی یانه؟

پسرم پسرم پسرم،بابای پیرت رو نگاه کن

چه بلایی اومد به سرم،رحمی به حال خیمه ها کن

میمیرم از غمت،میمیرم از غمت،میمیرم از غمت

خیال کردی امروز به این سادگی ها  رهات میکنم،نه والله باید خیلی گریه کنی،باید بلند بلند گریه کنی،یکی میگفت:اگه تو خیابون یه جایی رد شدی دیدی پلاکارد مشکی زدن،یه نفر از دنیا رفته،از جلوش رد شدی دیدی خیلی صدای ضجه و ناله هست،بدون اونی که از دنیا رفته جَوون بوده،یه جوری امروز باید جیغ بزنی برا علی اکبر،یه مرهمی رو دل حسین بذاری

ده گریز و روضه برای شهادت امام رضا(ع)

زن ها و تازه عروس ها گریه کردند، حاضر شدند مهریه هاشون رو ببخشند بیایند بدن عزیز فاطمه رو دفن کنند، آقا امام رضا (علیه السّلام) غریب نمونه.

 

این قدر گل روی تابوت آقا ریختند، تابوت زیر گل ها پنهان شد.

اما من تو مدینه یه تابوت سراغ دارم، کنار قبر پیغمبر به جای گل تیرباران شد… .

منبع:کتاب گلواژه های روضه

========================================================

شنیده اید امام رضا (علیه السّلام) وقتی از خانه ی مأمون بیرون آمد از شدت زهر جفا دائم میان کوچه روی زمین می نشست و پا می شدند، بر زمین می خوردند.

این تنها جایی نبود که از اهل بیت یک نفر زمین می خورد، چند جای دیگر هم در تاریخ داریم:

متن و و صوت روضه امام رضا علیه السلام/مهدی سلحشور


شب آخریه ببین می خوان سفره و جمع کنند،سفره ای که خودش دو ماه برا حسینش ،براحسنش،برا باباش،برا امام رضا پهن کرده،شب آخر ماه صفر،با دستای خودش شال عزا از گردن مهدی در میاره،همه می گن ما مزد عزاداری از فاطمه می خواهیم،ما میگیم عذر عزاداری از فاطمه می خواهیم،بی بی جان عذر می خواهیم نتونستیم حق روضه هاتونو ادا کنیم،تا فاطمیه زنده باشم قول می دم جبران کنم،مادر مادر مادر،وقتی خواست از مدینه حرکت کنه،زن وبچه اهل و عیال ،همه رو جمع کرد،فرمود من دارم میرم،همتون پشت سر من گریه کنید،وقتی گفتند،آقا جان خوب نیست آدم پشت سر مسافر گریه کنه،آقا سر انداخت پایین،فرمود:آره ،اما مسافری که امید برگشت داره،من که یقین دارم که دیگه از این سفر برنمی گردم،می خوام عرض کنم آقاجان،هرکی می خواد بره سفر،اگر امید برگشت نداشته باشه، اگر قرار بر اینه اهل و عیالو دعوت به گریه و ناله کنه،درستشم شاید همین باشه،

راهب نصرانی و سر مقدس امام حسین علیه السلام

لَمّا جاؤوا بِرَأسِ الحُسَینِ علیه السلام ونَزَلوا مَنزِلاً یُقالُ لَهُ قِنَّسرینَ، اطَّلَعَ راهِبٌ مِن صَومَعَتِهِ إلَى الرَّأسِ، فَرَأى نورا ساطِعا یَخرُجُ مِن فیهِ، ویَصعَدُ إلَى السَّماءِ، فَأَتاهُم بِعَشَرَةِ آلافِ دِرهَمٍ، وأخَذَ الرَّأسَ، وأدخَلَهُ صَومَعَتَهُ، فَسَمِعَ صَوتا ولَم یَرَ شَخصا، قال: طوبى لَکَ، وطوبى لِمَن عَرَفَ حُرمَتَهُ، فَرَفَعَ الرّاهِبُ رَأسَهُ، وقالَ: یا رَبِّ، بِحَقِّ عیسى تَأمُرُ هذَا الرَّأسَ بِالتَّکَلُّمِ مَعی. فَتَکَلَّمَ الرَّأسُ، وقالَ: یا راهِبُ، أیَّ شَیءٍ تُریدُ؟ قالَ: مَن أنتَ؟ قالَ: أنَا ابنُ مُحَمَّدٍ المُصطَفى، وأنَا ابنُ عَلِیٍّ المُرتَضى، وأنَا ابنُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ، وأنَا المَقتولُ بِکَربَلاءَ، أنَا المَظلومُ، أنَا العَطشانُ، فَسَکَتَ. فَوَضَعَ الرّاهِبُ وَجهَهُ عَلى وَجهِهِ، فَقالَ: لا أرفَعُ وَجهی عَن وَجهِکَ حَتّى تَقولَ: أنَا شَفیعُکَ یَومَ القِیامَةِ. فَتَکَلَّمَ الرَّأسُ، فَقالَ: اِرجِع إلى دینِ جَدّی مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله. فَقالَ الرّاهِبُ: أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّه ُ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّه، فَقَبِلَ لَهُ الشَّفاعَةَ. فَلَمّا أصبَحوا أخَذوا مِنهُ الرَّأسَ وَالدَّراهِمَ، فَلَمّا بَلَغُوا الوادِیَ نَظَرُوا الدَّراهِمَ قَد صارَت حِجارَةً

هنگامى که سر حسین علیه السلام را آوردند و در منزلى به نام قِنَّسرین (شهرى در شام، به فاصله یک روز راه از حَلَب در مسیر حِمْص) فرود آمدند، راهبى مسیحی از دِیْرش به سوى سر، حرکت کرد و نورى را دید که از دهان آن، ساطع بود و به آسمان مى رفت. راهب مسیحی، ده هزار درهم به آنان (نگهبانان) داد و سر را گرفت و به درون دِیرش برد و بدون آن که شخصى را ببیند، صدایى شنید که مى‌گفت: «خوشا به حالت ! خوشا به حال آن که قَدر این سر را شناخت!» راهب، سرش را بلند کرد و گفت پروردگارا! به حقّ عیسى، به این سر بگو که با من سخن بگوید. سر به سخن آمد و گفت: «اى راهب ! چه مى خواهى؟».

قرار دادن سر مبارک سید الشهدا علیه السلام بر دارالاماره

یزید دستور داد سر مبارک سیدالشهدا (علیه السلام) را بر دارالاماره آویزان کنند و اهل بیت و زنان را وارد دارالاماره کردند و تمام زنان شروع به ضجه و گریه نمودند به گونه ای که تمام ال معاویه و ال ابی سفیان بر آنها گریستند .

زن یزید که هند دختر عبدالله عامر بود و زمانی تحت تکفل امام حسین (علیه السلام) بود حجاب از چهره برداشته از پشت پرده به نزد یزید آمد در حالیکه یزید در مجلس نشسته بود در حضور مردم به یزید گفت : آیا سر پسر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را بر در خانه من قرار داده ای؟ یزید به سمت او رفت و او را با پارچه ای پوشانید و گفت : آری بر او گریه کن خداوند ابن زیاد را لعنت کند که او حسین (علیه السلام) را کشت .


منابع :

جنة الحدیث فی مشهد باقرالعلوم ج۲ ص۳۸۴.

مناقب تاریخ ابومخنف.

بحارالانوار ج۴۵ ص۱۴۲.

مستدرک سفینه البحار ج۴ ص۸.

تکلم راس حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام با بن وکیده

ابن وکیده می گوید شنیدم که سر مبارک حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) قرآن می خواند سوره کهف را :

ام حسبت ان الاصحاب الکهف والرقیم کانوا من ایاتنا عجبا کانهم قتیه امنوا بربهم و زدناهم هدی فلم یزیدهم ذلک الاضلالا

بعد خواند : وسیعلم الذین ظلموا...

در دلم شک کردم که خیال می کنم یا اینکه واقعا سر مبارک حضرت قرآن می خواند . شنیدم که سر مبارک حضرت می فرمود :

ای بن وکیده آیا نمیدانی که ما اهل بیت زنده ایم و در نزد خدای خود روزی می خوریم

ابن وکیده می گوید با خودم گفتم امشب می آیم و دور از چشم کفار سر حضرت را می برم و دفن می کنم .

تکلم سر مبارک حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام

هلابن معاویه می گوید : دیدم مردی سر مبارک حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) را بر روی اسبش حمل می کند و با دو گوش خود شنیدم و با قلبم فهمیدم سر مبارک به او می فرماید : بین سرم و بدنم جدائی انداختی خداوند بین گوشت و استخوانت جدائی اندازد و تو را نشانه ای برای عالمیان قرار دهد .

آن شخص در جواب شلاق را برداشت و شروع کرد بر آن سر مبارک تازیانه زد تا اینکه سر مبارک سکوت نمود.


منابع:

مقتل الحسین ص332.

مدینه المعاجز ج4 ص100.

کلمات الامام حسین ص482.

عیون الاخبارالرضا للصدق ج2 ص46.

کلمات الامام حسین ص520.

معالی السبطین ج2 ص46
.

مقتل الحسین (للسید مقدم) ص332 .

متن روضه الشام الشام الشام

قبر امام سجاد علیه السلام در بقیع و در جوار رحمة للعالمین است و با سه امام مظلوم دیگر همسایه است، اما چه همسایه هایی، که هر کدام از دیگری مظلوم تر و داغ هر یکی از دیگری گدازنده تر است. قبر این ائمه سایبان هم ندارند، دو تا از این ها داغ کربلا را دارند.


من دیده ام آنچه را که دیدن سخت است      دیدن چه بود بلکه شنیدن سخت است
هفتاد ودو تن ز بهترین یاران را        دیدن به زمین و دل بریدن سخت است
بار غل و زنجیر و چهل منزل را         با پیکر تب دار کشیدن سخت است
جانبخش بود نوای قرآن اما             از رأس پدر ز نی شنیدن سخت است


با فرا رسیدن ماه رمضان، هر افطار آنحضرت به یاد شهدای کربلا و شهادت پدر می افتاد و می فرمود: واکربلا! واکربلا!

متن و صوت روضه کاروان اسرای کربلا در شام

دانلود فایل

به زین العابدین علیه السلام گفتند: به شما کجا بیشتر از همه جا سخت گذشت؟ سه بار فرمودند: الشام، الشام، الشام؛ آقا کربلا پدرتان را کشتند چطور می فرمایید شام؟

فرمودند: در شام مصیبتی بود که جای دیگر نبود، در شام ما را بردند به بازار برده فروشان به عنوان غلام و کنیز بفروشند؛

فرمود: در شام ما را بردند در مجلس لهو و لعب، در شام ما را بردند به محله یهودی ها و گفتند: اینها بچه های علی هستند، همان علی که اجدادشان را می کشت، آقا فرمود: یهودی ها سنگ و چوب برداشتند...

فرمودند: در شام از بالای ساختمان آتش بر سرمان ریختند...

وقتی عمه سادات را وارد شام کردند، از چهار طرف زینب را می زدند... فرمودند: در شام ما را آوردند کنار خرابه جا دادند، خرابه کنار خیابان شلوغ بود، مردم رد می شدند و با انگشت ما را اشاره می دادند.

ورود کاروان حسینی به دمشق

شیخ عباس قمی گوید: شیخ کفعمی (1) ، شیخ بهایی (2) و محدث کاشانی (3) نوشته ‏اند: در اول صفر، سر حسین (ع) وارد دمشق شد. این روز را بنی‏امیه جشن می‏ گیرند. این روز روزی است که اندوه را تازه می‏ کند.

روزی که در عراق عزا به شمار می‏ آید، اما بنی‏امیه آن را در شام جشن می ‏گیرند.
نیز از ابوریحان در آثار الباقیه (4) نقل شده است که گفت: در روز اول صفر، سر حسین (ع) را وارد دمشق کردند...». (5)


پی نوشت:
1- مصباح کفعمی، ص 510.
2- توضیح المقاصد، بهایی، ص 4.
3- تقویم المحسنین، فیض کاشانی، ص 15.
4- الآثار الباقیه، بیرونی، 331، چاپ مکتبة المثنی، بغداد.
5- نفس المهموم، ص 429؛ ر. ک. مقتل الحسین (ع)، مقرم، ص 348.

اهل بیت علیهم السلام در شام

شیخ صدوق از فاطمه(س)، دختر علی (ع)، نقل کرده است که گفت: «سپس یزید (لعنة الله) فرمان داد زنان حسین (ع) را به همراه علی بن الحسین (ع) در جایی زندانی کردند که نه آنها را از گرما حفظ می کرد و نه از سرما، به طوری که پوست صورتشان کنده شد». [1] .
قاضی نعمان پس از نقل گریه ی یزید گوید: «گویند این واقعه پس از آن بود که آنها را در منزل جای داد که نه از سرما حفظشان می کرد و نه از گرما. یک ماه و نیم در آنجا ماندند و به طوری که از گرمای آفتاب پوست صورتشان کنده شد. سپس آزادشان کرد.» [2] .
ابن نما گوید: «زنان در جایی جای داده شدند که نه از گرما حفظشان می کرد و نه از سرما به طوری که با وجود پنهان کردن صورت ها و سایه انداختن پرده ها، چهره هاشان پوست انداخت و خونابه جاری گردید. در آن حال شکیب از کف رفته و بی تابی بر آنها چیره گشته بود و اندوه با آن زنان بینوا همنشین شده بود.» [3] .
سید بن طاووس گوید:«سپس یزید فرمان داد آنان را در منزلی جای دادند که نه آنها را از گرما حفظ می کرد و نه از سرما. آنان آن قدر در آنجا ماندند که پوست صورتشان کنده شد». [4] .
شیخ مفید گوید: «سپس یزید فرمان داد تا زنان را در خانه ای جداگانه جای دادند. برادرشان علی بن الحسین بن (ع) نیز همراهشان بود. خانه ای متصل به کاخ یزید به آنها اختصاص دادند؛ و چند روزی در آن اقامت کردند». [5] .

مدت اقامت اهل بیت علیهم السلام در شام

تنها کسی که از مورخان کهن به مدت اقامت اهل بیت(ع) در شام تصریح کرده است، قاضی ابوحنیفة، نعمان بن محمد تمیمی مغربی، متوفای سال 363 هجری است. او می گوید: «آنها یک و نیم ماه در آنجا ماندند» [1] سید بن طاووس در نقلی نزدیک به این می گوید: «یک ماه در آنجا ماندند» [2] اما دیگران تنها به ذکر عنوان کلی بسنده کرده اند. مثل شیخ مفید که می گوید: «چند روز در آنجا ماندند» [3] طبری نیز از وی نقل کرده است. [4] .
آری علامه ی مجلسی به نقل برخی از کتاب های اصحاب آورده است که آنان مدت ده روز در شام اقامت کردند، آنجا که می گوید: «بنابر نقل مدت هفت روز برایش عزا گرفتند. چون روز هشتم فرارسید، یزید آنان را فراخواند و به آنها پیشنهاد ماندن داد. اما آنها نپذیرفتند و آهنگ بازگشت به مدینه کردند، پس برایشان کجاوه ساختند» [5] اما معلوم نیست که ایشان مطلب را از کجا نقل کرده و این روایت قابل استناد نیست.
اگر نقل ابن سعد را بپذیریم که یزید کس به مدینه فرستاد و از آنجا چند تن از موالی سالمند بنی هاشم نزد وی آمدند و او چند تن از موالی ابوسفیان را با آنها همراه کرد و سپس اسیران را همراهشان به مدینه فرستاد [6] ، در این صورت - با توجه به زمان فرستادن پیک به مدینه و بازگشت آنها به شام - به طور یقین مدت اقامتشان بیشتر می شود.


پی نوشت:
1 - شرح الاخبار، ج 3، ص 269.
2-اقبال الاعمال، ص 589.
3- الارشاد، ج 2، ص 122.
4- اعلام الوری، ص 249.
5- بحارالانوار، ج 45، ص 196.
6- الطبقات الکبری، ص 84.

ساختن بیت الاحزان برای حضرت زهرا سلام الله علیها

بعد از اعتراض مردم مدینه به گریه های شبانه روزی حضرت زهرا سلام الله علیها، امام علی علیه السلام رفت و بیرون مدینه سایبانی درست کرد. حضرت زهرا سلام الله علیها روزها می رفت آن جا و تا غروب می نشست و گریه می کرد و ناله می زد...

در بیت الاحزان حضرت فاطمه سلام الله علیها، حداقل سایبانی بود و سایه ای داشت. حضرت زهرا سلام الله علیها زیر سایه می نشست و گریه می کرد؛ اما بیت الاحزان اهل بیت امام حسین علیه السلام خرابه شام بود. سقفی نداشت و از گرما و سرما محافظت نمی کرد؛ به طوری که صورت هایشان پوست انداخت. منهال می گوید: امام زین العابدین علیه السلام را دیدم که تکیه بر عصا داده و پاهایش مانند نی، خشک و خون از آن ها جاری بود. رنگ شریفش زرد شده بود. پرسیدم آقا! کجا می روید؟ فرمود: جایی که ما را منزل داده اند، سقف ندارد. آفتاب ما را گداخته است؛ به خاطر ضعف بدن بیرون آمده ام تا قدری استراحت کنم و زود برگردم؛ چرا که از جان زنان می ترسم. در همین حال، صدای زنی بلند شد: نور دیده ی برادرم کجا می روی؟ برگرد که می ترسم دشمن به تو صدمه ای بزند. پرسیدم این زن کیست؟ گفتند: زینب دختر علی مرتضی علیه السلام است.


منابع:

امالی شیخ صدوق، مجلس31، ح4.

حسین نفس مطمئنه، محمدعلی عالمی، ص349.

اسکان اهل بیت علیهم السلام در شام

شیخ صدوق از فاطمه(س)، دختر علی (ع)، نقل کرده است که گفت: «سپس یزید (لعنة الله) فرمان داد زنان حسین (ع) را به همراه علی بن الحسین (ع) در جایی زندانی کردند که نه آنها را از گرما حفظ می‏ کرد و نه از سرما، به طوری که پوست صورتشان کنده شد». (1) .
قاضی نعمان پس از نقل گریه‏ ی یزید گوید: «گویند این واقعه پس از آن بود که آنها را در منزل جای داد که نه از سرما حفظشان می‏ کرد و نه از گرما. یک ماه و نیم در آنجا ماندند و به طوری که از گرمای آفتاب پوست صورتشان کنده شد. سپس آزادشان کرد.»(2) .
ابن‏ نما گوید: «زنان در جایی جای داده شدند که نه از گرما حفظشان می‏ کرد و نه از سرما به طوری که با وجود پنهان کردن صورت‏ ها و سایه انداختن پرده‏ ها، چهره ‏هاشان پوست انداخت و خونابه جاری گردید. در آن حال شکیب از کف رفته و بی‏تابی بر آنها چیره گشته بود و اندوه با آن زنان بینوا همنشین شده بود.» (3) .
سید بن طاووس گوید:«سپس یزید فرمان داد آنان را در منزلی جای دادند که نه آنها را از گرما حفظ می ‏کرد و نه از سرما. آنان آن قدر در آنجا ماندند که پوست صورتشان کنده شد». (4) .
شیخ مفید گوید: «سپس یزید فرمان داد تا زنان را در خانه ‏ای جداگانه جای دادند. برادرشان علی بن الحسین بن (ع) نیز همراهشان بود. خانه ‏ای متصل به کاخ یزید به آنها اختصاص دادند؛ و چند روزی در آن اقامت کردند». (5) .

ورود کاروان اهل بیت علیهم السلام به شام

سهل بن سعد می‏ گوید: به سوی بیت‏ المقدس رفتیم تا اینکه در شام به شهری رسیدیم با نهرهای فراوان و درختان انبوه، پرده‏ های دیبا آویخته و شادمان بودند و به یکدیگر تبریک می‏ گفتند؛ و زنان با دف و طبل می‏ زدند. با خودم گفتم: شاید مردم شام عیدی دارند که ما نمی ‏دانیم. در همین حال گروهی را سرگرم گفت و گو دیدم. از آنان پرسیدم، آقایان! در شام عید است و ما نمی‏ دانیم؟ گفتند: ای پیرمرد، غریب به نظر می‏ آیی! گفتم: من سهل بن سعد هستم. رسول خدا (ص) را دیده و سینه ‏ای پر از حدیث وی دارم. گفتند: ای سعد! آیا در شگفت نیستی که چرا آسمان خون نمی‏ بارد و زمین ساکنانش را فرو نمی‏ بلعد؟ گفتم: چرا؟ گفتند: سر حسین، فرزند رسول خدا (ص) را از عراق به شام فرستاده‏ اند و هم اینک می‏ رسد...». (1).
در نقل دیگری آمده است که یکی از تابعان با فضیلت، پس از مشاهده ‏ی سر حسین (ع) مدت یک ماه از انظار پنهان شد. پس از آنکه وی را دیدند و دلیلش را از او پرسیدند گفت: آیا نمی‏ بینید که چه بر ما نازل شده است؟ و آن‏گاه این شعر را خواند:
ای پسر دختر محمد (ص)! سرت را در حالی آوردند که سخت به خونش آغشته بود؛
ای پسر دختر محمد (ص)! گویی که با کشتن تو، به عمد و آشکارا پیامبری را کشته‏ اند؛ تو را تشنه کشتند و در کشتن تو ملاحظه هیچ تأویل و تنزیلی را نکردند؛

کاروان حسینی در راه دمشق

سید ابن‏ طاووس گوید: کوفیان سر امام حسین (ع) را به همراه مردانی که به اسارت گرفته بودند حرکت دادند. چون نزدیک دمشق رسیدند، ام‏ کلثوم به شمر - که در میان آنها بود - نزدیک شد و گفت: حاجتی دارم! گفت چه حاجتی؟ فرمود: چون ما را وارد شهر کردید، از دروازه‏ای ببرید که تماشاگران کم‏تری داشته باشد؛ و از اینان بخواه که سرها را از محمل ها بیرون بیاورند و از ما دور کنند. زیرا از بس با این حال به ما نگاه کردند خوار و ذلیل گشته‏ ایم!
شمر از روی کفر و سرکشی در پاسخ سؤال وی فرمان داد تا سرها را در وسط محمل ها بر نیزه کنند و آنان را از میان تماشاچیان با همین حالت حرکت داد تا به دروازه‏ی دمشق رسید!»


منابع:

اللهوف، ص 156 - 155.

نفس المهموم، 430 - 429.

مقتل الحسین (ع)، مقرم، ص 347.

متن و صوت روضه ساربان و انگشترسیدالشهداء-مرحوم آیت الله مجتهدی(ره)

(امام حسین علیه السلام بعد از جواب شخص عرب )خوب جواب داد دیگه اولیش چی بود بهترین چیزها در عالم ایمان به خدا و رسول و شما خانواده جواب داد دومی زینت ها هم گفت(زینت عالم به حلم و زینت ثروتمند به بذل و بخشش و زینت فقیر به صبر) سومی نجات از مهالک به چیه گفت :توکل حضرت خوشش آمدو قرضش و دادو دویست اشرفی بدهکاری داشت علاوه بر آن حضرت سید الشهداء به این عرب انگشتر داد؛ حاج آقا جعفر خندق آبادی نقل می کردند: تمامی ائمه علیهم السلام یک انگشتر در راه خدا داده اند، ولی امام حسین دو انگشتر داده است؛ یکی انگشتری بود که به این شخص عرب دادند و یکی هم انگشتری بود که در عصر عاشوراء دادند. در عصر عاشوراء با چه وضعی انگشتر را از دست امام حسین علیه السلام در آوردند. انگشتر به دست حضرت چسبیده بود و جدا نمی شد و با چه حالتی از دست مبارک ایشان خارج کردند!

متن و صوت حمله به خیام توسط یزیدیان / مرحوم کافی

عصر عاشورا خیمه های امام حسین را آتش زدند؛ زن و بچه های امام حسین میان بیابان فریاد می زدند: وا محمدا

یکی از لشکریان عمر سعد می گوید: دیدم دامن یک دختر بچه ای آتش گرفت، این بچه بدنش هم دارد می سوزد، نمی داند چه کند، فکر می کند اگر فرار کند آتش دامنش

خاموش می شود. می گوید من دلم به حال این بچه سوخت سوار بر اسب شدم با عجله رفتم دنبال او تا آتش دامنش را خاموش کنم، این طفلک به خیال اینکه من میخواهم او را بزنم، بیشتر فرار می کند. می گوید: هر جوری بود خودم را بالای سر این آقا زاده رساندم، تا دید نمی تواند از دستم فرار کند، سرش را بلند کرد، گفت: آی مرد
بخدا من بابا ندارم؛ گفتم: من کاری با تو ندارم می خواهم آتش دامنت را خاموش کنم، پریدم پایین با دستانم آتش دامنش را خاموش کردم، تا اینکه این بچه کمی از من
محبت دید، گفت: آی مرد بگو ببینم راه نجف از کدام طرف است؛ گفتم: راه نجف را برای چه می خواهی؟ گفت: می خواهم بروم نجف، شکایت این مردم را به جدم علی بکنم، بگویم یا جدم سر بردار ببین حسینت را کشتند، خیمه هایمان را آتش زدند...

متن و صوت روضه شب هفتم محرم، علی اصغر علیه السلام-علی اصغر آرزومند

       دانلود روضه

وقتی حسین آمد و دست مرا گرفت

حس میکنم که دور و برم را خدا گرفت

بانی روضه های تو در اصل فاطمه است

در هیأت بهشت عزای تو را گرفت

سینه زنان تو همگی عیسوی دمند

پس میشود زنوکران تو شفا گرفت

عالم بدون کرببلا ارزشی نداشت

عشق حسین آمد و دنیا بها گرفت

فردا اسیر حول قیامت نمیشود

هرکس امروز زیر پرچمتان جاگرفت

بوی بهشت میرسد ازهیأت حسین

ازبس ملک رسیدو سپس ارتقا گرفت

اذن زیارت حرمت دست زینب است

باید فقط زخواهر تو کربلا گرفت

هنگامه قیامت دنیا مُحرم است

موج الحسین آمد و دل را فرا گرفت

هرذره بی حسین زمین گیر میشود

هردانه ای زخاک حسین گفت و پا گرفت

آزاده نیست هرکه غلام حسین نیست

وای از دل کسی که به نام حسین نیست

متن و صوت روضه شب هشتم محرم، علی اکبر علیه السلام-علی اصغر آرزومند

    دانلود روضه

ای که از روز ازل مارا جدا کردی حسین

فقط من و شما نیستیم میگیم حسین،هر وقت میگی حسین اگه اسم بچه خودت هم باشه،حضرت زهرا سلام الله علیها از عرش صدا میزنه:اگه بچه خودت رو صدا میزنی،خدا برات حفظش کنه، اما  اگه حسین مرا میگویی ،بدونید با لب تشنه سر از بدنش جدا کردند.

ای که از روز ازل مارا جدا کردی حسین

یک نگه کردی و مارا مبتلا کردی حسین

حاجت دنیایی و عقبایی مارا که هیچ

حاجت پیغمبران را هم روا کردی حسین

خون تو خون خدا خون نبی خون همه

تو تمام دهر را صاحب عزا کردی حسین

متن و صوت روضه شب نهم محرم، اباالفضل العباس علیه السلام-علی اصغر آرزومند

      دانلود روضه

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ وعَلى عباس الْحُسَیْنِ

یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِکْشِفْ کَرْبى بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ علیه السلام

 

وقتی گدایی را پناهی نیست دیگر

جزکوچه چشم تو راهی نیست دیگر

جزتو به حاجتها الهی نیست دیگر

این جذبه ها خواهی نخواهی نیست دیگر

تو شمعی و گرمای تو پروانه پرور          

مشکت به دوشت بود و اشکم را گرفتی

ماهی و از خورشید هم غم را گرفتی

بی شک یداللهی که پرچم را گرفتی

دادی دو دستت را دو عالم را گرفتی

تا که بریزی زیر پای شاه بی سر        

جنگاوریت را زبابا میشناسی

ام البنین را عبد زهرا میشناسی

وقتی برادر را تو آقا میشناسی

متن و صوت روضه شب عاشورا، شب دهم محرم-علی اصغر آرزومند

   دانلود روضه

هنوز از تو گرم است هنگامه ها

بسی آتش افتاده در جامه ها

به وقت سخن از تو ای عقل کل

جنون می چکد از سر خانه ها

تو در پاسخ نامه کوفیان

نوشتی به خون سطرها نامه ها

زتو باغشان زرد، خودخواه ها

زتو کامشان تلخ، خودکامها

تو نگذاشتی خیمه شب بازها

تدارک ببینند برنامه ها

بخوان آیه بر نیزه ی باغ سرخ

که از عطر تو پر شود شامه ها

بود نام تو عین جوشن کبیر

امیری حسین و نعم الامیر

تو گفتی که خوبان امیری کنند

دلاور شوند و دلیری کنند

مبادا جوانان به میدان رزم

ذلیلانه اظهار پیری کنند

مبادا در این فتنه عمارها

 به وقت سخن گوشه گیری کنند

تو گفتی صبوری کند خواهرت

چومجبورشان در اسیری کنند

تو گفتی که هیهات مردان ما

بمانند و ذلت پذیری کنند

تو موسی شدی تا ابالفضلها

برایت چو هارون بسیجی شدند

بعید است این شبه مردان شُوم

ترحم به طفل صغیری کنند

خدا خواست تا همه شیعیان

متن و صوت روضه شب عاشورا، شب دهم محرم-حاج حسن خلج

                      دانلود روضه

شد آخر کار، خدا نگهدار

وعده ی دیدار ،کنار مادر

آقام  آقام آقام حسین

لبریز آهم،پشت و پناهم

ای بی سپاهم،هستی ِ خواهر

 دست تو، از رو دل، برندار

نذار دلم رو غم بگیره

بعد این ،همه سال

آخه کی می خواد

 مارو از هم بگیره

حسین جان بیا تو یه کار برای من بکن من هم یه کار برای تو ،تا یادگاری بمونه

تو بیا و ،با دست خودت

محکمترش کن معجرم رو

تو می خوای برای من چیکار کنی زینب؟

متن و صوت روضه شب سوم محرم، رقیه علیهاسلام- حاج حسن خلج

 دانلود روضه

چشمامو بستم،آروم شکستم

هرچی نشتم،بابا نیومد

منم بهارش،دار و ندارش

سر قرارش،چرا نیومد؟

بابایی

چی میشه،یه دفعه،بذاری

موهات و توی دست بگیرم

از لبات،بابا جون،اومدم

که بوسه هامو پس بگیرم

یه جوری،ببوسش، گونم و

که جای بوسه هات بمونه

برا چی عزیز دلم؟آخه هی بچه هاشون رو بغل کردن،اومدن جلوی خرابه،یه جوری میبوسیدن بچه هاشون رو

متن و صوت روضه شب نهم محرم، عباس علیه السلام-حاج حسن خلج

        دانلود روضه

داداش

 دلم با غربت آشنا شد

شکستم و قدم دوتا شد

ابروی پیوسته ات جدا شد

قربون ابروهای پیوسته ات برم

داداشی

افتادی از رو مرکب،داغ تو  تا کمر رفت

امام سجاد علیه السلام می فرمایند:اینقده تیر زدند عموم مثل خارپشت شده بود.خوب این تیرها تو بدن بوده موقعی که خورده زمین

افتادی از رو مرکب،داغ تو  تا کمر رفت

میغلتی روی خاک و،تیرها همه تا پر رفت

وای داداشم

از جلو خیمه دیدم،قطع الیدین شدی تو

رو دست نیزه دارها،بالا پایین شدی تو

من و شما بعد هزار و اندی سال اومدیم،یه چیزی داریم میشنویم ،این حال شماست،بچه ها همه جلو خیمه ها صف کشیده بودند،عمو کی میاد آب بیاره،یه وقت دیدن یه بدن رو نیزه ها،امان از دل سکینه،حسین.........

پاشو

 نصیب من غم شده عباس

یه دنیا ماتم شده عباس

چقدر تنت کم شده عباس

نه از من و نه از تو،چیزی نمونده جونم

چه جوری برم به خیمه،نه میشه نه میتونم

می خوای بدونی عباس،چی کمرم رو خم کرد

یه جور زدن نمیشه،دیگه تنت رو جمع کرد

داداش

اهل حرم از پا نشستن

شکستی و همه شکستن

گره معجرها رو بستن

داداش

تا از رو دوش تو علم افتاد

ترس توی قلب دخترم افتاد

حرمله جانب حرم افتاد

بلند شو،ببین داره چه چپ چپ نگاه میکنه

پاشو که چشم براهه

مشک تو سکینه

پاشو ببر برادر

دخترم و مدینه

پاشو که این جا چشم

بی حیا بی شماره

بلند نمیشی؟

برم بگم رقیه،گوشواره اش رو درآره

                     

بابُ الحرم" پایگاه متن روضه و اشعارمذهبی"ویژه مداحان

متن روضه طفلان حضرت زینب (س) شب چهارم محرم - حسین برات یه دنیا غم آوردم-حاج حسن خلج

حسین برات یه دنیا غم آوردم
گلام رو با خودم آوردم
ببخش که هدیه کم آوردم
حسین
بخدا،امشب نیازبه روضه خون نداری،من فقط بهانه میخوام دستت بدم.
حسین ستاره ی عرش برینم
بشنو صدای آتشینم
تو دست رد نزن به سینه ام
حسین
بارون رحمت من
به خواهرت نزول کن
داداش به جون مادر
بچه هامو قبول کن

حاج محمدباقر منصوری - گلچین روضه - سری اول

گلچینی از سبک های روضه های آذری حاج محمدباقر منصوری در هیات الرضای اردبیل

روضه حضرت ام البنین(س) - قصه ی ام بنین شرح غم است

روضه امام حسین(ع) - در محمکه حشر نماینده حسین است

روضه حضرت زهرا(س) - اولسون سلام ختم رسل نگارینه

روضه حضرت رقیه(س) - یابن الحسن عزایه بو بزم محنده گل

روضه امام حسین(ع) - من عاشقم و هستیم از هست حسین است

روضه حضرت زینب(س) - گرچه زینب قادر و قدوس بود

روضه حضرت زینب(س) - کعبه بی نام و نشان میماند اگر زینب نبود

روضه حضرت زینب(س) - اریده گون به گون از بس کی او بانوی نجیب

روضه حضرت علی اکبر(ع) - ای علی اکبر رسول هاشمینون مظهری

شعرخوانی بسیار زیبا و روضه حضرت زینب(س) - مرحبا اهل تولادی بو گون همدم زینب

روضه حضرت ابالفضل(ع) - روحیم الاندا حریمه حرمونده دولانور

روضه حضرت زینب(س) - گرچه زینب قادر و قدوس بود

حاج محمدباقر منصوری - گلچین روضه - سری دوم

گلچینی از سبک های روضه های آذری حاج محمدباقر منصوری در هیات الرضای اردبیل

بیش از 60 رباعی و دوبیتی باموضوع کربلا و محرم(اشعار مذهبی)

علیرضا قزوه

دلم دریاچه ی غم شد دوباره
قد آیینه ها خم شد دوباره
صدای سنج و دمام اومد از دور
بخون ای دل محرم شد دوباره

***

بخون ای دل که دشتستون صدا شه
کمی فایز بخون دردم دوا شه
ملایک نوحه خوانان حسینند
بخون والله خدا هم از خداشه

روضه وداع امام حسین با اهل بیت علیهم السلام

دانلود فایل

پیامبر اکرم صلی الله نشسته بودند، بی بی زهرا سلام الله علیها وارد شدند، بابا چرا گریه می کنید؟ فرمود: جبرییل یک چیز آورده من را منقلب کرده؛ جبرییل فرمود: خدا فرموده، به پیغمبر بگو، حسین تو را ،

با لب تشنه شهید می کنند.

بی بی زهرا شروع کرد به گریه کردن، سه سؤال فرمودند: بابا وقتی حسین را می کشند، شما هستید؟ نه من نیستم، آیا علی زنده هست؟ فرمود: نه بابا جان علی هم نیست، بابا وقتی حسینم را می کشند من زنده ام؟

فرمود: تو هم نیستی زهرا جان، گفت: پس چه کسی برای حسین من گریه می کند؟ فرمود: فاطمه جان زنان و مردان امت من دور هم جمع می شوند و برای مظلومی حسین تو گریه می کنند.

روضه لحظه شهادت امام حسین علیه السلام

امام زمان می فرمایند: تا اسب بی صاحب را دیدند، شروع کردند به صورت ها لطمه زدن؛ زینب، سیلی به صورت می زد. دنبال اسب بی صاحبت را افتادند،

ببینند کجا به زمین افتاده ای.

زینبی که سه روز حسین  را ندیده بود گریه می کرد، آمد بالای تل زینبیه؛ امام عصر می فرمایند: زینب ایستاده، حسین روی زمین افتاده، وشمر جالس علی صدرک...


منبع: اقتباس از روضه خوانی حجت الاسلام والمسلمین هاشمی نژاد حفظه الله.

بسم الله الرحمن الرحیم

بوی عطرش به مشامم چو نسیم است خدا میداند

اهل عالم بدانید حسین شاه کریم است خدا میداند

ای دلم گرد یتیمی به من و تو به چه کار ؟

هر که ارباب ندارد یتیم است خدا میداند
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan