روضه

مرکز نشر و دانلود متن روضه ، صوت روضه، کلیپ روضه، کتاب های مقتل ،شعر، مداحی و غیره

دانلود کتاب مقتل فیض الدموع (شرح حادثه کربلا به نثر قدیم فارسی بر مبنای لهوف ابن طاووس)

فیض الدموع ( شرح حادثه کربلا به نثر قدیم فارسی ، بر مبنای لهوف ابن طاووس )


عناوین اصلی کتاب شامل:
پیشگفتار؛ مقدمه ی مصحح؛ مقدمه ی میرزا رضا کلهر؛ مقدمه ی مؤلف؛ تولد امام حسین؛ فضایل امام حسین؛ پیامبر و شهادت امام حسین؛ مرگ معاویه و بیعت خواستن یزید از امام؛ رفتن مسلم به کوفه و شهادت او؛ حرکت امام از مکه به سوی عراق؛ امام در راه عراق؛ ملاقات حر با امام؛ سرزمین کربلا؛ شهادت حضرت عباس؛ شهادت حر؛ شهادت بریر؛ شهادت وهب؛ شهادت عمرو؛ شهادت مسلم بن عوسجه؛ شهادت خاندان رسول اکرم؛ غارت امام؛ غارت خیمه ها؛ خطبه ی حضرت زینب در کوفه؛ خطبه ی فاطمه دختر امام حسین؛ خطبه ی ام کلثوم؛ خطبه ی امام سجاد در کوفه؛ با خبر شدن مردم مدینه؛ اهل بیت در مسیر شام؛ اهل بیت در شام؛ اهل بیت در کاخ یزید؛ خطبه ی حضرت زینب در مجلس یزید؛ احتجاج امام سجاد با یزید؛ خطبه ی امام سجاد در مجلس یزید؛ بازگشت به مدینه؛ خطبه ی امام سجاد در مدینه

ده گریز و روضه برای شهادت امام رضا(ع)

زن ها و تازه عروس ها گریه کردند، حاضر شدند مهریه هاشون رو ببخشند بیایند بدن عزیز فاطمه رو دفن کنند، آقا امام رضا (علیه السّلام) غریب نمونه.

 

این قدر گل روی تابوت آقا ریختند، تابوت زیر گل ها پنهان شد.

اما من تو مدینه یه تابوت سراغ دارم، کنار قبر پیغمبر به جای گل تیرباران شد… .

منبع:کتاب گلواژه های روضه

========================================================

شنیده اید امام رضا (علیه السّلام) وقتی از خانه ی مأمون بیرون آمد از شدت زهر جفا دائم میان کوچه روی زمین می نشست و پا می شدند، بر زمین می خوردند.

این تنها جایی نبود که از اهل بیت یک نفر زمین می خورد، چند جای دیگر هم در تاریخ داریم:

متن و و صوت روضه امام رضا علیه السلام/مهدی سلحشور


شب آخریه ببین می خوان سفره و جمع کنند،سفره ای که خودش دو ماه برا حسینش ،براحسنش،برا باباش،برا امام رضا پهن کرده،شب آخر ماه صفر،با دستای خودش شال عزا از گردن مهدی در میاره،همه می گن ما مزد عزاداری از فاطمه می خواهیم،ما میگیم عذر عزاداری از فاطمه می خواهیم،بی بی جان عذر می خواهیم نتونستیم حق روضه هاتونو ادا کنیم،تا فاطمیه زنده باشم قول می دم جبران کنم،مادر مادر مادر،وقتی خواست از مدینه حرکت کنه،زن وبچه اهل و عیال ،همه رو جمع کرد،فرمود من دارم میرم،همتون پشت سر من گریه کنید،وقتی گفتند،آقا جان خوب نیست آدم پشت سر مسافر گریه کنه،آقا سر انداخت پایین،فرمود:آره ،اما مسافری که امید برگشت داره،من که یقین دارم که دیگه از این سفر برنمی گردم،می خوام عرض کنم آقاجان،هرکی می خواد بره سفر،اگر امید برگشت نداشته باشه، اگر قرار بر اینه اهل و عیالو دعوت به گریه و ناله کنه،درستشم شاید همین باشه،

شباهت های ده گانه حضرت معصومه و حضرت زینب علیهماالسّلام

در میان خواتین باجلالت و بانوان بیت رسالت و امامت، دو بانوى آسمانى اند که از جهات گوناگون شبیه به یکدیگرند و وجه شباهت و قدر مشترک بین آن دو فراوان است. آن دو بزرگوار، یکى حضرت زینب کبرى، عقیله بنى هاشم علیهاالسّلام است و دیگرى حضرت فاطمه معصومه سلام اللَّه علیها.
و اما وجه تشابه و جهت مشابهت و مشارکت آن دو بانوى گرانقدر الهى و آسمانى:
1.  هردو سرافرازند که دختر امام معصوم و آسمانى اند. زینب کبرى دخت بلند اختر حضرت امیرالمؤمنین، على علیه السّلام و حضرت معصومه دخت والاگهر حضرت موسى  بن  جعفر صلوات  اللَّه  علیها و علیهم  اجمعین.

راهب نصرانی و سر مقدس امام حسین علیه السلام

لَمّا جاؤوا بِرَأسِ الحُسَینِ علیه السلام ونَزَلوا مَنزِلاً یُقالُ لَهُ قِنَّسرینَ، اطَّلَعَ راهِبٌ مِن صَومَعَتِهِ إلَى الرَّأسِ، فَرَأى نورا ساطِعا یَخرُجُ مِن فیهِ، ویَصعَدُ إلَى السَّماءِ، فَأَتاهُم بِعَشَرَةِ آلافِ دِرهَمٍ، وأخَذَ الرَّأسَ، وأدخَلَهُ صَومَعَتَهُ، فَسَمِعَ صَوتا ولَم یَرَ شَخصا، قال: طوبى لَکَ، وطوبى لِمَن عَرَفَ حُرمَتَهُ، فَرَفَعَ الرّاهِبُ رَأسَهُ، وقالَ: یا رَبِّ، بِحَقِّ عیسى تَأمُرُ هذَا الرَّأسَ بِالتَّکَلُّمِ مَعی. فَتَکَلَّمَ الرَّأسُ، وقالَ: یا راهِبُ، أیَّ شَیءٍ تُریدُ؟ قالَ: مَن أنتَ؟ قالَ: أنَا ابنُ مُحَمَّدٍ المُصطَفى، وأنَا ابنُ عَلِیٍّ المُرتَضى، وأنَا ابنُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ، وأنَا المَقتولُ بِکَربَلاءَ، أنَا المَظلومُ، أنَا العَطشانُ، فَسَکَتَ. فَوَضَعَ الرّاهِبُ وَجهَهُ عَلى وَجهِهِ، فَقالَ: لا أرفَعُ وَجهی عَن وَجهِکَ حَتّى تَقولَ: أنَا شَفیعُکَ یَومَ القِیامَةِ. فَتَکَلَّمَ الرَّأسُ، فَقالَ: اِرجِع إلى دینِ جَدّی مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله. فَقالَ الرّاهِبُ: أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّه ُ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّه، فَقَبِلَ لَهُ الشَّفاعَةَ. فَلَمّا أصبَحوا أخَذوا مِنهُ الرَّأسَ وَالدَّراهِمَ، فَلَمّا بَلَغُوا الوادِیَ نَظَرُوا الدَّراهِمَ قَد صارَت حِجارَةً

هنگامى که سر حسین علیه السلام را آوردند و در منزلى به نام قِنَّسرین (شهرى در شام، به فاصله یک روز راه از حَلَب در مسیر حِمْص) فرود آمدند، راهبى مسیحی از دِیْرش به سوى سر، حرکت کرد و نورى را دید که از دهان آن، ساطع بود و به آسمان مى رفت. راهب مسیحی، ده هزار درهم به آنان (نگهبانان) داد و سر را گرفت و به درون دِیرش برد و بدون آن که شخصى را ببیند، صدایى شنید که مى‌گفت: «خوشا به حالت ! خوشا به حال آن که قَدر این سر را شناخت!» راهب، سرش را بلند کرد و گفت پروردگارا! به حقّ عیسى، به این سر بگو که با من سخن بگوید. سر به سخن آمد و گفت: «اى راهب ! چه مى خواهى؟».

قرار دادن سر مبارک سید الشهدا علیه السلام بر دارالاماره

یزید دستور داد سر مبارک سیدالشهدا (علیه السلام) را بر دارالاماره آویزان کنند و اهل بیت و زنان را وارد دارالاماره کردند و تمام زنان شروع به ضجه و گریه نمودند به گونه ای که تمام ال معاویه و ال ابی سفیان بر آنها گریستند .

زن یزید که هند دختر عبدالله عامر بود و زمانی تحت تکفل امام حسین (علیه السلام) بود حجاب از چهره برداشته از پشت پرده به نزد یزید آمد در حالیکه یزید در مجلس نشسته بود در حضور مردم به یزید گفت : آیا سر پسر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را بر در خانه من قرار داده ای؟ یزید به سمت او رفت و او را با پارچه ای پوشانید و گفت : آری بر او گریه کن خداوند ابن زیاد را لعنت کند که او حسین (علیه السلام) را کشت .


منابع :

جنة الحدیث فی مشهد باقرالعلوم ج۲ ص۳۸۴.

مناقب تاریخ ابومخنف.

بحارالانوار ج۴۵ ص۱۴۲.

مستدرک سفینه البحار ج۴ ص۸.

تکلم راس حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام با بن وکیده

ابن وکیده می گوید شنیدم که سر مبارک حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) قرآن می خواند سوره کهف را :

ام حسبت ان الاصحاب الکهف والرقیم کانوا من ایاتنا عجبا کانهم قتیه امنوا بربهم و زدناهم هدی فلم یزیدهم ذلک الاضلالا

بعد خواند : وسیعلم الذین ظلموا...

در دلم شک کردم که خیال می کنم یا اینکه واقعا سر مبارک حضرت قرآن می خواند . شنیدم که سر مبارک حضرت می فرمود :

ای بن وکیده آیا نمیدانی که ما اهل بیت زنده ایم و در نزد خدای خود روزی می خوریم

ابن وکیده می گوید با خودم گفتم امشب می آیم و دور از چشم کفار سر حضرت را می برم و دفن می کنم .

تکلم سر مبارک حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام

هلابن معاویه می گوید : دیدم مردی سر مبارک حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) را بر روی اسبش حمل می کند و با دو گوش خود شنیدم و با قلبم فهمیدم سر مبارک به او می فرماید : بین سرم و بدنم جدائی انداختی خداوند بین گوشت و استخوانت جدائی اندازد و تو را نشانه ای برای عالمیان قرار دهد .

آن شخص در جواب شلاق را برداشت و شروع کرد بر آن سر مبارک تازیانه زد تا اینکه سر مبارک سکوت نمود.


منابع:

مقتل الحسین ص332.

مدینه المعاجز ج4 ص100.

کلمات الامام حسین ص482.

عیون الاخبارالرضا للصدق ج2 ص46.

کلمات الامام حسین ص520.

معالی السبطین ج2 ص46
.

مقتل الحسین (للسید مقدم) ص332 .

متن روضه الشام الشام الشام

قبر امام سجاد علیه السلام در بقیع و در جوار رحمة للعالمین است و با سه امام مظلوم دیگر همسایه است، اما چه همسایه هایی، که هر کدام از دیگری مظلوم تر و داغ هر یکی از دیگری گدازنده تر است. قبر این ائمه سایبان هم ندارند، دو تا از این ها داغ کربلا را دارند.


من دیده ام آنچه را که دیدن سخت است      دیدن چه بود بلکه شنیدن سخت است
هفتاد ودو تن ز بهترین یاران را        دیدن به زمین و دل بریدن سخت است
بار غل و زنجیر و چهل منزل را         با پیکر تب دار کشیدن سخت است
جانبخش بود نوای قرآن اما             از رأس پدر ز نی شنیدن سخت است


با فرا رسیدن ماه رمضان، هر افطار آنحضرت به یاد شهدای کربلا و شهادت پدر می افتاد و می فرمود: واکربلا! واکربلا!

متن و صوت روضه کاروان اسرای کربلا در شام

دانلود فایل

به زین العابدین علیه السلام گفتند: به شما کجا بیشتر از همه جا سخت گذشت؟ سه بار فرمودند: الشام، الشام، الشام؛ آقا کربلا پدرتان را کشتند چطور می فرمایید شام؟

فرمودند: در شام مصیبتی بود که جای دیگر نبود، در شام ما را بردند به بازار برده فروشان به عنوان غلام و کنیز بفروشند؛

فرمود: در شام ما را بردند در مجلس لهو و لعب، در شام ما را بردند به محله یهودی ها و گفتند: اینها بچه های علی هستند، همان علی که اجدادشان را می کشت، آقا فرمود: یهودی ها سنگ و چوب برداشتند...

فرمودند: در شام از بالای ساختمان آتش بر سرمان ریختند...

وقتی عمه سادات را وارد شام کردند، از چهار طرف زینب را می زدند... فرمودند: در شام ما را آوردند کنار خرابه جا دادند، خرابه کنار خیابان شلوغ بود، مردم رد می شدند و با انگشت ما را اشاره می دادند.

ساختن بیت الاحزان برای حضرت زهرا سلام الله علیها

بعد از اعتراض مردم مدینه به گریه های شبانه روزی حضرت زهرا سلام الله علیها، امام علی علیه السلام رفت و بیرون مدینه سایبانی درست کرد. حضرت زهرا سلام الله علیها روزها می رفت آن جا و تا غروب می نشست و گریه می کرد و ناله می زد...

در بیت الاحزان حضرت فاطمه سلام الله علیها، حداقل سایبانی بود و سایه ای داشت. حضرت زهرا سلام الله علیها زیر سایه می نشست و گریه می کرد؛ اما بیت الاحزان اهل بیت امام حسین علیه السلام خرابه شام بود. سقفی نداشت و از گرما و سرما محافظت نمی کرد؛ به طوری که صورت هایشان پوست انداخت. منهال می گوید: امام زین العابدین علیه السلام را دیدم که تکیه بر عصا داده و پاهایش مانند نی، خشک و خون از آن ها جاری بود. رنگ شریفش زرد شده بود. پرسیدم آقا! کجا می روید؟ فرمود: جایی که ما را منزل داده اند، سقف ندارد. آفتاب ما را گداخته است؛ به خاطر ضعف بدن بیرون آمده ام تا قدری استراحت کنم و زود برگردم؛ چرا که از جان زنان می ترسم. در همین حال، صدای زنی بلند شد: نور دیده ی برادرم کجا می روی؟ برگرد که می ترسم دشمن به تو صدمه ای بزند. پرسیدم این زن کیست؟ گفتند: زینب دختر علی مرتضی علیه السلام است.


منابع:

امالی شیخ صدوق، مجلس31، ح4.

حسین نفس مطمئنه، محمدعلی عالمی، ص349.

ورود کاروان اهل بیت علیهم السلام به شام

سهل بن سعد می‏ گوید: به سوی بیت‏ المقدس رفتیم تا اینکه در شام به شهری رسیدیم با نهرهای فراوان و درختان انبوه، پرده‏ های دیبا آویخته و شادمان بودند و به یکدیگر تبریک می‏ گفتند؛ و زنان با دف و طبل می‏ زدند. با خودم گفتم: شاید مردم شام عیدی دارند که ما نمی ‏دانیم. در همین حال گروهی را سرگرم گفت و گو دیدم. از آنان پرسیدم، آقایان! در شام عید است و ما نمی‏ دانیم؟ گفتند: ای پیرمرد، غریب به نظر می‏ آیی! گفتم: من سهل بن سعد هستم. رسول خدا (ص) را دیده و سینه ‏ای پر از حدیث وی دارم. گفتند: ای سعد! آیا در شگفت نیستی که چرا آسمان خون نمی‏ بارد و زمین ساکنانش را فرو نمی‏ بلعد؟ گفتم: چرا؟ گفتند: سر حسین، فرزند رسول خدا (ص) را از عراق به شام فرستاده‏ اند و هم اینک می‏ رسد...». (1).
در نقل دیگری آمده است که یکی از تابعان با فضیلت، پس از مشاهده ‏ی سر حسین (ع) مدت یک ماه از انظار پنهان شد. پس از آنکه وی را دیدند و دلیلش را از او پرسیدند گفت: آیا نمی‏ بینید که چه بر ما نازل شده است؟ و آن‏گاه این شعر را خواند:
ای پسر دختر محمد (ص)! سرت را در حالی آوردند که سخت به خونش آغشته بود؛
ای پسر دختر محمد (ص)! گویی که با کشتن تو، به عمد و آشکارا پیامبری را کشته‏ اند؛ تو را تشنه کشتند و در کشتن تو ملاحظه هیچ تأویل و تنزیلی را نکردند؛

کاروان حسینی در راه دمشق

سید ابن‏ طاووس گوید: کوفیان سر امام حسین (ع) را به همراه مردانی که به اسارت گرفته بودند حرکت دادند. چون نزدیک دمشق رسیدند، ام‏ کلثوم به شمر - که در میان آنها بود - نزدیک شد و گفت: حاجتی دارم! گفت چه حاجتی؟ فرمود: چون ما را وارد شهر کردید، از دروازه‏ای ببرید که تماشاگران کم‏تری داشته باشد؛ و از اینان بخواه که سرها را از محمل ها بیرون بیاورند و از ما دور کنند. زیرا از بس با این حال به ما نگاه کردند خوار و ذلیل گشته‏ ایم!
شمر از روی کفر و سرکشی در پاسخ سؤال وی فرمان داد تا سرها را در وسط محمل ها بر نیزه کنند و آنان را از میان تماشاچیان با همین حالت حرکت داد تا به دروازه‏ی دمشق رسید!»


منابع:

اللهوف، ص 156 - 155.

نفس المهموم، 430 - 429.

مقتل الحسین (ع)، مقرم، ص 347.

متن و صوت روضه ساربان و انگشترسیدالشهداء-مرحوم آیت الله مجتهدی(ره)

(امام حسین علیه السلام بعد از جواب شخص عرب )خوب جواب داد دیگه اولیش چی بود بهترین چیزها در عالم ایمان به خدا و رسول و شما خانواده جواب داد دومی زینت ها هم گفت(زینت عالم به حلم و زینت ثروتمند به بذل و بخشش و زینت فقیر به صبر) سومی نجات از مهالک به چیه گفت :توکل حضرت خوشش آمدو قرضش و دادو دویست اشرفی بدهکاری داشت علاوه بر آن حضرت سید الشهداء به این عرب انگشتر داد؛ حاج آقا جعفر خندق آبادی نقل می کردند: تمامی ائمه علیهم السلام یک انگشتر در راه خدا داده اند، ولی امام حسین دو انگشتر داده است؛ یکی انگشتری بود که به این شخص عرب دادند و یکی هم انگشتری بود که در عصر عاشوراء دادند. در عصر عاشوراء با چه وضعی انگشتر را از دست امام حسین علیه السلام در آوردند. انگشتر به دست حضرت چسبیده بود و جدا نمی شد و با چه حالتی از دست مبارک ایشان خارج کردند!

متن و صوت روضه شب هفتم محرم، علی اصغر علیه السلام-علی اصغر آرزومند

       دانلود روضه

وقتی حسین آمد و دست مرا گرفت

حس میکنم که دور و برم را خدا گرفت

بانی روضه های تو در اصل فاطمه است

در هیأت بهشت عزای تو را گرفت

سینه زنان تو همگی عیسوی دمند

پس میشود زنوکران تو شفا گرفت

عالم بدون کرببلا ارزشی نداشت

عشق حسین آمد و دنیا بها گرفت

فردا اسیر حول قیامت نمیشود

هرکس امروز زیر پرچمتان جاگرفت

بوی بهشت میرسد ازهیأت حسین

ازبس ملک رسیدو سپس ارتقا گرفت

اذن زیارت حرمت دست زینب است

باید فقط زخواهر تو کربلا گرفت

هنگامه قیامت دنیا مُحرم است

موج الحسین آمد و دل را فرا گرفت

هرذره بی حسین زمین گیر میشود

هردانه ای زخاک حسین گفت و پا گرفت

آزاده نیست هرکه غلام حسین نیست

وای از دل کسی که به نام حسین نیست

متن و صوت روضه شب هشتم محرم، علی اکبر علیه السلام-علی اصغر آرزومند

    دانلود روضه

ای که از روز ازل مارا جدا کردی حسین

فقط من و شما نیستیم میگیم حسین،هر وقت میگی حسین اگه اسم بچه خودت هم باشه،حضرت زهرا سلام الله علیها از عرش صدا میزنه:اگه بچه خودت رو صدا میزنی،خدا برات حفظش کنه، اما  اگه حسین مرا میگویی ،بدونید با لب تشنه سر از بدنش جدا کردند.

ای که از روز ازل مارا جدا کردی حسین

یک نگه کردی و مارا مبتلا کردی حسین

حاجت دنیایی و عقبایی مارا که هیچ

حاجت پیغمبران را هم روا کردی حسین

خون تو خون خدا خون نبی خون همه

تو تمام دهر را صاحب عزا کردی حسین

متن و صوت روضه شب نهم محرم، اباالفضل العباس علیه السلام-علی اصغر آرزومند

      دانلود روضه

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ وعَلى عباس الْحُسَیْنِ

یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِکْشِفْ کَرْبى بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ علیه السلام

 

وقتی گدایی را پناهی نیست دیگر

جزکوچه چشم تو راهی نیست دیگر

جزتو به حاجتها الهی نیست دیگر

این جذبه ها خواهی نخواهی نیست دیگر

تو شمعی و گرمای تو پروانه پرور          

مشکت به دوشت بود و اشکم را گرفتی

ماهی و از خورشید هم غم را گرفتی

بی شک یداللهی که پرچم را گرفتی

دادی دو دستت را دو عالم را گرفتی

تا که بریزی زیر پای شاه بی سر        

جنگاوریت را زبابا میشناسی

ام البنین را عبد زهرا میشناسی

وقتی برادر را تو آقا میشناسی

متن و صوت روضه شب عاشورا، شب دهم محرم-علی اصغر آرزومند

   دانلود روضه

هنوز از تو گرم است هنگامه ها

بسی آتش افتاده در جامه ها

به وقت سخن از تو ای عقل کل

جنون می چکد از سر خانه ها

تو در پاسخ نامه کوفیان

نوشتی به خون سطرها نامه ها

زتو باغشان زرد، خودخواه ها

زتو کامشان تلخ، خودکامها

تو نگذاشتی خیمه شب بازها

تدارک ببینند برنامه ها

بخوان آیه بر نیزه ی باغ سرخ

که از عطر تو پر شود شامه ها

بود نام تو عین جوشن کبیر

امیری حسین و نعم الامیر

تو گفتی که خوبان امیری کنند

دلاور شوند و دلیری کنند

مبادا جوانان به میدان رزم

ذلیلانه اظهار پیری کنند

مبادا در این فتنه عمارها

 به وقت سخن گوشه گیری کنند

تو گفتی صبوری کند خواهرت

چومجبورشان در اسیری کنند

تو گفتی که هیهات مردان ما

بمانند و ذلت پذیری کنند

تو موسی شدی تا ابالفضلها

برایت چو هارون بسیجی شدند

بعید است این شبه مردان شُوم

ترحم به طفل صغیری کنند

خدا خواست تا همه شیعیان

متن و صوت روضه شب عاشورا، شب دهم محرم-حاج حسن خلج

                      دانلود روضه

شد آخر کار، خدا نگهدار

وعده ی دیدار ،کنار مادر

آقام  آقام آقام حسین

لبریز آهم،پشت و پناهم

ای بی سپاهم،هستی ِ خواهر

 دست تو، از رو دل، برندار

نذار دلم رو غم بگیره

بعد این ،همه سال

آخه کی می خواد

 مارو از هم بگیره

حسین جان بیا تو یه کار برای من بکن من هم یه کار برای تو ،تا یادگاری بمونه

تو بیا و ،با دست خودت

محکمترش کن معجرم رو

تو می خوای برای من چیکار کنی زینب؟

متن و صوت روضه شب سوم محرم، رقیه علیهاسلام- حاج حسن خلج

 دانلود روضه

چشمامو بستم،آروم شکستم

هرچی نشتم،بابا نیومد

منم بهارش،دار و ندارش

سر قرارش،چرا نیومد؟

بابایی

چی میشه،یه دفعه،بذاری

موهات و توی دست بگیرم

از لبات،بابا جون،اومدم

که بوسه هامو پس بگیرم

یه جوری،ببوسش، گونم و

که جای بوسه هات بمونه

برا چی عزیز دلم؟آخه هی بچه هاشون رو بغل کردن،اومدن جلوی خرابه،یه جوری میبوسیدن بچه هاشون رو

متن و صوت روضه شب نهم محرم، عباس علیه السلام-حاج حسن خلج

        دانلود روضه

داداش

 دلم با غربت آشنا شد

شکستم و قدم دوتا شد

ابروی پیوسته ات جدا شد

قربون ابروهای پیوسته ات برم

داداشی

افتادی از رو مرکب،داغ تو  تا کمر رفت

امام سجاد علیه السلام می فرمایند:اینقده تیر زدند عموم مثل خارپشت شده بود.خوب این تیرها تو بدن بوده موقعی که خورده زمین

افتادی از رو مرکب،داغ تو  تا کمر رفت

میغلتی روی خاک و،تیرها همه تا پر رفت

وای داداشم

از جلو خیمه دیدم،قطع الیدین شدی تو

رو دست نیزه دارها،بالا پایین شدی تو

من و شما بعد هزار و اندی سال اومدیم،یه چیزی داریم میشنویم ،این حال شماست،بچه ها همه جلو خیمه ها صف کشیده بودند،عمو کی میاد آب بیاره،یه وقت دیدن یه بدن رو نیزه ها،امان از دل سکینه،حسین.........

پاشو

 نصیب من غم شده عباس

یه دنیا ماتم شده عباس

چقدر تنت کم شده عباس

نه از من و نه از تو،چیزی نمونده جونم

چه جوری برم به خیمه،نه میشه نه میتونم

می خوای بدونی عباس،چی کمرم رو خم کرد

یه جور زدن نمیشه،دیگه تنت رو جمع کرد

داداش

اهل حرم از پا نشستن

شکستی و همه شکستن

گره معجرها رو بستن

داداش

تا از رو دوش تو علم افتاد

ترس توی قلب دخترم افتاد

حرمله جانب حرم افتاد

بلند شو،ببین داره چه چپ چپ نگاه میکنه

پاشو که چشم براهه

مشک تو سکینه

پاشو ببر برادر

دخترم و مدینه

پاشو که این جا چشم

بی حیا بی شماره

بلند نمیشی؟

برم بگم رقیه،گوشواره اش رو درآره

                     

بابُ الحرم" پایگاه متن روضه و اشعارمذهبی"ویژه مداحان

متن روضه طفلان حضرت زینب (س) شب چهارم محرم - حسین برات یه دنیا غم آوردم-حاج حسن خلج

حسین برات یه دنیا غم آوردم
گلام رو با خودم آوردم
ببخش که هدیه کم آوردم
حسین
بخدا،امشب نیازبه روضه خون نداری،من فقط بهانه میخوام دستت بدم.
حسین ستاره ی عرش برینم
بشنو صدای آتشینم
تو دست رد نزن به سینه ام
حسین
بارون رحمت من
به خواهرت نزول کن
داداش به جون مادر
بچه هامو قبول کن

حاج محمدباقر منصوری - گلچین روضه - سری اول

گلچینی از سبک های روضه های آذری حاج محمدباقر منصوری در هیات الرضای اردبیل

روضه حضرت ام البنین(س) - قصه ی ام بنین شرح غم است

روضه امام حسین(ع) - در محمکه حشر نماینده حسین است

روضه حضرت زهرا(س) - اولسون سلام ختم رسل نگارینه

روضه حضرت رقیه(س) - یابن الحسن عزایه بو بزم محنده گل

روضه امام حسین(ع) - من عاشقم و هستیم از هست حسین است

روضه حضرت زینب(س) - گرچه زینب قادر و قدوس بود

روضه حضرت زینب(س) - کعبه بی نام و نشان میماند اگر زینب نبود

روضه حضرت زینب(س) - اریده گون به گون از بس کی او بانوی نجیب

روضه حضرت علی اکبر(ع) - ای علی اکبر رسول هاشمینون مظهری

شعرخوانی بسیار زیبا و روضه حضرت زینب(س) - مرحبا اهل تولادی بو گون همدم زینب

روضه حضرت ابالفضل(ع) - روحیم الاندا حریمه حرمونده دولانور

روضه حضرت زینب(س) - گرچه زینب قادر و قدوس بود

حاج محمدباقر منصوری - گلچین روضه - سری دوم

گلچینی از سبک های روضه های آذری حاج محمدباقر منصوری در هیات الرضای اردبیل

بیش از 60 رباعی و دوبیتی باموضوع کربلا و محرم(اشعار مذهبی)

علیرضا قزوه

دلم دریاچه ی غم شد دوباره
قد آیینه ها خم شد دوباره
صدای سنج و دمام اومد از دور
بخون ای دل محرم شد دوباره

***

بخون ای دل که دشتستون صدا شه
کمی فایز بخون دردم دوا شه
ملایک نوحه خوانان حسینند
بخون والله خدا هم از خداشه

روضه وداع امام حسین با اهل بیت علیهم السلام

دانلود فایل

پیامبر اکرم صلی الله نشسته بودند، بی بی زهرا سلام الله علیها وارد شدند، بابا چرا گریه می کنید؟ فرمود: جبرییل یک چیز آورده من را منقلب کرده؛ جبرییل فرمود: خدا فرموده، به پیغمبر بگو، حسین تو را ،

با لب تشنه شهید می کنند.

بی بی زهرا شروع کرد به گریه کردن، سه سؤال فرمودند: بابا وقتی حسین را می کشند، شما هستید؟ نه من نیستم، آیا علی زنده هست؟ فرمود: نه بابا جان علی هم نیست، بابا وقتی حسینم را می کشند من زنده ام؟

فرمود: تو هم نیستی زهرا جان، گفت: پس چه کسی برای حسین من گریه می کند؟ فرمود: فاطمه جان زنان و مردان امت من دور هم جمع می شوند و برای مظلومی حسین تو گریه می کنند.

روضه لحظه شهادت امام حسین علیه السلام

امام زمان می فرمایند: تا اسب بی صاحب را دیدند، شروع کردند به صورت ها لطمه زدن؛ زینب، سیلی به صورت می زد. دنبال اسب بی صاحبت را افتادند،

ببینند کجا به زمین افتاده ای.

زینبی که سه روز حسین  را ندیده بود گریه می کرد، آمد بالای تل زینبیه؛ امام عصر می فرمایند: زینب ایستاده، حسین روی زمین افتاده، وشمر جالس علی صدرک...


منبع: اقتباس از روضه خوانی حجت الاسلام والمسلمین هاشمی نژاد حفظه الله.

روضه زینب نظاره گر شهادت امام حسین علیهماالسلام

تل زینبیه بلند است، گودال، زمینش فرو رفتگی دارد؛ زینب ایستادست، حسین افتادست، زینب دارد تماشا می کند، وشمر جالس علی صدرک قابضا علی شیبتک، نانجیب روی سینه مولای ما نشسته.

ای خدا ما را کربلایی کن            بعد از آن با ما هر چه خواهی کن

کسی که بالای تل زینبیه می ایستد کاملا به گودال قتلگاه اشراف دارد؛ امام عصر می فرماید: با یک دست محاسن شریف را گرفته بود، با یک دست دیگر رگهای گلو را جدا می کرد، یک مرتبه زینب دستها را روی سر نهاد و صدا می زد: وا محمدا وا علیا...


منبع: اقتباس از روضه خوانی حجت الاسلام والمسلمین هاشمی نژاد حفظه الله.

وداع حضرت امام حسین علیه السلام با اهل حرم

بعد از شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام حضرت به سمت خیمه ها آمده و از اهل حرم دستمالی گرفته و سر مبارکش را که با شمشیر مالک بن سنان شکسته بود بست و روی آن  امامه نهاد آنگاه وارد خیمه شده و صدا زد:

یا ام کلثوم و یا سکینه و یا رقیه و یا عاتکه و یا زینب و یا اهل بیتی علیکنّ منی السلام

ای ام کلثوم و ای رقیه و ای عاتکه و ای زینب و ای اهل بیتم بر شما باد از جانب من سلام (یعنی خداحافظ)

چون چشم اهل حرم به صورت و محاسن غرق به خون امام افتاد همگی صدا به گریه بلند نمودند ، حضرت سکینه به پدر عرض کرد:

یا اَبِه اِسْتَسْلَمُتَ لِلْمَوْت ای پدر آیا آماده شهادت شدی؟

حضرت در جواب فرمود:

گریه و ضجه ملائکه در شهادت امام حسین علیه السلام

امام صادق (علیه السلام) فرمود :

وقتی حضرت سید الشهدا (علیه السلام) را به شهادت رساندند ملائکه صدای گریه و ضجه به درگاه الهی بلند کردند و گفتند : خدایا این حسین صفیّ توست و فرزند دختر پیامبر توست

خداوند سایه امام قائم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه شریف) را بپا داشت (یعنی به آنها نشان داد) و فرمود :

بِهذا اِنتَقِم لِهذا بوسیله این (آقا) انتقام این (امام حسین (علیه السلام)) را می گیرد.
 

منابع :

 

قمقام زخار ص415 .

کتاب لهوف ص75.

کافی ج1 ص465.

معجم احادیث امام المهدی عجل الله تعالی فرجه شریف ج3 ص382.

مقام الامام حسین علیه السلام ص463
.

ندای مظلومیت حضرت سیدالشهدا علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم

... ثُمَّ تَوَجَه نَحوَ القَومِ وَ جَعَلَ یَنظُرُ یَمینًا وَ شِمالاً فَلَم یَرَ اَحَداً مِن اَصحابِه وَ اَنصارِه اِلّا مَن صافَحَ التُّرابُ جَبینَهُ وَ مَن قَطَعَ الحُمامُ اَنینَهُ فَنادی :

یا مُسلِمِ بنِ عَقیل وَ یا هانِی بنِ عُروِه وَ یا حَبیبَ بن مَظاهِر وَ یا زُهَیرِ بنِ قَین وَ یا یَزیدِ بنِ مَظاهِر وَ یا یَحیَی بنِ کَثیر وَ یا هَلا بنِ نافِع وَ یا اِبراهِیمِ بنِ الحصین وَ یا اَمیرِ بنِ المُطاع وَ یا اَسدِ الکَلبی وَ یا عَبدُاللهِ بنِ العَقیل وَ یا مُسلمِ بنِ عَوسَجِه وَ یا داودِ بنِ طِرِمّاح وَ یا حُرِّ الرّیاحی وَ یا عَلی بنِ الحُسین وَ یا اَبْطالَ الصَّفا وَ یا فُرْسانَ الْهَیْجا مالِی اُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونِی وَادْعُوکُم فَلا تَسمَعُونِی أنتم نیام أرجوکم تنتبهون ، أم حالت مودتکم عن إمامکم فلا تنصرونه؟! فهذه نساء الرسول صلى الله علیه وآله لفقدکم قد علاهن النحول ، فقوموا من نومتکم ، أیها الکرام ، وادفعوا عن حرم الرسول الطغاة اللئام ، ولکن صرعکم والله ریب المنون وغدر بکم الدهر الخؤون ، والا لما کنتم عن دعوتی تقصرون ، ولا عن نصرتی تحتجبون ، فها نحن علیکم مفتجعون وبکم لاحقون ، فإنا لله وإنا إلیه راجعون ...

اهل حرم بعد از شهادت حضرت سیدالشهدا علیه السلام

وقتی که حضرت سید الشهداء از بالای اسب روی زمین قرار گرفت ذوالجناح (اسب حضرت) چند لحظه ای اطراف حضرت می گردید و دشمنان را از حضرت دور می کرد

ثُمَّ تَمَرَّغَ فی دَمِ الحُسَینِ علیه السلام وَ قَصَدَ نَحوَ الخَیمَةِ وَ لَهُ صُهَیلٌ عالٍ وَ یَضرِبُ بِیَدِهِ الاَرضَ

یعنی سپس خود را به خون امام حسین علیه السلام آغشته نمود و به سمت خیمه ها حرکت نمود و با صدای بلند صیحه می زد و دستش را به زمین می کوبید، و با زبان خود می گفت:

اَلظَّلیمَه اَلظَّلیمَه مِن اُمَّةٍ قَتَلَت اِبنِ بِنتِ نَبیِّها

یعنی فریاد از ظلم فریاد از ظلم امتی که پسر دختر پیامبرشان را کشتند

نبرد و شهادت حضرت سید الشهداء علیه السلام

قَالَ وَ لَمَّا رَأَى الْحُسَیْنُ ع مَصَارِعَ فِتْیَانِهِ وَ أَحِبَّتِهِ عَزَمَ عَلَى لِقَاءِ الْقَوْمِ بِمُهْجَتِهِ وَ نَادَى هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ ص هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخَافُ اللَّهَ فِینَا هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا هَلْ مِنْ مُعِینٍ یَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِی إِعَانَتِنَا فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِیلِ فَتَقَدَّمَ‏ إِلَى الْخَیْمَةِ وَ قَالَ لِزَیْنَبَ نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ فَأَخَذَهُ وَ أَوْمَأَ إِلَیْهِ لِیُقَبِّلَهُ فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ بْنُ الْکَاهِلِ الْأَسَدِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِی نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ فَقَالَ لِزَیْنَبَ خُذِیهِ ثُمَّ تَلَقَّى الدَّمَ بِکَفَّیْهِ فَلَمَّا امْتَلَأَتَا رَمَى بِالدَّمِ نَحْوَ السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ.قَالَ الْبَاقِرُ ع‏ فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذَلِکَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْضِ.قَالَ الرَّاوِی وَ اشْتَدَّ الْعَطَشُ بِالْحُسَیْنِ ع فَرَکِبَ الْمُسَنَّاةَ یُرِیدُ الْفُرَاتَ وَ الْعَبَّاسُ أَخُوهُ بَیْنَ یَدَیْهِ فَاعْتَرَضَهُ خَیْلُ ابْنِ سَعْدٍ فَرَمَى رَجُلٌ مِنْ بَنِی دَارِمٍ الْحُسَیْنَ ع بِسَهْمٍ فَأَثْبَتَهُ فِی حَنَکِهِ الشَّرِیفِ فَانْتَزَعَ وَ بَسَطَ یَدَیْهِ تَحْتَ حَنَکِهِ حَتَّى امْتَلَأَتْ رَاحَتَاهُ مِنَ الدَّمِ ثُمَّ رَمَى بِهِ وَ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْکُو إِلَیْکَ مَا یُفْعَلُ بِابْنِ بِنْتِ نَبِیِّکَ ثُمَّ اقْتَطَعُوا الْعَبَّاسَ عَنْهُ وَ أَحَاطُوا بِهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ حَتَّى قَتَلُوهُ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ فَبَکَى الْحُسَیْنُ ع لِقَتْلِهِ بُکَاءً شَدِیداً

روضه حضرت زینب و اسرای کربلا- حجة الاسلام پناهیان

دانلود فایل

 بسم الله الرحمن الرحیم

آرامش کاذب. یه دعا کنم بحثُ یه ذره دیگه ببرم جلو. خدایا بدون بلا آرامش کاذب ما رو برطرف بگردان. (الهی آمین). خدا الان نگا میکنه میگه خیلی رندانه بودا!
آخه ما فقط معمولا با بلا برطرف می کنیم .یک کشیده می خوابونیم تو گوشش این آرامش کاذب برطرف بشه.
نه دیگه خدایا ما المؤمن کیّس. ما بلدیم چه جوری دعا کنیم. زیرکی هایی در ادعیه وجود داره برید نگاه کنید. خیلی قشنگه.
خدایا من گناه میکنم، نمی گی عوضش چقدر امید به تو دارم؟ درستش کرد. یه جوری درستش کرد. اونوقت تو امیدوار به خودت رو می خوای ببری تو ضعف؟ زیرکیه دیگه.
قشنگ داره تیز صحبت می کنه. آرامش کاذب؛ اونوقت حالا شما وقتی همین آرامش کاذبت رو می ذاری کنار، اولش یه مقدار تنش داری.
تنش خوف از خدا، خوف از حساب و کتاب، خوف از سوال و جواب قبر. کمی میاد دیگه. بله آقا؟ آقایون بله؟ آها! می خواستم توضیح بدم. بله بگی دیگه توضیح نمی دم.
نه این بله بگی یه کمی باهم ارتباط برقرار می کنیم خوبه. آرامش کاذبتو وقتی می ذاری کنار یه کمی نا آرام می شی.

خطبه امام حسین علیه السلام شب عاشورا در جمع اصحابشان

امام سجاد (علیه السلام) می فرماید :

شب عاشورا بعد از آنکه پدرم لشکر عمر سعد را برگردانید که حدود غروب بود ، اصحاب را جمع نمود ؛ من در حالیکه بیمار بودم خود را به او نزدیک نمودم تا بشنوم چه می فرماید ؛ شنیدم که پدرم برای اصحاب می فرمود :

اثنی علی الله احسن الثناء و احمده علی السراء والضراء ...

خداوند را ثنا می گویم به بهترین ثناء و او را ستایش میکنم به خوشی ها و سختی ها ، خداوندا ستایشت می کنم برای اینکه ما را به نبوت گرامی داشتی و قرآن را به ما تعلیم فرمودی و ما را فقیه در دین قرار دادی و برای ما گوشها و چشمها و قلبها قرار دادی و ما را از مشرکین قرار مده و ما را از شکر گذاران قرار بده.

اما بعد ، فانی لا اعلم اصحابا اوفی و لا خیرا من اصحابی و لا اهل بیت ابر و لا اوصل من اهل بیتی فجزاکم الله عنی جمیعا خیرا ...

شب عاشورا و بی تابی حضرت زینب کبری سلام الله علیها

 

تاریخ الطبری عن الحارث بن کعب وأبی الضّحاک عن علیّ بن الحسین بن علیّ [زین العابدین] علیه السلام: إنّی جالِسٌ فی تِلکَ العَشِیَّةِ الَّتی قُتِلَ أبی صَبیحَتَها، وعَمَّتی زَینَبُ عِندَی تُمَرِّضُنی، إذِ اعتَزَلَ أبی بِأَصحابِهِ فی خِباءٍ لَهُ، وعِندَهُ حُوَیٌّ مَولى أبی ذَرٍّ الغِفارِیِّ، وهُوَ یُعالِجُ سَیفَهُ ویُصلِحُهُ، وأبی یَقولُ:

یا دَهرُ اُفٍّ لَکَ مِن خَلیلِ
کَم لَکَ بِالإِشراقِ وَالأَصیلِ
مِن صاحِبٍ أو طالِبٍ قَتیلِ
وَ الدَّهرُ لا یَقنَعُ بِالبَدیلِ
و إنَّمَا الأَمرُ إلَى الجَلیلِ
و کُلُّ حَیٍّ سالِکُ السَّبیلِ
قالَ: فَأَعادَها مَرَّتَینِ أو ثَلاثا حَتّى فَهِمتُها، فَعَرَفتُ ما أرادَ، فَخَنَقَتنی عَبرَتی، فَرَدَدتُ دَمعی ولَزِمتُ السُّکونَ، فَعَلِمتُ أنَّ البَلاءَ قَد نَزَلَ، فَأَمّا عَمَّتی فَإِنَّها سَمِعَت ما سَمِعتُ، وهِیَ امرَأَةٌ و فِی النِّساءِ الرِّقَّةُ وَالجَزَعُ، فَلَم تَملِک نَفسَها أن وَثَبَت تَجُرُّ ثَوبَها، وإنَّها لَحاسِرَةٌ حَتَّى انتَهَت إلَیهِ، فَقالَت: وَاثُکْلاه! لَیتَ المَوتَ أعدَمَنِی الحَیاةَ! الیَومَ ماتَت فاطِمَةُ اُمّی وعَلِیٌّ أبی وحَسَنٌ أخی! یا خَلیفَةَ الماضی وثِمالَ الباقی. قالَ: فَنَظَرَ إلَیهَا الحُسَینُ علیه السلام فَقالَ: یا اُخَیَّةُ لا یُذهِبَنَّ حِلمَکِ الشَّیطانُ قالَت: بِأَبی أنتَ واُمّی یا أبا عَبدِ اللّه، استَقتَلتَ نَفسی فِداکَ! فَرَدَّ غُصَّتَهُ وتَرَقرَقَت عَیناهُ، وقالَ: لَو تُرِکَ القَطا لَیلاً لَنامَ قالَت:

خطبه زینب کبری سلام الله علیها در کوفه

نکته: خطبه زینب کبری سلام الله علیها به دو شکل در روایات آمده که در بعضی از جملات تفاوت هایی دارد ما در اینجا قول مشهور تر را در متن عربی آوردیم ، اما در ترجمه هر دو نقل را رعایت نمودیم و نقل دوم را در "..." قرار دادیم و در دادن آدرس، آدرس هر دو نقل این خطبه را ارائه نمودیم.

بشیر بن خزیم اسدی گوید: زینب دختر علی (علیه السلام) را در آن روز دیدیم، بخدا قسم زن با حیایی را تا آن روز سخن ورتر از او ندیدیم گویا کلمات را با زبان گویای امیر المومنین علی بن ابیطالب جاری می نمود، وی به مردم اشاره کرد که ساکت شوید. ناگهان نفسها در سینه ها حبس شد و صدای زنگ کاروان از صدا افتاد. آنگاه فرمود:

زینب کبری با دیدن سر برادر علیهما السلام

مسلم گچکار می گوید: ابن زیاد مرا برای اصلاح دار الاماره کوفه گمارده بود، در حالیکه من درب ها را گچکاری می کردم، ناگهان متوجه شدم که از اطراف کوفه صدای ضجه بلند شده است، رو به خادمی که با ما بود نمودم و گفتم: چرا کوفه را در حال ضجه می بینم؟ گفت: الان سر یک شورشی را که بر علیه یزید شوریده بود آوردند. گفتم: این خارجی که بوده؟ گفت: حسین بن علی (علیهما السلام) (مسلم گچکار) می گوید: خادم را فرستادم که برود، پس به صورتم لطمه زدم بگونه ای که نگران کور شدن چشمم شدم، بعد دستم را از گچ شستم و از پشت قصر خارج شدم و بالای بلندی ای ایستادم و همینطور که من و مردم منتظر رسیدن اسرا بودیم، سرهایی که پیشاپیش چهل کجاوه که بر چهل شتر بود نمایان شد، و در آن محملها اهل بیت و زنها و فرزندان فاطمه (سلام الله علیهم) بودند. در این حال علی بن الحسین روی شتری برهنه (بدون زین یا کجاوه) بود، و از رگ گردن (مبارک) او خون جاری بود که خشک شده بود. و در این حال (آن حضرت) می گریست و می فرمود:

نماز نشسته زینب سلام الله علیها

امام سجاد (ع) فرمود:

«ان عمتی زینب کانت تؤدی صلواتها، من قیام الفرائض و النوافل عند مسیرنا من الکوفة الی الشام وفی بعض منازل کانت تصلی من جلوس لشدة الجوع والضعف»

عمه ام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهای واجب و مستحب را اقامه می نمود و در بعضی منازل به خاطر شدت گرسنگی و ضعف، نشسته ادای تکلیف می کرد.


منبع: ریاحین الشریعه ، ج 3، ص62.

 

روضه درد دل زینب سلام الله علیها با سر امام حسین علیه السلام

زینب چنان در کوفه سخن می گفت که می رفت اوضاع کوفه در هم بریزد ، چه کنند که زینب را ساکت کنند.
صدای صوت قرآن زینب را ساکت کرد چون به ادب برخورد با قرآن و برخورد با برادر زینب چیزی نمی گفت.
لذا سر مقدس اباعبدالله را آوردند مقابل کجابه بی بی، عقیله بنی هاشم یه وقت دید صدای صوت قرآن می آید، خیلی نیست که از داداشش جدا شده امروز صبح جدا شده است.
کجابه را بالا زد ببیند، سر مقدس بالای نی ...رو کرد به سرمقدس...
یا هلالا لما استتم کمالا           غاله خسفه فأبدا غروبا
یعنی: ای ماه زینب چرا الان طلوع کردی آخه ماه غروب میاد ...
غروب نیست چرا هلال ماه دمیده، هلال به وقت ظهر...
را کرد به برادر ، برادرم هر مصیبتی که کربلا اتفاق افتاد مادرم تعریف کرده بود، می دونستم شهید می شوی می دونستم بی برادر می شوم اما داداش این یکی را برام نگفته بود...
ما توهمت یا شقیق فؤادی     کان هذا مقدراً مکتوباً

خطبه حضرت امام سجاد علیه السلام در شام مجلس یزید

پس از آنکه یزید در محراب نشست و اسرای آل رسول در مسجد حاضر شدند برای تبرئه کردن خود از جنایتی که مرتکب شده و بخاطر عوام فریبی ، امر کرد خطیبی به منبر برود و از آل ابی سفیان و یزید مدیحه سرایی کند و علی بن ابی طالب و حسین بن علی علیهما السلام را مورد نکوهش و ملامت قرار دهد.


خطیب بر منبر رفت و چنین کرد که یزید دستور داده بود. در چنین شرایطی امام سجاد علیه السلام سکوت را شکست و با خشم فریاد زد:

وَیلَکَ اَیُّهَا الخاطِب اِشتَرَیتَ رِضَا المَخلُوقِ بِسَخَطِ الخالِق فَتَبَوَّءَ مَقعَدَکَ مِنَ النّار

یعنی: وای بر تو ای خطیب تو خوشنودی مخلوق را به خشم خالق فروختی و جایگاه خود را در آتش دوزخ قرار دادی.

با این فریاد نفس در سینه خطیب حبس شد و فضای مسجد را سکوت فرا گرفت و مردم متوجه امام شدند.

آنگاه امام رو به یزید فرمود: یا یزید ائذن لی حتى أصعد هذه الأعواد فأتکلم بکلمات لله فیهن رضا ، و لهؤلاء الجلساء فیهن أجر و ثواب

روضه شب نهم ـ مصیبت ساقی لب تشنگان حضرت اباالفضل (ع)

ابوالفضل العباس، جوانی زیبا و رشید بود که از شدت زیبایی، به او قمر بنی هاشم (ماه هاشمیان) می گفتند و از شدت رشادت هنگامی که بر اسب می نشست پایش به زمین می رسید. وی به دلیل شجاعت و جنگاوری بی همتا که داشت، علمدار امام حسین علیه السلام بود و هنگامی که امام علیه السلام لشگر کم تعداد خود را آماده جنگ می کر، پرچم را به او سپرد. شجاعت و دلاوری عباس علیه السلام ریشه در آباء و اجداد او داشت؛ که از پدر به اسد الله الغالب علی بن ابی طالب علیه السلام نسب می رساند و از جانب مادر به بنی کلاب که شجاع ترین عرب بودند.
ای حرمت قبله حاجات ما *** یاد تو تسبیح و مناجات ما
تاجِ شهیدانِ همه عالمی *** دست علی ، ماهِ بنی هاشمی
ماه کجا؟ روی دلارام تو؟ *** سرو کجا؟ قامت رعنای تو؟
شمع شده ، آب شده ، سوخته *** روح ادب را ادب آموخته

روضه شب یازدهم ـ مصیبت شام غریبان

نمی‌دانم امشب باید از کدام غربت گفت؛ چه روضه‌ای خواند؛ و مصیبت کدامین غریب را بازگو نمود.
آیا از بدن پاره پاره حسین علیه السلام بگوییم که عریان در گودال قتلگاه افتاده است؟ یا از بدن عباس علمدار که نه سر در بدن دارد و نه دست؟
آیا از علی اکبر بگوییم که صورت پیامبرگونش را بر نیزه برافراشته اند؟ یا از علی اصغر شش ماهه که اینک در گهواره خاکی خویش به خواب ابدی رفته؟
آیا از یاران حسین علیه السلام بگوییم که غریبانه در گوشه گوشه میدان جان باخته اند؟ یا از کودکان حسین علیه السلام که غم یتیمی و اسیری، یکجا بر آنان وارد شده است؟
از غریبی بگوییم یا از مظلومیت؟ از وفا بگوییم یا از پیمان‌شکنی ؟ از عطش بگوییم یا از آتش ؟ از عشق بگوییم یا از زینب ؟

روضه شب هفتم ـ علی اصغر (س) ؛ داغی بر دل اهلبیت

مرسوم است که شب هفتم محرم، به در خانه «باب الحوائج کوچک کربلا» حضرت علی اصغر (س) می روند و روضه آن طفل شهید را می‌خوانند. شهیدی که به ظاهر، کودک است ؛ ولی به واقع پیر عشق است.


حوریان محو رخ مه‌پاره‌ات *** کهبه‌ی خیل ملک گهواره‌ات
گردش چشمان تو عشق‌آفرین *** رشته‌ی قنداقه‌ات حبل‌المتین
زینت آغوش و دامان رباب *** آینه‌گردان رویت آفتاب
عالم و آدم همه محتاج تو *** بر سر دوش پدر معراج تو
بسته بر هر تار موی تو نجات *** تشنه‌ی لب‌های تو آب حیات
کودکی ، اما به معنا پیر عشق *** روی دستان پدر ، تفسیرِ عشق


تلخ‌ترین لحظات تاریخ نزدیک می‌شد؛ تمامی یاران و اصحاب امام حسین علیه السلام به میدان رفته و کشته شده بودند. در اردوگاه حق تنها دو مرد باقی مانده بود: اباعبدالله الحسین علیه السلام و امام سجاد علیه السلام که آن روز به اراده الهی بیمار بود تا زنده بماند و رهبری امت را پس از امام حسین علیه السلام به دست بگیرد.

روضه شب ششم ـ مصیبت قاسم (س) ؛ بلای خوشتر از عسل

شب عاشورا، از شگفت‌ترین شب‌های تاریخ انسان است. شبی که بشریت، بر سر دو راهی خیر و شر قرار گرفت؛ و چه بسیار انسانها که تا آن شب در اردوگاه کفر بودند ولی یک شبه ره صد ساله طی نمودند و به حق و حقیقت پیوستند.
شب عاشورا، امام حسین علیه السلام یاران را نزد خود جمع نمود و پس از ستایش خداوند فرمود: « براستی که من اصحابی از شما باوفاتر و خاندانی از شما فرمانبردارتر نمی‌شناسم. این لشکر، من را می‌خواهند و با من سر ستیز دارند و کار من با آنان فردا به جنگ و کارزار خواهد کشید. پس بیعت خویش را از شما برمی‌دارم و به همه شما اجازه می‌دهم که مرا ترک کنید. از تاریکی شب بهره گیرید و بروید…»
پس‌از سخنان امام، ابتدا حضرت اباالفضل العباس (س)، سپس دیگر بنی‌هاشم و بعداز آنها، یاران حضرت لب به سخن گشودند و گفتند: «زنده ماندن پس‌از تو را برای چه می‌خواهیم ای فرزند رسول خدا؟ براستی که اگر بارها و بارها کشته شویم و زنده گردیم، باز هم دست از یاری تو برنخواهیم برداشت».

روضه شب پنجم ـ مصیبت عبدالله بن حسن علیه السلام

امشب و فرداشب را میهمان سبط اکبر پیامبر صلی الله علیه و آله و یکی از دو سید جوانان اهل بهشت، یعنی امام مجتبی علیه السلام هستیم که دو پسرش ـ قاسم و عبدالله ـ در کربلا در رکاب عمو به شهادت رسیدند.
عبدالله بن حسن فرزند کوچک امام حسن مجتبی علیه السلام یکی از نوجوانان نابالغی بود که به همراه خانواده خود و عمویش حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام به سوی کوفه آمده بود.
از صبح تا عصر عاشورا ، ابتدا اصحاب امام حسین علیه السلام و سپس اهل بیت آنحضرت یک به یک و یا دستجمعی به میدان رفتند و به شهادت رسیدند؛ و سرانجام زمانی رسید که امام علیه السلام یکه و تنها در میان هزاران هزار دشمن مسلح باقی ماند و گهگاه فریاد بر می‌آورد: «آیا یاری‌کننده‌ای هست که به خاطر خدا از حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله دفاع کند؟».
«شمر بن ذی الجوشن» برای آن که کار را تمام کند به همراه پیاده نظام لشکر، به امام علیه السلام هجوم آوردند، دور آن حضرت را گرفتند و از پس و پیش ایشان را مورد حمله قرار می دادند.

روضه شب چهارم ـ مصیبت فرزندان و برادران زینب (س)

روز عاشورا هنگامی که ناگزیر بودن کارزار مسجّل شد، اصحاب نگذاشتند که تا زنده هستند فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله به میدان روند و کشته شوند. اما هنگامی که تمامی یاران امام علی علیه السلام جانفشانی کردند و به شهادت رسیدند، نوبت اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله شد که خود را فدای حق و حقیقت نمایند.
در این لحظات سخت فرزندان علی (ع)، جعفر طیار، عقیل، امام حسن علیه السلام و سید الشهداء علیه السلام گردهم آمدند، یکدیگر را در آغوش کشیدند و با هم وداع کردند.
در حدیثی است از رسول خدا صلی الله علیه و آله روزی به چند تن از جوانان قریش نگریست که صورتهایی زیبا و نورانی داشتند. پیامبر صلی الله علیه و آله با دیدن آنان اندوهگین شد. پرسیدند : «یا رسول الله! تو را چه شد؟» فرمود : «ما خاندانی هستیم که خداوند، آخرت را برای ما برگزیده است نه دنیا را. یه یاد آوردم آنچه را که امت من بر سر فرزندانم خواهند آورد و آنان را می‌کشند یا آوراه می‌سازند».

روضه شب سوم ـ حکایت حر ؛ حماسه توبه و تصمیم

داستان «حر» یکی از عجیب‌ترین و عبرت آموزترین وقایع عاشوراست.
وی رادمردی پهلوان و سرداری نیرومند بود. برخی او را "دلیرترین مرد کوفه" می دانستند. اهمیت این لقب آنگاه معلوم می شود که بدانیم کوفه شهری نظامی بود که به عنوان اولین دژ اسلام در برابر ابر قدرت اول آن زمان یعنی امپراتوری ایران بنا شده بود؛ لذا بیشتر ساکنان آن را سپاهیان و سرداران نامی عرب و عجم تشکیل می دادند.
هنگامی که به عبیدالله خبر دادند که امام حسین علیه السلام به عراق رسیده است وی «حر» را به همراه حدود 1000 سرباز فرستاد تا راه را بر ایشان ببندد و یا او را به دارالاماره ببرد.
هنگامی که حر از قصر عبیدالله خارج شد صدایی از پشت سرش شنید که گفت: «حرّ! شادباش که به سوی خیر می‌روی!». حر به سوی صدا برگشت و کسی را ندید. با تعجب از خود پرسید : «این چه بشارتی بود؟ و این چه خیری است که به جنگ حسین بروم؟».
در گرمای نیمروز، سپاه حر به کاروان امام رسید. امام هنگامی که تشنگی آنان را دید به یاران فرمود : «به این جماعت و اسبانشان آب دهید» و وقتی مشاهده کرد که یکی از سربازان نمی‌تواند آب بخورد و آب از مشک بیرون می‌ریزد خود برخاست و با دستان مبارکش وی را سیراب کرد.

روضه شب اول ـ مصیبت مسلم بن عقیل

جناب «مسلم» فرزند «عقیل بن ابی طالب» از بزرگان بنی‌هاشم و پسر عموی حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام بود.
امام حسین علیه السلام از مدینه خارج شده و در مکه بود که نامه های مردم کوفه و دعوت از ایشان بسیار زیاد شد. آخرین نامه که به امام رسید و تعداد نامه‌ها که به هزاران درخواست بالغ شد، امام بین رکن و مقام دو رکعت نماز گزارد و از خداوند متعال طلب خیر کرد. سپس مسلم را خواست و پاسخ نامه ها را نوشت و در آن آورد : «سخن شما این است که: "امامی نداریم، به سوی ما بیا شاید خدا به سبب تو ما را هدایت و متحد کند". من ، مسلم بن عقیل برادر و پسر عموی خود را که مورد اطمینان من است به سوی شما فرستادم، پس اگر برای من نوشت که رأی خردمندان و اهل فضل و مشورت شما همان است که در نامه هایتان خواندم بزودی نزد شما خواهم آمد... »
مسلم در نیمه رمضان از مکه خارج شد و به مدینه آمد. در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله نماز خواند و با خانواده خود وداع کرد و با چند راهنما و همراه به سوی کوفه رفت. شرایط این سفر بسیار سخت بود و مسلم و همراهان راه را گم کردند و دو راهنما از تشنگی جان باختند. تا اینکه مسلم سرانجام در روز پنجم شوال به کوفه رسید.

مواجهه حر با سپاه امام حسین علیه السلام/مقتل

و روى  أبو مخنف  عن  عبد اللّه  بن  سلیم  و المذری  بن  المشمعل  الأسدیین  قالا:
کنا نسایر الحسین  فنزل  شراف ، و أمر فتیانه  باستقاء الماء و الإکثار منه ، ثمّ  ساروا صباحا، فرسموا صدر یومهم  حتّى  انتصف  النهار، فکبّر رجل  منهم ؛ فقال  الحسین :
«اللّه أکبر لم کبّرت»؟ قال: رأیت النخل. قالا: فقلنا: إنّ هذا المکان ما رأینا به نخلة قط. قال: «فما تریانه رأى»؟ قلنا: رأى هوادی الخیل. فقال: «و أنا و اللّه أرى ذلک»؛ ثمّ قال الحسین: «أ ما لنا ملجأ نجعله فی ظهورنا و نستقبل القوم من وجه واحد»؟
قلنا: بلى، هذا ذو حسم عن یسارک تمیل إلیه، فإن سبقت القوم فهو کما ترید. فأخذ ذات الیسار؛ فما کان بأسرع من أن طلعت هوادی الخیل؛ فتبیّناها فعدلنا عنهم، فعدلوا معنا کأنّ أسنّتهم الیعاسیب، و کأن رایاتهم أجنحة الطیر، فسبقناهم إلى ذی حسم، فضربت أبنیة الحسین علیه السّلام، و جاء القوم فإذا الحرّ فی ألف فارس فوقف مقابل الحسین فی حرّ الظهیرة، و الحسین و أصحابه معتمون متقلّدون أسیافهم، فقال الحسین لفتیانه: «اسقوا القوم و رشّفوا الخیل» فلمّا سقوهم و رشّفوا خیولهم، حضرت الصلاة، فأمر الحسین الحجّاج بن مسروق الجعفی، و کان معه، أن یؤذّن، فأذّن، و حضرت الإقامة فخرج الحسین فی إزار و رداء و نعلین، فحمد اللّه و أثنى علیه ثمّ قال: «أیّها الناس إنّها معذرة إلى اللّه و إلیکم، إنّی لم آتکم حتّى أتتنی کتبکم» إلى آخر ما قال، فسکتوا عنه، فقال للمؤذّن: «أقم» فأقام، فقال الحسین للحرّ: «أ ترید أن تصلّی بأصحابک»؟ قال: لا بل بصلاتک، فصلّى بهم الحسین، ثمّ دخل مضربه و اجتمع إلیه أصحابه و دخل الحرّ خیمة نصبت له و اجتمع علیه أصحابه، ثمّ عادوا إلى مصافّهم فأخذ کلّ بعنان دابّته و جلس فی ظلّها، فلمّا کان وقت العصر أمر الحسین بالتهیؤ للرحیل، و نادى بالعصر، فصلّى بالقوم ثمّ انفتل من صلاته و أقبل بوجهه على القوم فحمد اللّه و أثنى علیه، و قال: «أیّها الناس إنّکم إن تتقوا» إلى آخر ما قال. فقال الحرّ: إنّا و اللّه ما ندری ما هذه الکتب التی تذکر، فقال الحسین: «یا عقبة بن سمعان أخرج الخرجین اللذین فیهما کتبهم إلیّ»، فأخرج خرجین مملوین صحفا فنشرها بین أیدیهم، فقال الحر: فإنّا لسنا من هؤلاء الذین کتبوا إلیک، و قد أمرنا إذا نحن لقیناک ألّا نفارقک حتّى نقدمک على عبید اللّه، فقال [له ] الحسین:

۱ ۲ ۳ . . . ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰
بسم الله الرحمن الرحیم

بوی عطرش به مشامم چو نسیم است خدا میداند

اهل عالم بدانید حسین شاه کریم است خدا میداند

ای دلم گرد یتیمی به من و تو به چه کار ؟

هر که ارباب ندارد یتیم است خدا میداند
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan