- جمعه ۲ آبان ۹۳
- ۰۹:۳۲
- جمعه ۲ آبان ۹۳
- ۰۹:۲۴
- جمعه ۲ آبان ۹۳
- ۰۷:۲۳
- جمعه ۲ آبان ۹۳
- ۰۷:۱۶
- جمعه ۲ آبان ۹۳
- ۰۶:۳۰
یعنی من هم در میان شهدا خواهم بود؟
فاشفق علیه فقال : یا بنی کیف الموت عندک؟
یعنی حضرت نگاه با محبتی به او کرد و فرمود : پسرم مرگ در نزد تو چگونه است؟
قال : یا عم احلی من العسل
گفت : ای عمو شیرین تر از عسل
فقال علیه السلام : ای والله فداک عمک
- پنجشنبه ۱ آبان ۹۳
- ۱۳:۴۹
ابی عبدلله آمد جلوی خیمه ها، یا اختاه ناویلنی ولدی الصغیر حتی اقدح، یا زینب، بچه ام را بیاور یک بار دیگر ببینم. بعضی ها می پرسند، چرا مادرش را صدا نکرد؟
خب رباب هم کربلا بود، می توانست او را هم صدا کند، فکر می کنم ابی عبدالله نخواست که نگاهش به نگاه رباب بیفتد و شرمنده بشود.
بعضی از اهل ذوق می گویند: نه مادر دیگر نمی توانست بچه را نگه دارد؛ بعضی وقتها رباب نگه می داشت، بعضی وقتها زینب نگه می داشت، همین طور دست به دست می گشت،
از بس که این بچه بی تابی می کرد؛ در آن لحظه دست زینب سلام الله بود، لذا اباعبدالله بچه را از خواهرش خواست. بچه به بغل اباعبدالله آمده، لب های خشکیده، صورتیکه از شدت تشنگی رو به زردی نهاده،
لب هایی که مثل چوب به هم می خورد، دیگر توان سخن نیست، یک نقل که در مقاتل آمده است، این است که ابی عبدالله بچه را نیاورد طرف دشمن؛ من هر دو نقل را می گویم؛
- پنجشنبه ۱ آبان ۹۳
- ۱۳:۴۸
گریه ای کن ای دیده براحوال زار فاطمه بر دل خونین وچشم اشک بار فاطمه
برای شما گریه کنیم یا برای فرزند شما، محسن شش ماهه، کار بی بی به اونجا رسید، صدا زد یا فضه «الیکی فخذینی »؛ مادر که ندارد، مادر را صدا کند؛ فضه بیا به دادم برس، مرا بلند کن به خدا قسم بچه ام را کشتند .شب شهادت هست ناله کنیم ... یا زهرا
فضه آمد بی بی را بلند کرد طرف حجره، نمی دانم بی بی به حجره رسید یا نه که بچه سقط شد ...« وا محسنا »
یا ابن الحسن دو شش ماهه ازشما کشته شد یکی مدینه میان در ودیوار، یکی هم کربلا روز عاشورا در دست حضرت سید الشهداء.
زبعد تیر چنان دست وپای خود گم کرد که خواست گریه کند در عوض تبسم کرد
- پنجشنبه ۱ آبان ۹۳
- ۱۳:۴۷
آن دستی که به صورت مادرت فاطمه زهرا سیلی زد، تازیانه زد، با غلاف شمشیر زد؛ همان دست، کربلا دختران فاطمه زهرا را تازیانه زد. آن روز در خانه زهرا را آتش زدند همان سبب شد خیمه های حسینی را، خیمه عمه ات زینب کبری را آتش زدند...
آن روز بین در ودیوار بر اثر فشار دومین در خانه ،محسن فاطمه سقط شد . روز عاشورا همان سبب شد گلوی طفل شیر خواره حسین جدت را ، هدف تیر سه شعبه قرار دهند. مرحوم مجلسی نوشته است از زینب کبری، می فرماید: برادرم بچه اش را بغل گرفت آمد مقابل آن مردم صدا زد بیایید بر منت بگذارید «منّو انا ابن المصطفی ...» چی جواب دادند ؟
- پنجشنبه ۱ آبان ۹۳
- ۱۳:۴۵
چند روزه می خوام وارد بحث آرامش عارفانه بشم اصلش،اولش حسن ظن به خداوند متعاله.
خدا اگر حسن ظن داشته باشید، آرامش پیدا می کنید،نمی ترسید. نه من مطمئنم. من مطمئنم به خدا. حالا نمی خواد یقینم داشته باشی حالا. حسن ظن. گمان خوبتو همین ببر بالا غلبه بده.
یک ذره نا آرامی توت باقی نمی مونه. بگذارید این حسن ظن به خدا رو،بمونه.
ببینیم وقتای دیگه می تونیم ادامه بدیم قبل از رسیدن به صفات دیگه. اما خداوند متعال وقتی می خواد تقدیر بکنه از یکی از بنده هاش،ببین، عالمو به آتیش می کشه.
- پنجشنبه ۱ آبان ۹۳
- ۱۳:۴۴
چون ابو ثمامه عمر بن عبد الله صائدی قتل پی در پی یاران سید الشهدا (علیه السلام) را دید به امام حسین (علیه السلام) عرض کرد :
یا اباعبدالله (علیه السلام) قربانت من میبینم که این لشکر بتو نزدیک شدند و تا ما کشته نشویم انشاء الله تو را نکشند ؛ من دوست دارم نماز را که وقتش رسیده بخوانم بعد به نزد خدا بروم.
امام حسین (علیه السلام) سرش را به سمت آسمان بلند نمود و فرمود :
ذکرت الصلاه جعلک الله من المصلین الذاکرین نعم هو وقتها
نماز را یادآوری کردی خداوند تو را از مصلین قرار دهد. آری اول وقت است ؛ از اینها بخواهید از ما دست بردارند تا نماز بخوانیم.
- پنجشنبه ۱ آبان ۹۳
- ۱۳:۴۱
ابو مخنف گوید: چون نامه عبید زیاد را حرّ بن یزید برای امام حسین(ع) خواند، حرکت کردند تا به زمین کربلا رسیدند؛ اسبى که امام بر آن سوار بود ایستاد. امام فرود آمد و اسب دیگری سوار شد، اسب گام بر نداشت ؛ هفت یا هشت بار حضرت این کار کرد و همچنان اسب ها حرکت نکردند.(1)
حضرت چون این حالت را دید از نام آن زمین پرسید؛
کسى گفت: یا بن رسول اللّه! غاضریّه.
- پنجشنبه ۱ آبان ۹۳
- ۱۳:۳۷
ضحاک مشرقی می گوید : وقتی لشکر عمر سعد (لعنت الله علیه) برای حمله به سمت ما آمدند و چشمشان افتاد به آتشی که با خار و نی ها در خندق پشت خیمه ها بر افروخته بودیم برای اینکه از پشت به ما حمله نکنند ؛ مردی از لشکر عمر سعد (لعنت الله علیه) که بر اسبی سوار بود با تجهیزات کامل پیش آمد و با ما سخن نگفت تا اینکه از جلوی خیمه های ما عبور نمود و به خیمه های ما نگاه کرد و جز آتشی که زبانه می کشید چیزی ندید پس به جای خود برگشت و با صدای بلند فریاد زد :
ای حسین! در دنیا برای آتش عجله کردی قبل از اینکه روز قیامت بیاید؟!
امام حسین (علیه السلام) پرسید این کیست؟ گویا شمر بن ذی الجوشن (لعنت الله علیه) است؟
اصحاب حضرت گفتند : آری خداوند تو را اصلاح فرماید این شخص هموست .
- پنجشنبه ۱ آبان ۹۳
- ۱۲:۵۲
منابع:ارشاد، مناقب آل ابی طالب، مثیر الاحزان و...
در صبح روز عاشورا (هنوز جنگ شروع نشده بود) وقتی سالار شهیدان به سپاه عمر سعد نگریست دست های مبارکش را به سوی آسمان بلند کرد و چنین دعا نمود:
اللهُم انتَ ثِقَتی فی کُل کَرب وَ انتَ رَجایی فی کُل شِده و ...
خدایا تو در هر غم و اندوه پناهگاه و در هر پیشامد ناگواری مایه امید منی و در هر حادثه ای تکیه گاه منی و اعتمادم به توست چه بسیار گرفتاری ها که دل در مقابل (تحمل) آن ضعیف و حیله و در مقابل آن کم می شد و دوستان رها می کردند (دوستان خود را) و دشمنان زبان به شماتت می گشودند ( که من آن گرفتاری ها را ) به پیشگاه تو آوردم و به درگاه تو شکایت نمودم بخاطر آنکه از ما سوای تو بریدم و به تو امید داشتم و تو آن گرفتاری را بر طرف نمودی و از بین بردی پس تو صاحب اختیار هر نعمتی و صاحب هر نیکی هستی و منتهای هر مقصودی.
سپس امام (علیه السلام) مرکب خویش را خواست و بر آن سوار گردید و با صدای بلند فرمود :
- پنجشنبه ۱ آبان ۹۳
- ۱۲:۵۰
آمد جلوی خیام حرم، صدا زد: آی بی بی ها حسینم رفت. همه از میان خیمه ها بیرون آمدند دور حسین را گرفتند. یکی می گفت: آقا بیا ما را به مدینه برگردان؛ یکی صدا
می زد: حسین جان با این زن وبچه ها چه کنم. تمام زنها و بی بی ها را امام حسین ساکت کرد اما دید کسی که ساکت کردنش مشکل هست، زینب هست، زینب را
نمی شود ساکت کرد. واشارت بیده علیه السلام اذا قلب اخته؛ یک اشاره کرد به دل زینب،نمی دانم آن اشاره کرد؟ زینبی که امام حسین را گرفته بود و می گفت،
نمی گذارم که میدان بروی، یک دفعه ای یک حالی در او ایجاد شد و صدا زد حسین جان اگر می خواهی بروی برو.
سوار بر ذوالجناح و روانه میدان شد
- پنجشنبه ۱ آبان ۹۳
- ۱۲:۴۷
- چهارشنبه ۳۰ مهر ۹۳
- ۱۸:۲۵
- چهارشنبه ۳۰ مهر ۹۳
- ۱۶:۴۳
- چهارشنبه ۳۰ مهر ۹۳
- ۱۶:۲۵
پدر و مادر مرحوم سیبویه در یک روز از دنیا رفتند و زمانی که آنها فوت کردند ، مرحوم سیبویه در بستر بیماری بود و پزشکان از بهبودش قطع امید کرده بودند . مرحوم سیبویه 20 روز بعد از فوت والدینش زمانی که کمی بهبود یافته بود ، متوجه فوت آنها می شود .
بعد از اینکه میرزا احمد سیبویه بهبود یافت، گفت: «در بستر بیماری در عالم مکاشفه بودم، همراه پدرم در حرم امام حسین (ع) ایستاده بودیم؛ پدرم از امام حسین (ع) شفای مرا خواست. حضرت اباعبدالله (ع) فرمودند: «اجلش رسیده است» و پدرم امام حسین (ع) را به مادرش حضرت زهرا (س) قسم میدهد و میگوید: اگر شما بخواهید، میشود.
- چهارشنبه ۳۰ مهر ۹۳
- ۰۰:۴۸

دو تا آقا زاده اند برای بیداری عقل خیلی مهمه ،یکی اسمش محمد یکی دیگه اسمش ابراهیم اینا دو تا آقا زاده های مسلم بن عقیلند وقتی که امام حسین علیه السلام اومد و مسلم اومد به سمت کوفه وقتی درا رو می خواستند ببندند به سمت مسلم این دو تا بچه تو دست بابا مونده بودند چه کار کنند مسلم اومد در خانه شریح قاضی ،شریح میای گفت:مسلم برو درد سر برا من درست نکن گفت : من کاریت ندارم نمیام تو فقط ازت خواهش می کنم این دو تا بچه های من و دستشون بگیر بذار تو دست حسین.مسلم به شهادت رسید کربلا به وقوع پیوست شنید کاروان داره می ره به سمت کوفه دو تا بچه های مسلم داد دست پسرش گفت:اینا رو برسون به قافله .داشت می اومد تو راه گفت:اون قافله است داره می ره خودتون رو برسونید به کاروان هر چه دویدند بچه ها نرسیدند
- چهارشنبه ۳۰ مهر ۹۳
- ۰۰:۳۱

عبد الله بن حسن علیه السلام در سن یازده سالگی بود بعد از آنکه امام حسین علیه السلام را محاصره نمودند و حضرت دقایقی قبل از شهادت را سپری می نمود عبد الله پسر امام حسن علیه السلام که بچه ای نابالغ بود از خیمه زنان خارج شد امام حسین علیه السلام به حضرت زینب سلام الله علیها فرمود: (اِحبِسیه یا اُختَ) او را نگه دار ای خواهر. حضرت زینب خواست مانع او شود اما او اصرار می نمود و می گفت: (لا وَالله لا اُفارِقُ عَمّی) بخدا قسم از عمویم جدا نخواهم شد. و با عجله خود را به امام حسین علیه السلام رساندابجر بن کلب و طبق روایتی حرملة بن کاهل جلو آمد و قصد زدن شمشیر بر سر امام علیه السلام را داشت که عبد الله فریاد زد: (وَیلَکَ یَابنَ الخَبیثَة آَتَقتُلُ عَمّی؟) وای بر تو ای پسر مادر خبیث(کنایه از حرام زاده بودن) آیا می خواهی عموی مرا بکشی؟
وقتی آن ملعون شمشیر را فرود آورد، عبد الله دست خود را سپر امام حسین
علیه السلام قرار داد و دستش چنان قطع گردید که به پوستی آویزان شد عبد
الله فریاد زد: عمو جان.
- چهارشنبه ۳۰ مهر ۹۳
- ۰۰:۲۳

شتافتن برادرزاده برای یاری عمویش حسین علیه السلام
وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ …. .فَقَالَ ع بِسْمِ اللَّهِ وَ عَلَى
مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَ
إِلَهِی تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّهِمْ.ثُمَّ
ضَعُفَ مِنْ کَثْرَةِ انْبِعَاثِ الدَّمِ… فَلَبِثُوا قَلِیلًا ثُمَّ
کَرُّوا عَلَیْهِ.
فَخَرَجَ إِلَیْهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ
یُرَاهِقْ مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ یَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ
الْحُسَیْنِ ع فَلَحِقَتْهُ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ ع لِتَحْبِسَهُ
فَامْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِیداً وَ قَالَ لَا أُفَارِقُ عَمِّی فَأَهْوَى
بَحْرُ بْنُ کَعْبٍ إِلَى الْحُسَیْنِ فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ وَیْلَکَ
یَا ابْنَ الْخَبِیثَةِ أَ تَقْتُلُ عَمِّی فَضَرَبَهُ بِالسَّیْفِ
فَاتَّقَاهَا بِیَدِهِ فَبَقِیَتْ عَلَى الْجِلْدِ مُعَلَّقَةً فَنَادَى
یَا عَمَّاهُ فَأَخَذَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَیْهِ وَ قَالَ یَا ابْنَ أَخِی
اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِکَ وَ احْتَسِبْ فِی ذَلِکَ الْخَیْرَ فَإِنَّ
اللَّهَ یُلْحِقُکَ بِآبَائِکَ الصَّالِحِینَ. فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ
فَذَبَحَهُ. فَقَالَ الْحُسَیْنُ ع اللَّهُمَّ إِنْ مَتَّعْتَهُمْ إِلَى
حِینٍ فَفَرِّقْهُمْ فِرَقاً وَ اجْعَلْهُمْ طَرائِقَ قِدَداً وَ لَا
تَرْضَ عَنْهُمْ أَبَداً.
سالار شایستگان دیگر توان ایستادن نداشت که از جنگ باز ایستاد….. نداى امام حسین علیه السّلام به آسمان برخاست و سر به جانب آسمان بلند کرد و نیایشگرانه گفت: خدایا، تو خود مى دانى که اینان فرزند دخت فرزانه پیامبرشان را مى کشند….آن تبهکاران سنگدل اندکى درنگ کردند و دگر باره بر آن آموزگار والاییها هجوم بردند. در همان لحظاتى که حسین علیه السّلام بر شهادتگاه، خود با لب تشنه و غرق در خون در انتظار شهادت بود، یادگار ارجمند برادرش، «عبد اللَّه»، فرزند امام حسن که کودکى هوشمند بود، از سراپرده بانوان بیرون آمد و شتابان خود را به عموى گرانمایه اش حسین علیه السّلام رسانید تا عمو را یارى کند.
- چهارشنبه ۳۰ مهر ۹۳
- ۰۰:۱۷
سلام بر ابوالفضل عبّاس ، فرزند امیر مؤمنان ؛ از خود در گذرنده با جان
برای برادر، برگیرنده از دیروزش برای فردایش، فداییِ او، نگهدارنده، کوشنده
برای رساندن آب به او، وکسی که دست هایش بُریده شد! خداوند قاتلانش یزید
بن رُقاد حیتی وحَکیم بن طُفَیل طایی را لعنت کند!
منابع:
الاقبال سید بن طاووس، ج۳ ص ۷۳ .
المزار الکبیر مشهدی، ص ۴۸۶.
- چهارشنبه ۳۰ مهر ۹۳
- ۰۰:۱۴
منبع:اعیان الشیعه،مقتل الحسین ابو مخنف ازدی و...
حضرت ام البنین علیها سلام هر روز به اتفاق عبید الله فرزند قمر بنی هاشم به قبرستان بقیع می رفت و برای آن حضرت نوحه سرایی می کرد و مردم مدینه برای شنیدن نوحه سرایی آن بانو گرد می آمدند و از سوز و گداز نوحه سرایی آن بانو می گریستند که او چنین نوحه سرایی می نمود : ( ترجمه اشعاری که آن بانو می خواند چنین است)
ای کسانی که عباس را دیده اید که بر گله گوسفندان ( دشمنان ) حمله می نمود
- چهارشنبه ۳۰ مهر ۹۳
- ۰۰:۱۳
آقا امام زمان (ع) یک تبسم به روی آدم بکند آدم چه میشود؟ مجسم کنید که شما امام زمان (ع) را نگاه کنید و حضرت بخندد فقط، هیچی دیگر. تمام نسلت خوشبخت میشود.
آن وقت میدانید امام زمانِ قمر بنی هاشم به او چه گفت؟ گفت: «بنفسی أنت» [1]؛ جان من به قربانت.
در مقاتل معتبر داریم. حالا فضایل آقا چقدر است؟ این یک فضیلت را ما نمی توانیم هضم کنیم که این همه شهید در اسلام بودند. روایات معتبر می گوید: «یَغبِطُه جَمیعُ الشُّهدا» [2] اگر این {جمیع} را نداشت می گفتیم شاید بعضی از شهدا را می گوید اما می گوید: مقام حضرت عباس(ع) مقامی است که همه شهدا غبطه آن را می خورند. پدر، امیرالمؤمنین (ع) است.
در بهشت، همه آرزوی مقامش را می برند. امام صادق (ع) فرمود: عموی ما عباس بصیرتش پرده ها را می شکافت. این هم خیلی حرف است.
- چهارشنبه ۳۰ مهر ۹۳
- ۰۰:۱۱
روضه مرحوم کافی ره
یک روز آقا امیرالؤمنین در مسجد بود؛ امام حسن و امام حسین علیه السلام نشسته بودند، عباس 4،5 ساله هم بود. امام حسین صدا زد: بابا علی من تشنه ام به غلاممان قنبر بگو برایم آب بیاورد، تا آقا گفت: قنبر بلند شو برای حسینم آب بیاور،یه وقت دیدند عباس علیه السلام بلند شد دوان دوان آمد طرف خانه، صدا زد مادرم ام البنین آقایم حسین تشنه است، بابایم به قنبر گفت برایش آب ببرد، من دلم می خواهد تا قنبر آب نبرده من آب ببرم. مادر یک ظرفی را پر از آب کرد و روی سر بچه گذاشت؛ این بچه از بس با عجله آمد طرف مسجد کمی از آبها روی شانه هایش ریخته بود، همین که وارد مسجد شد، صدای ناله حضرت علی بلند شد. گفتند: چرا گریه می کنید؟ فرمود: مردم نگاه کنید عباسم رفته برای حسینم آب آورده، گفتند: اینها با هم برادرند باید به درد هم بخورند، رفت آب آورد اینکه گریه ندارد. فرمود: نمی دانید عباس به من چه می گوید، من می دانم چه می گوید...
- چهارشنبه ۳۰ مهر ۹۳
- ۰۰:۰۸
السّلام علیک ایها العبدُالصّالح، السّلام علیک یاابالفضلِ العباسَ ابنَ امیرِالمومنین، السلام علیک یابن سیدالوصیین
- چهارشنبه ۳۰ مهر ۹۳
- ۰۰:۰۶
- سه شنبه ۲۹ مهر ۹۳
- ۲۲:۵۹
- سه شنبه ۲۹ مهر ۹۳
- ۰۶:۱۴
خرم آن روز کز این منزل بروم بابا به هوای سر کویت بزنم بال و پری بابا
آنقدر حلقه زنم بر در درگاه خدا تا بروی دلم از غیب گشایند دری
در آن نیمه شب زین العابدین بغلش می گرفت و او را می گرداند ولی فقط می گفت: بابایم را می خواهم، آرام و قرار نداشت؛ ام کلثوم می آمد، از بغل زین العابدین پر می کشید می رفت بغل عمه ولی می گفت: بابایم را می خواهم؛ رباب داغ دیده او را بغل می گرفت، سر بچه را روی شانه اش می گذاشت و می گرداند، می گفت: بابایم را می خواهم؛ خواهر سیزده ساله اش، سکینه بغلش می گرفت، هر چه می گفت: خواهرم گریه نکن، ناله نزن، می گفت: بابایم را می خواهم.
- يكشنبه ۲۷ مهر ۹۳
- ۲۱:۰۷
- يكشنبه ۲۷ مهر ۹۳
- ۰۷:۰۰
- يكشنبه ۲۷ مهر ۹۳
- ۰۶:۲۲
- جمعه ۲۵ مهر ۹۳
- ۲۱:۳۲
- جمعه ۲۵ مهر ۹۳
- ۲۱:۱۲
- پنجشنبه ۲۴ مهر ۹۳
- ۰۵:۲۳
- چهارشنبه ۲۳ مهر ۹۳
- ۲۳:۳۲
ز بام کوفه می کنم تو را نظاره یا حسین!
تو هم مرا نظاره کن به یک اشاره یا حسین!
سرو به خون نشسته ام، زائر دست بسته ام
سلام می فرستمت از لب پاره یا حسین!
لحظه به لحظه دم به دم، مرگ دوباره دیده ام
بس که رسیده بر تنم، زخم دوباره یا حسین!
میان خندة عدو بهر تو گریه می کنم
بلکه به اشک دیده ام کنی نظاره یا حسین!
تیر به چلة کمان، کمان به دست حرمله
میا به کوفه رحم کن به شیرخواره یا حسین!
پرده کنار رفته و می نگرم به دخترت
نه معجرش بود به سر، نه گوشواره یا حسین!
هدیة حاجیان بود به مسلخ ولا یکی
مرا بود در این منا دو ماه پاره یا حسین!
به آسمان دیده ام، نظاره کن که دم به دم
در آفتاب ریختم بر تو ستاره یا حسین!
نگه به مکه دوختم چو شمع بر تو سوختم
درون سینه ام شده نفس شراره یا حسین!
کرم کن و به یک نظر به نظم "میثمت" نگر
که کرده سوز او اثر به سنگ خاره یا حسین!
- چهارشنبه ۲۳ مهر ۹۳
- ۱۷:۳۰
لینک مربوط به سایر مداحان در ادامه مطلب آمده است |
- پنجشنبه ۳ مهر ۹۳
- ۰۷:۳۳
- چهارشنبه ۲ مهر ۹۳
- ۱۷:۱۲
لینک مربوطبه سایر مداحان در ادامه مطلب |
- دوشنبه ۳ شهریور ۹۳
- ۰۷:۳۵
- يكشنبه ۲ شهریور ۹۳
- ۰۸:۴۶
لینک مربوط به سایر مداحان در ادامه مطلب آمده ست |
- يكشنبه ۲ شهریور ۹۳
- ۰۷:۴۳
بوی عطرش به مشامم چو نسیم است خدا میداند
اهل عالم بدانید حسین شاه کریم است خدا میداند
ای دلم گرد یتیمی به من و تو به چه کار ؟
هر که ارباب ندارد یتیم است خدا میداند
-
متن روضه شب هشتم محرم/ حضرت علی اکبر/ سید مهدی میرداماد/ اگرچه در دل دشمن تو را رها کردم به قاتلان تو نفرین، به تو دعا کردم
-
متن و صوت روضه شب هفتم محرم/حاج محمد فراهانی- یه مادر تو کربلا شیر نداره هر کسی شیرخواره داره بیاره
-
متن و صوت روضه شب ششم محرم/ وقتی دلم دارد هوای مجتبی را باید ببیند بچه های مجتبی را قاسم تو را یک عمر بر دوشم گرفتم با تو حسن را هم در آغوشم گرفتم/ حاج سید محمد جوادی
-
گریزهای مداحی شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
-
سوی خیمه برگرد خواهر حزینم
-
غلامرضا سازگار حضرت زهرا(س)-شهادت کو به کو، منزل به منزل، دیده را دریا کنم
-
بیست و پنج سال بیشتر نداشت / روضه امام جواد علیه السلام
-
شعر شهادت امام کاظم(ع)(به عشق یار می جاودانه باید خورد شراب تلخ ز دست زمانه باید خورد)
-
زبان حال امام صادق عیه السلام
-
متن اشعار شهادت امام محمد باقر (ع) - باقر آل رسولم نجل زهرای بتولم
-
گریزها و روضه های کوتاه و جانسوز برای شهادت امام حسین علیه السلام
-
چند گریز جانسوز برای روضه حضرت عباس علیه السلام
-
دانلود کتاب مفید بانک جامع اشعار مداحان (15 جلد)
-
دانلود کتابهای مداحی ترکی آذری
-
دانلود کتاب قیام جاوید : ترجمه " مقتل الحسین" ابی مخنف
-
دانلود کتاب گریزهای مداحی
-
گریزها و روضه هایی کوتاه و جانسوز برای حضرت علی اکبر علیه السلام
-
ده گریز و روضه برای شهادت امام رضا(ع)
-
متن روضه شام غریبان
-
گریزهایی جانسوز برای شب شام غریبان امام حسین علیه السلام
-
مهر ۱۳۹۶ ( ۳ )
-
اسفند ۱۳۹۵ ( ۱ )
-
تیر ۱۳۹۵ ( ۱ )
-
اسفند ۱۳۹۴ ( ۸ )
-
آذر ۱۳۹۴ ( ۵ )
-
آبان ۱۳۹۴ ( ۱۰ )
-
شهریور ۱۳۹۴ ( ۱ )
-
تیر ۱۳۹۴ ( ۳۸ )
-
دی ۱۳۹۳ ( ۱۲ )
-
آذر ۱۳۹۳ ( ۹۰ )
-
آبان ۱۳۹۳ ( ۲۶۱ )
-
مهر ۱۳۹۳ ( ۲۸ )
-
شهریور ۱۳۹۳ ( ۴ )
-
مرداد ۱۳۹۳ ( ۵ )
-
تیر ۱۳۹۳ ( ۵ )
-
خرداد ۱۳۹۳ ( ۵ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۳ ( ۷ )
-
فروردين ۱۳۹۳ ( ۲۱ )
-
اسفند ۱۳۹۲ ( ۱۹ )
-
بهمن ۱۳۹۲ ( ۵ )
-
دریافت روضه (۳۶۲)
-
نوحه (۳۰)
-
مقتل (۱۲۹)
-
شعر (۷۸)
-
گریز (۱۳۹)
-
حدیث (۱۹)
-
معجزات (۱۸)
-
دانلود (۱۶۹)
-
مناجات، دعا و زیارت (۲۴)
-
شخصیت ها (۴۵۸)
-
پنج تن آل عبا علیهم السلام (۴)
-
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله (۴۲)
-
امیرالمومنین علیه السلام (۲۰)
-
حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها (۴۲)
-
امام حسن مجتبی علیه السلام (۴۲)
-
امام حسین علیه السلام (۱۳۲)
-
امام سجاد علیه السلام (۱۷)
-
امام محمد باقر علیه السلام (۱۰)
-
امام جعفر صادق علیه السلام (۵)
-
امام موسی کاظم علیه السلام (۴)
-
امام رضا علیه السلام (۲۸)
-
امام محمد جواد علیه السلام (۶)
-
امام علی النقی علیه السلام (۸)
-
امام حسن عسکری علیه السلام (۷)
-
امام زمان عجّل الله فرجه (۷)
-
حضرت ابالفضل علیه السلام (۳۳)
-
حضرت علی اکبر علیه السلام (۲۳)
-
حضرت علی اصغر علیه السلام (۱۴)
-
حضرت قاسم علیه السلام (۱۲)
-
حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام (۶)
-
حضرت زینب سلام الله علیها (۴۴)
-
فرزندان حضرت زینب علیهم السلام (۳)
-
حضرت رقیه سلام الله علیها (۲۵)
-
مسلم بن عقیل علیه السلام (۱۳)
-
طفلان مسلم علیهم السلام (۷)
-
یاران امام حسین علیهم السلام (۱۷)
-
حضرت سکینه سلام الله علیها (۹)
-
حضرت ام کلثوم سلام الله علیها (۳)
-
حضرت ام البنین سلام الله علیها (۲)
-
حضرت معصومه سلام الله علیها (۸)
-
حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها (۱)
-
مناسبت ها (۳۴۳)
-
ورود به کربلا (۸)
-
شب اول محرم (۱۶)
-
شب دوم محرم (۶)
-
شب سوم محرم (۲۰)
-
شب چهارم محرم (۴)
-
شب پنجم محرم (۳)
-
شب ششم محرم (۱۰)
-
شب هفتم محرم (۱۳)
-
شب هشتم محرم (۲۳)
-
شب نهم محرم (تاسوعا) (۲۵)
-
شب دهم محرم (عاشورا ) (۱۳)
-
فاطمیه (۲۹)
-
تا عصر روز عاشورا (۳۰)
-
عصر عاشورا و حمله به خیام (۲۳)
-
شب یازدهم (شام غریبان) (۲۱)
-
روز یازدهم (وداع و خروج اسرا از کربلا) (۱۰)
-
دفن پیکر مطهر شهداء (۵)
-
روز دوازدهم (اسرا در کوفه) (۱۱)
-
اسرا از کوفه تا شام (۱۲)
-
اسرا در شام (۴۲)
-
اربعین و بازگشت اسرا به کربلا (۱۳)
-
بازگشت اسرا به مدینه (۷)
-
28 صفر (۸۲)
-
ماه رمضان (۵)
-
بقیع و مدینه (۷)
-
احکام عزاداری (۱)
-
آسیب شناسی عزاداری (۵)
-
شبهات (۱۰)
-
آموزش (سبک روضه، نوحه، مداحی و...) (۴)
-
کتاب (۳۲)