روضه

مرکز نشر و دانلود متن روضه ، صوت روضه، کلیپ روضه، کتاب های مقتل ،شعر، مداحی و غیره

ساختن بیت الاحزان برای حضرت زهرا سلام الله علیها

بعد از اعتراض مردم مدینه به گریه های شبانه روزی حضرت زهرا سلام الله علیها، امام علی علیه السلام رفت و بیرون مدینه سایبانی درست کرد. حضرت زهرا سلام الله علیها روزها می رفت آن جا و تا غروب می نشست و گریه می کرد و ناله می زد...

در بیت الاحزان حضرت فاطمه سلام الله علیها، حداقل سایبانی بود و سایه ای داشت. حضرت زهرا سلام الله علیها زیر سایه می نشست و گریه می کرد؛ اما بیت الاحزان اهل بیت امام حسین علیه السلام خرابه شام بود. سقفی نداشت و از گرما و سرما محافظت نمی کرد؛ به طوری که صورت هایشان پوست انداخت. منهال می گوید: امام زین العابدین علیه السلام را دیدم که تکیه بر عصا داده و پاهایش مانند نی، خشک و خون از آن ها جاری بود. رنگ شریفش زرد شده بود. پرسیدم آقا! کجا می روید؟ فرمود: جایی که ما را منزل داده اند، سقف ندارد. آفتاب ما را گداخته است؛ به خاطر ضعف بدن بیرون آمده ام تا قدری استراحت کنم و زود برگردم؛ چرا که از جان زنان می ترسم. در همین حال، صدای زنی بلند شد: نور دیده ی برادرم کجا می روی؟ برگرد که می ترسم دشمن به تو صدمه ای بزند. پرسیدم این زن کیست؟ گفتند: زینب دختر علی مرتضی علیه السلام است.


منابع:

امالی شیخ صدوق، مجلس31، ح4.

حسین نفس مطمئنه، محمدعلی عالمی، ص349.

اسکان اهل بیت علیهم السلام در شام

شیخ صدوق از فاطمه(س)، دختر علی (ع)، نقل کرده است که گفت: «سپس یزید (لعنة الله) فرمان داد زنان حسین (ع) را به همراه علی بن الحسین (ع) در جایی زندانی کردند که نه آنها را از گرما حفظ می‏ کرد و نه از سرما، به طوری که پوست صورتشان کنده شد». (1) .
قاضی نعمان پس از نقل گریه‏ ی یزید گوید: «گویند این واقعه پس از آن بود که آنها را در منزل جای داد که نه از سرما حفظشان می‏ کرد و نه از گرما. یک ماه و نیم در آنجا ماندند و به طوری که از گرمای آفتاب پوست صورتشان کنده شد. سپس آزادشان کرد.»(2) .
ابن‏ نما گوید: «زنان در جایی جای داده شدند که نه از گرما حفظشان می‏ کرد و نه از سرما به طوری که با وجود پنهان کردن صورت‏ ها و سایه انداختن پرده‏ ها، چهره ‏هاشان پوست انداخت و خونابه جاری گردید. در آن حال شکیب از کف رفته و بی‏تابی بر آنها چیره گشته بود و اندوه با آن زنان بینوا همنشین شده بود.» (3) .
سید بن طاووس گوید:«سپس یزید فرمان داد آنان را در منزلی جای دادند که نه آنها را از گرما حفظ می ‏کرد و نه از سرما. آنان آن قدر در آنجا ماندند که پوست صورتشان کنده شد». (4) .
شیخ مفید گوید: «سپس یزید فرمان داد تا زنان را در خانه ‏ای جداگانه جای دادند. برادرشان علی بن الحسین بن (ع) نیز همراهشان بود. خانه ‏ای متصل به کاخ یزید به آنها اختصاص دادند؛ و چند روزی در آن اقامت کردند». (5) .

ورود کاروان اهل بیت علیهم السلام به شام

سهل بن سعد می‏ گوید: به سوی بیت‏ المقدس رفتیم تا اینکه در شام به شهری رسیدیم با نهرهای فراوان و درختان انبوه، پرده‏ های دیبا آویخته و شادمان بودند و به یکدیگر تبریک می‏ گفتند؛ و زنان با دف و طبل می‏ زدند. با خودم گفتم: شاید مردم شام عیدی دارند که ما نمی ‏دانیم. در همین حال گروهی را سرگرم گفت و گو دیدم. از آنان پرسیدم، آقایان! در شام عید است و ما نمی‏ دانیم؟ گفتند: ای پیرمرد، غریب به نظر می‏ آیی! گفتم: من سهل بن سعد هستم. رسول خدا (ص) را دیده و سینه ‏ای پر از حدیث وی دارم. گفتند: ای سعد! آیا در شگفت نیستی که چرا آسمان خون نمی‏ بارد و زمین ساکنانش را فرو نمی‏ بلعد؟ گفتم: چرا؟ گفتند: سر حسین، فرزند رسول خدا (ص) را از عراق به شام فرستاده‏ اند و هم اینک می‏ رسد...». (1).
در نقل دیگری آمده است که یکی از تابعان با فضیلت، پس از مشاهده ‏ی سر حسین (ع) مدت یک ماه از انظار پنهان شد. پس از آنکه وی را دیدند و دلیلش را از او پرسیدند گفت: آیا نمی‏ بینید که چه بر ما نازل شده است؟ و آن‏گاه این شعر را خواند:
ای پسر دختر محمد (ص)! سرت را در حالی آوردند که سخت به خونش آغشته بود؛
ای پسر دختر محمد (ص)! گویی که با کشتن تو، به عمد و آشکارا پیامبری را کشته‏ اند؛ تو را تشنه کشتند و در کشتن تو ملاحظه هیچ تأویل و تنزیلی را نکردند؛

کاروان حسینی در راه دمشق

سید ابن‏ طاووس گوید: کوفیان سر امام حسین (ع) را به همراه مردانی که به اسارت گرفته بودند حرکت دادند. چون نزدیک دمشق رسیدند، ام‏ کلثوم به شمر - که در میان آنها بود - نزدیک شد و گفت: حاجتی دارم! گفت چه حاجتی؟ فرمود: چون ما را وارد شهر کردید، از دروازه‏ای ببرید که تماشاگران کم‏تری داشته باشد؛ و از اینان بخواه که سرها را از محمل ها بیرون بیاورند و از ما دور کنند. زیرا از بس با این حال به ما نگاه کردند خوار و ذلیل گشته‏ ایم!
شمر از روی کفر و سرکشی در پاسخ سؤال وی فرمان داد تا سرها را در وسط محمل ها بر نیزه کنند و آنان را از میان تماشاچیان با همین حالت حرکت داد تا به دروازه‏ی دمشق رسید!»


منابع:

اللهوف، ص 156 - 155.

نفس المهموم، 430 - 429.

مقتل الحسین (ع)، مقرم، ص 347.

متن و صوت روضه ساربان و انگشترسیدالشهداء-مرحوم آیت الله مجتهدی(ره)

(امام حسین علیه السلام بعد از جواب شخص عرب )خوب جواب داد دیگه اولیش چی بود بهترین چیزها در عالم ایمان به خدا و رسول و شما خانواده جواب داد دومی زینت ها هم گفت(زینت عالم به حلم و زینت ثروتمند به بذل و بخشش و زینت فقیر به صبر) سومی نجات از مهالک به چیه گفت :توکل حضرت خوشش آمدو قرضش و دادو دویست اشرفی بدهکاری داشت علاوه بر آن حضرت سید الشهداء به این عرب انگشتر داد؛ حاج آقا جعفر خندق آبادی نقل می کردند: تمامی ائمه علیهم السلام یک انگشتر در راه خدا داده اند، ولی امام حسین دو انگشتر داده است؛ یکی انگشتری بود که به این شخص عرب دادند و یکی هم انگشتری بود که در عصر عاشوراء دادند. در عصر عاشوراء با چه وضعی انگشتر را از دست امام حسین علیه السلام در آوردند. انگشتر به دست حضرت چسبیده بود و جدا نمی شد و با چه حالتی از دست مبارک ایشان خارج کردند!

متن و صوت حمله به خیام توسط یزیدیان / مرحوم کافی

عصر عاشورا خیمه های امام حسین را آتش زدند؛ زن و بچه های امام حسین میان بیابان فریاد می زدند: وا محمدا

یکی از لشکریان عمر سعد می گوید: دیدم دامن یک دختر بچه ای آتش گرفت، این بچه بدنش هم دارد می سوزد، نمی داند چه کند، فکر می کند اگر فرار کند آتش دامنش

خاموش می شود. می گوید من دلم به حال این بچه سوخت سوار بر اسب شدم با عجله رفتم دنبال او تا آتش دامنش را خاموش کنم، این طفلک به خیال اینکه من میخواهم او را بزنم، بیشتر فرار می کند. می گوید: هر جوری بود خودم را بالای سر این آقا زاده رساندم، تا دید نمی تواند از دستم فرار کند، سرش را بلند کرد، گفت: آی مرد
بخدا من بابا ندارم؛ گفتم: من کاری با تو ندارم می خواهم آتش دامنت را خاموش کنم، پریدم پایین با دستانم آتش دامنش را خاموش کردم، تا اینکه این بچه کمی از من
محبت دید، گفت: آی مرد بگو ببینم راه نجف از کدام طرف است؛ گفتم: راه نجف را برای چه می خواهی؟ گفت: می خواهم بروم نجف، شکایت این مردم را به جدم علی بکنم، بگویم یا جدم سر بردار ببین حسینت را کشتند، خیمه هایمان را آتش زدند...

متن و صوت روضه شب هفتم محرم، علی اصغر علیه السلام-علی اصغر آرزومند

       دانلود روضه

وقتی حسین آمد و دست مرا گرفت

حس میکنم که دور و برم را خدا گرفت

بانی روضه های تو در اصل فاطمه است

در هیأت بهشت عزای تو را گرفت

سینه زنان تو همگی عیسوی دمند

پس میشود زنوکران تو شفا گرفت

عالم بدون کرببلا ارزشی نداشت

عشق حسین آمد و دنیا بها گرفت

فردا اسیر حول قیامت نمیشود

هرکس امروز زیر پرچمتان جاگرفت

بوی بهشت میرسد ازهیأت حسین

ازبس ملک رسیدو سپس ارتقا گرفت

اذن زیارت حرمت دست زینب است

باید فقط زخواهر تو کربلا گرفت

هنگامه قیامت دنیا مُحرم است

موج الحسین آمد و دل را فرا گرفت

هرذره بی حسین زمین گیر میشود

هردانه ای زخاک حسین گفت و پا گرفت

آزاده نیست هرکه غلام حسین نیست

وای از دل کسی که به نام حسین نیست

متن و صوت روضه شب هشتم محرم، علی اکبر علیه السلام-علی اصغر آرزومند

    دانلود روضه

ای که از روز ازل مارا جدا کردی حسین

فقط من و شما نیستیم میگیم حسین،هر وقت میگی حسین اگه اسم بچه خودت هم باشه،حضرت زهرا سلام الله علیها از عرش صدا میزنه:اگه بچه خودت رو صدا میزنی،خدا برات حفظش کنه، اما  اگه حسین مرا میگویی ،بدونید با لب تشنه سر از بدنش جدا کردند.

ای که از روز ازل مارا جدا کردی حسین

یک نگه کردی و مارا مبتلا کردی حسین

حاجت دنیایی و عقبایی مارا که هیچ

حاجت پیغمبران را هم روا کردی حسین

خون تو خون خدا خون نبی خون همه

تو تمام دهر را صاحب عزا کردی حسین

متن و صوت روضه شب نهم محرم، اباالفضل العباس علیه السلام-علی اصغر آرزومند

      دانلود روضه

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ وعَلى عباس الْحُسَیْنِ

یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِکْشِفْ کَرْبى بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ علیه السلام

 

وقتی گدایی را پناهی نیست دیگر

جزکوچه چشم تو راهی نیست دیگر

جزتو به حاجتها الهی نیست دیگر

این جذبه ها خواهی نخواهی نیست دیگر

تو شمعی و گرمای تو پروانه پرور          

مشکت به دوشت بود و اشکم را گرفتی

ماهی و از خورشید هم غم را گرفتی

بی شک یداللهی که پرچم را گرفتی

دادی دو دستت را دو عالم را گرفتی

تا که بریزی زیر پای شاه بی سر        

جنگاوریت را زبابا میشناسی

ام البنین را عبد زهرا میشناسی

وقتی برادر را تو آقا میشناسی

متن و صوت روضه شب عاشورا، شب دهم محرم-علی اصغر آرزومند

   دانلود روضه

هنوز از تو گرم است هنگامه ها

بسی آتش افتاده در جامه ها

به وقت سخن از تو ای عقل کل

جنون می چکد از سر خانه ها

تو در پاسخ نامه کوفیان

نوشتی به خون سطرها نامه ها

زتو باغشان زرد، خودخواه ها

زتو کامشان تلخ، خودکامها

تو نگذاشتی خیمه شب بازها

تدارک ببینند برنامه ها

بخوان آیه بر نیزه ی باغ سرخ

که از عطر تو پر شود شامه ها

بود نام تو عین جوشن کبیر

امیری حسین و نعم الامیر

تو گفتی که خوبان امیری کنند

دلاور شوند و دلیری کنند

مبادا جوانان به میدان رزم

ذلیلانه اظهار پیری کنند

مبادا در این فتنه عمارها

 به وقت سخن گوشه گیری کنند

تو گفتی صبوری کند خواهرت

چومجبورشان در اسیری کنند

تو گفتی که هیهات مردان ما

بمانند و ذلت پذیری کنند

تو موسی شدی تا ابالفضلها

برایت چو هارون بسیجی شدند

بعید است این شبه مردان شُوم

ترحم به طفل صغیری کنند

خدا خواست تا همه شیعیان

متن و صوت روضه شب عاشورا، شب دهم محرم-حاج حسن خلج

                      دانلود روضه

شد آخر کار، خدا نگهدار

وعده ی دیدار ،کنار مادر

آقام  آقام آقام حسین

لبریز آهم،پشت و پناهم

ای بی سپاهم،هستی ِ خواهر

 دست تو، از رو دل، برندار

نذار دلم رو غم بگیره

بعد این ،همه سال

آخه کی می خواد

 مارو از هم بگیره

حسین جان بیا تو یه کار برای من بکن من هم یه کار برای تو ،تا یادگاری بمونه

تو بیا و ،با دست خودت

محکمترش کن معجرم رو

تو می خوای برای من چیکار کنی زینب؟

متن و صوت روضه شب سوم محرم، رقیه علیهاسلام- حاج حسن خلج

 دانلود روضه

چشمامو بستم،آروم شکستم

هرچی نشتم،بابا نیومد

منم بهارش،دار و ندارش

سر قرارش،چرا نیومد؟

بابایی

چی میشه،یه دفعه،بذاری

موهات و توی دست بگیرم

از لبات،بابا جون،اومدم

که بوسه هامو پس بگیرم

یه جوری،ببوسش، گونم و

که جای بوسه هات بمونه

برا چی عزیز دلم؟آخه هی بچه هاشون رو بغل کردن،اومدن جلوی خرابه،یه جوری میبوسیدن بچه هاشون رو

متن و صوت روضه شب نهم محرم، عباس علیه السلام-حاج حسن خلج

        دانلود روضه

داداش

 دلم با غربت آشنا شد

شکستم و قدم دوتا شد

ابروی پیوسته ات جدا شد

قربون ابروهای پیوسته ات برم

داداشی

افتادی از رو مرکب،داغ تو  تا کمر رفت

امام سجاد علیه السلام می فرمایند:اینقده تیر زدند عموم مثل خارپشت شده بود.خوب این تیرها تو بدن بوده موقعی که خورده زمین

افتادی از رو مرکب،داغ تو  تا کمر رفت

میغلتی روی خاک و،تیرها همه تا پر رفت

وای داداشم

از جلو خیمه دیدم،قطع الیدین شدی تو

رو دست نیزه دارها،بالا پایین شدی تو

من و شما بعد هزار و اندی سال اومدیم،یه چیزی داریم میشنویم ،این حال شماست،بچه ها همه جلو خیمه ها صف کشیده بودند،عمو کی میاد آب بیاره،یه وقت دیدن یه بدن رو نیزه ها،امان از دل سکینه،حسین.........

پاشو

 نصیب من غم شده عباس

یه دنیا ماتم شده عباس

چقدر تنت کم شده عباس

نه از من و نه از تو،چیزی نمونده جونم

چه جوری برم به خیمه،نه میشه نه میتونم

می خوای بدونی عباس،چی کمرم رو خم کرد

یه جور زدن نمیشه،دیگه تنت رو جمع کرد

داداش

اهل حرم از پا نشستن

شکستی و همه شکستن

گره معجرها رو بستن

داداش

تا از رو دوش تو علم افتاد

ترس توی قلب دخترم افتاد

حرمله جانب حرم افتاد

بلند شو،ببین داره چه چپ چپ نگاه میکنه

پاشو که چشم براهه

مشک تو سکینه

پاشو ببر برادر

دخترم و مدینه

پاشو که این جا چشم

بی حیا بی شماره

بلند نمیشی؟

برم بگم رقیه،گوشواره اش رو درآره

                     

بابُ الحرم" پایگاه متن روضه و اشعارمذهبی"ویژه مداحان

متن روضه طفلان حضرت زینب (س) شب چهارم محرم - حسین برات یه دنیا غم آوردم-حاج حسن خلج

حسین برات یه دنیا غم آوردم
گلام رو با خودم آوردم
ببخش که هدیه کم آوردم
حسین
بخدا،امشب نیازبه روضه خون نداری،من فقط بهانه میخوام دستت بدم.
حسین ستاره ی عرش برینم
بشنو صدای آتشینم
تو دست رد نزن به سینه ام
حسین
بارون رحمت من
به خواهرت نزول کن
داداش به جون مادر
بچه هامو قبول کن

حاج محمدباقر منصوری - گلچین روضه - سری دوم

گلچینی از سبک های روضه های آذری حاج محمدباقر منصوری در هیات الرضای اردبیل

روضه وداع امام حسین با اهل بیت علیهم السلام

دانلود فایل

پیامبر اکرم صلی الله نشسته بودند، بی بی زهرا سلام الله علیها وارد شدند، بابا چرا گریه می کنید؟ فرمود: جبرییل یک چیز آورده من را منقلب کرده؛ جبرییل فرمود: خدا فرموده، به پیغمبر بگو، حسین تو را ،

با لب تشنه شهید می کنند.

بی بی زهرا شروع کرد به گریه کردن، سه سؤال فرمودند: بابا وقتی حسین را می کشند، شما هستید؟ نه من نیستم، آیا علی زنده هست؟ فرمود: نه بابا جان علی هم نیست، بابا وقتی حسینم را می کشند من زنده ام؟

فرمود: تو هم نیستی زهرا جان، گفت: پس چه کسی برای حسین من گریه می کند؟ فرمود: فاطمه جان زنان و مردان امت من دور هم جمع می شوند و برای مظلومی حسین تو گریه می کنند.

روضه لحظه شهادت امام حسین علیه السلام

امام زمان می فرمایند: تا اسب بی صاحب را دیدند، شروع کردند به صورت ها لطمه زدن؛ زینب، سیلی به صورت می زد. دنبال اسب بی صاحبت را افتادند،

ببینند کجا به زمین افتاده ای.

زینبی که سه روز حسین  را ندیده بود گریه می کرد، آمد بالای تل زینبیه؛ امام عصر می فرمایند: زینب ایستاده، حسین روی زمین افتاده، وشمر جالس علی صدرک...


منبع: اقتباس از روضه خوانی حجت الاسلام والمسلمین هاشمی نژاد حفظه الله.

روضه زینب نظاره گر شهادت امام حسین علیهماالسلام

تل زینبیه بلند است، گودال، زمینش فرو رفتگی دارد؛ زینب ایستادست، حسین افتادست، زینب دارد تماشا می کند، وشمر جالس علی صدرک قابضا علی شیبتک، نانجیب روی سینه مولای ما نشسته.

ای خدا ما را کربلایی کن            بعد از آن با ما هر چه خواهی کن

کسی که بالای تل زینبیه می ایستد کاملا به گودال قتلگاه اشراف دارد؛ امام عصر می فرماید: با یک دست محاسن شریف را گرفته بود، با یک دست دیگر رگهای گلو را جدا می کرد، یک مرتبه زینب دستها را روی سر نهاد و صدا می زد: وا محمدا وا علیا...


منبع: اقتباس از روضه خوانی حجت الاسلام والمسلمین هاشمی نژاد حفظه الله.

وداع حضرت امام حسین علیه السلام با اهل حرم

بعد از شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام حضرت به سمت خیمه ها آمده و از اهل حرم دستمالی گرفته و سر مبارکش را که با شمشیر مالک بن سنان شکسته بود بست و روی آن  امامه نهاد آنگاه وارد خیمه شده و صدا زد:

یا ام کلثوم و یا سکینه و یا رقیه و یا عاتکه و یا زینب و یا اهل بیتی علیکنّ منی السلام

ای ام کلثوم و ای رقیه و ای عاتکه و ای زینب و ای اهل بیتم بر شما باد از جانب من سلام (یعنی خداحافظ)

چون چشم اهل حرم به صورت و محاسن غرق به خون امام افتاد همگی صدا به گریه بلند نمودند ، حضرت سکینه به پدر عرض کرد:

یا اَبِه اِسْتَسْلَمُتَ لِلْمَوْت ای پدر آیا آماده شهادت شدی؟

حضرت در جواب فرمود:

اهل حرم بعد از شهادت حضرت سیدالشهدا علیه السلام

وقتی که حضرت سید الشهداء از بالای اسب روی زمین قرار گرفت ذوالجناح (اسب حضرت) چند لحظه ای اطراف حضرت می گردید و دشمنان را از حضرت دور می کرد

ثُمَّ تَمَرَّغَ فی دَمِ الحُسَینِ علیه السلام وَ قَصَدَ نَحوَ الخَیمَةِ وَ لَهُ صُهَیلٌ عالٍ وَ یَضرِبُ بِیَدِهِ الاَرضَ

یعنی سپس خود را به خون امام حسین علیه السلام آغشته نمود و به سمت خیمه ها حرکت نمود و با صدای بلند صیحه می زد و دستش را به زمین می کوبید، و با زبان خود می گفت:

اَلظَّلیمَه اَلظَّلیمَه مِن اُمَّةٍ قَتَلَت اِبنِ بِنتِ نَبیِّها

یعنی فریاد از ظلم فریاد از ظلم امتی که پسر دختر پیامبرشان را کشتند

ناراحتی امام علی علیه السلام از خلخال ربودن توسط دشمنان از زن غیر مسلمان

امام علی علیه السلام در فضیلت جهاد صحبت می کردند و در ضمن از لشکریان خود گلایه می نمودند: ( ... یکی از فرماندهان لشکر غارتگر معاویه، به شهرمرزی ( انبار) حمله کرده است و نماینده و فرماندار من را کشته و سربازان و مرزبانان شما را از آن سرزمین بیرون رانده است. به من خبر رسیده که یکی از آنان به خانه ی زن مسلمان و زن غیر مسلمانی که در پناه اسلام جان و مالش محفوظ بوده، وارد شده و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره های آن ها را از تنشان بیرون آورده است... در حالی که هیچ وسیله ای برای دفاع جز گریه و التماس کردن نداشته اند. آنها با غنیمت فراوان بر گشته اند، بدون اینکه حتی یک نفر از آنها زخمی گردد یا قطره ای خون از آنها ریخته شود. اگر به خاطر این حادثه مسلمانی از روی تأسف بمیرد، ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار و بجا است.

روضه حضرت زینب و اسرای کربلا- حجة الاسلام پناهیان

دانلود فایل

 بسم الله الرحمن الرحیم

آرامش کاذب. یه دعا کنم بحثُ یه ذره دیگه ببرم جلو. خدایا بدون بلا آرامش کاذب ما رو برطرف بگردان. (الهی آمین). خدا الان نگا میکنه میگه خیلی رندانه بودا!
آخه ما فقط معمولا با بلا برطرف می کنیم .یک کشیده می خوابونیم تو گوشش این آرامش کاذب برطرف بشه.
نه دیگه خدایا ما المؤمن کیّس. ما بلدیم چه جوری دعا کنیم. زیرکی هایی در ادعیه وجود داره برید نگاه کنید. خیلی قشنگه.
خدایا من گناه میکنم، نمی گی عوضش چقدر امید به تو دارم؟ درستش کرد. یه جوری درستش کرد. اونوقت تو امیدوار به خودت رو می خوای ببری تو ضعف؟ زیرکیه دیگه.
قشنگ داره تیز صحبت می کنه. آرامش کاذب؛ اونوقت حالا شما وقتی همین آرامش کاذبت رو می ذاری کنار، اولش یه مقدار تنش داری.
تنش خوف از خدا، خوف از حساب و کتاب، خوف از سوال و جواب قبر. کمی میاد دیگه. بله آقا؟ آقایون بله؟ آها! می خواستم توضیح بدم. بله بگی دیگه توضیح نمی دم.
نه این بله بگی یه کمی باهم ارتباط برقرار می کنیم خوبه. آرامش کاذبتو وقتی می ذاری کنار یه کمی نا آرام می شی.

نماز نشسته زینب سلام الله علیها

امام سجاد (ع) فرمود:

«ان عمتی زینب کانت تؤدی صلواتها، من قیام الفرائض و النوافل عند مسیرنا من الکوفة الی الشام وفی بعض منازل کانت تصلی من جلوس لشدة الجوع والضعف»

عمه ام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهای واجب و مستحب را اقامه می نمود و در بعضی منازل به خاطر شدت گرسنگی و ضعف، نشسته ادای تکلیف می کرد.


منبع: ریاحین الشریعه ، ج 3، ص62.

 

روضه درد دل زینب سلام الله علیها با سر امام حسین علیه السلام

زینب چنان در کوفه سخن می گفت که می رفت اوضاع کوفه در هم بریزد ، چه کنند که زینب را ساکت کنند.
صدای صوت قرآن زینب را ساکت کرد چون به ادب برخورد با قرآن و برخورد با برادر زینب چیزی نمی گفت.
لذا سر مقدس اباعبدالله را آوردند مقابل کجابه بی بی، عقیله بنی هاشم یه وقت دید صدای صوت قرآن می آید، خیلی نیست که از داداشش جدا شده امروز صبح جدا شده است.
کجابه را بالا زد ببیند، سر مقدس بالای نی ...رو کرد به سرمقدس...
یا هلالا لما استتم کمالا           غاله خسفه فأبدا غروبا
یعنی: ای ماه زینب چرا الان طلوع کردی آخه ماه غروب میاد ...
غروب نیست چرا هلال ماه دمیده، هلال به وقت ظهر...
را کرد به برادر ، برادرم هر مصیبتی که کربلا اتفاق افتاد مادرم تعریف کرده بود، می دونستم شهید می شوی می دونستم بی برادر می شوم اما داداش این یکی را برام نگفته بود...
ما توهمت یا شقیق فؤادی     کان هذا مقدراً مکتوباً

روضه دفن بدن مبارک اباعبدالله (ع)- حجة الاسلام انصاریان

 

اون وقت این انسانه.
این انسانه که خداوند متعال در قرآن کریم از او اعلام رضایت کرده.
«رضی الله عنه و رضوا عنه» این همان انسانیه که وقت مرگش بهش میگن «ارجعی إلی ربک راضیةً مرضیة فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی»
این همون انسانیه که وقتی امین وحی به پیغمبر نازل می شد، عرض می کرد خدا فرموده سلام خاص منو به چهار نفر ابلاغ کن. علی بن ابی طالب، سلمان، ابوذر، مقداد.( کنزالعمّال، ج 11، ص 344 ؛ امالى شیخ مفید ، ص 303، الخصال، ج1، ص 253).
اینا انقدر ارزش دارن که خدا به اونها سلام می کنه. قیامت هم خدا به اینا سلام می کنه.
تو سوره ی یاسینه. «سلامٌ قولاً من ربّ الرحیم»

روضه تدفین حضرت امام حسین علیه السلام

دانلود فایل

امام زین العابدین(ع) داخل قبر شد. بدن پاره پاره حسین(ع) را گرفت تا در میان قبر بخواباند. بنی اسد هم دور قبر ایستاده اند. امام زین العابدین(ع) می خواهد صورت بابایش را ببوسد، اما دید حسین(ع) سر ندارد، یک وقت دیدند صدای ناله آقا داخل قبر می آید. وقتی نگاه کردند دیدند آقا خم شده و لبهایش را به رگهای بریده گذاشته است...


منبع: روضه های مرحوم کافی، روضه های امام حسین علیه السلام.

روضه شب نهم ـ مصیبت ساقی لب تشنگان حضرت اباالفضل (ع)

ابوالفضل العباس، جوانی زیبا و رشید بود که از شدت زیبایی، به او قمر بنی هاشم (ماه هاشمیان) می گفتند و از شدت رشادت هنگامی که بر اسب می نشست پایش به زمین می رسید. وی به دلیل شجاعت و جنگاوری بی همتا که داشت، علمدار امام حسین علیه السلام بود و هنگامی که امام علیه السلام لشگر کم تعداد خود را آماده جنگ می کر، پرچم را به او سپرد. شجاعت و دلاوری عباس علیه السلام ریشه در آباء و اجداد او داشت؛ که از پدر به اسد الله الغالب علی بن ابی طالب علیه السلام نسب می رساند و از جانب مادر به بنی کلاب که شجاع ترین عرب بودند.
ای حرمت قبله حاجات ما *** یاد تو تسبیح و مناجات ما
تاجِ شهیدانِ همه عالمی *** دست علی ، ماهِ بنی هاشمی
ماه کجا؟ روی دلارام تو؟ *** سرو کجا؟ قامت رعنای تو؟
شمع شده ، آب شده ، سوخته *** روح ادب را ادب آموخته

روضه شب عاشورا ـ ذکر مصائب امام حسین (ع)

شب عاشورا بود و خیمه گاه حق در تب و تاب. در عصر روز تاسوعا «شمر بن ذی الجوشن» به همراه هزاران نفر نیروی کمکی به صحرای کربلا رسید و «عمر بن سعد» را برای حمله به امام علیه السلام تحت فشار قرار داد. عمر سعد دستور حمله را صادر کرد. صدای همهمه لشگر که به گوش امام حسین علیه السلام رسید، برادرش عباس (س) را صدا کرد و به همراه چند تن از بزرگان کوفه ــ که خود را به کاروان حق رسانده بودند ــ به نزد دشمن فرستاد تا از قصد آنان آگاه شود.
حضرت ابوالفضل (س) بازگشت و به برادر عرضه داشت که دشمن آمده است تا یکی از این دو کار را انجام دهد: یا اخذ بیعت یا آغاز جنگ. امام فرمود: «بیعت با یزید که هرگز ؛ اما درباره جنگ اگر می توانی برو و امشب را از آنان مهلت بگیر و نبرد را به فردا موکول کن ؛ تا نماز و قرآن بخوانیم. به خدا سوگند که من عبادت خدا رابسیار دوست می دارم».

روضه شب یازدهم ـ مصیبت شام غریبان

نمی‌دانم امشب باید از کدام غربت گفت؛ چه روضه‌ای خواند؛ و مصیبت کدامین غریب را بازگو نمود.
آیا از بدن پاره پاره حسین علیه السلام بگوییم که عریان در گودال قتلگاه افتاده است؟ یا از بدن عباس علمدار که نه سر در بدن دارد و نه دست؟
آیا از علی اکبر بگوییم که صورت پیامبرگونش را بر نیزه برافراشته اند؟ یا از علی اصغر شش ماهه که اینک در گهواره خاکی خویش به خواب ابدی رفته؟
آیا از یاران حسین علیه السلام بگوییم که غریبانه در گوشه گوشه میدان جان باخته اند؟ یا از کودکان حسین علیه السلام که غم یتیمی و اسیری، یکجا بر آنان وارد شده است؟
از غریبی بگوییم یا از مظلومیت؟ از وفا بگوییم یا از پیمان‌شکنی ؟ از عطش بگوییم یا از آتش ؟ از عشق بگوییم یا از زینب ؟

دانلود مجموعه ۴۲ مداحی بوشهری

 مجموعه بی نظیر ۴۲ مداحی و نوحه بوشهری رو از مداحان بوشهری: بخشو، ناخدا، گراشی، کشتکار و صبحدم بصورت صوتی دانلود نمایید.

مداحی بوشهری میرشکاری

دمی بگذشته و صوت حسین نمی آید

گل احمر منی تو، مه انور منی تو (علی اکبر منی تو)

ساقی لب تشنگان کو علمدار جوان

ای شیعه به سر زن، با دیده گریان

شد روان سقای دشت کربلا

جمله زنید بر سر، ماه محرم آمد

نینوا

مداحی واحد بسیار زیبا (علی اکبر)

الوداع الوداع، امشب شب عاشورا

کوفیان بی حیا، شرم نکردند از خدا

روضه شب هفتم ـ علی اصغر (س) ؛ داغی بر دل اهلبیت

مرسوم است که شب هفتم محرم، به در خانه «باب الحوائج کوچک کربلا» حضرت علی اصغر (س) می روند و روضه آن طفل شهید را می‌خوانند. شهیدی که به ظاهر، کودک است ؛ ولی به واقع پیر عشق است.


حوریان محو رخ مه‌پاره‌ات *** کهبه‌ی خیل ملک گهواره‌ات
گردش چشمان تو عشق‌آفرین *** رشته‌ی قنداقه‌ات حبل‌المتین
زینت آغوش و دامان رباب *** آینه‌گردان رویت آفتاب
عالم و آدم همه محتاج تو *** بر سر دوش پدر معراج تو
بسته بر هر تار موی تو نجات *** تشنه‌ی لب‌های تو آب حیات
کودکی ، اما به معنا پیر عشق *** روی دستان پدر ، تفسیرِ عشق


تلخ‌ترین لحظات تاریخ نزدیک می‌شد؛ تمامی یاران و اصحاب امام حسین علیه السلام به میدان رفته و کشته شده بودند. در اردوگاه حق تنها دو مرد باقی مانده بود: اباعبدالله الحسین علیه السلام و امام سجاد علیه السلام که آن روز به اراده الهی بیمار بود تا زنده بماند و رهبری امت را پس از امام حسین علیه السلام به دست بگیرد.

روضه شب ششم ـ مصیبت قاسم (س) ؛ بلای خوشتر از عسل

شب عاشورا، از شگفت‌ترین شب‌های تاریخ انسان است. شبی که بشریت، بر سر دو راهی خیر و شر قرار گرفت؛ و چه بسیار انسانها که تا آن شب در اردوگاه کفر بودند ولی یک شبه ره صد ساله طی نمودند و به حق و حقیقت پیوستند.
شب عاشورا، امام حسین علیه السلام یاران را نزد خود جمع نمود و پس از ستایش خداوند فرمود: « براستی که من اصحابی از شما باوفاتر و خاندانی از شما فرمانبردارتر نمی‌شناسم. این لشکر، من را می‌خواهند و با من سر ستیز دارند و کار من با آنان فردا به جنگ و کارزار خواهد کشید. پس بیعت خویش را از شما برمی‌دارم و به همه شما اجازه می‌دهم که مرا ترک کنید. از تاریکی شب بهره گیرید و بروید…»
پس‌از سخنان امام، ابتدا حضرت اباالفضل العباس (س)، سپس دیگر بنی‌هاشم و بعداز آنها، یاران حضرت لب به سخن گشودند و گفتند: «زنده ماندن پس‌از تو را برای چه می‌خواهیم ای فرزند رسول خدا؟ براستی که اگر بارها و بارها کشته شویم و زنده گردیم، باز هم دست از یاری تو برنخواهیم برداشت».

روضه شب پنجم ـ مصیبت عبدالله بن حسن علیه السلام

امشب و فرداشب را میهمان سبط اکبر پیامبر صلی الله علیه و آله و یکی از دو سید جوانان اهل بهشت، یعنی امام مجتبی علیه السلام هستیم که دو پسرش ـ قاسم و عبدالله ـ در کربلا در رکاب عمو به شهادت رسیدند.
عبدالله بن حسن فرزند کوچک امام حسن مجتبی علیه السلام یکی از نوجوانان نابالغی بود که به همراه خانواده خود و عمویش حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام به سوی کوفه آمده بود.
از صبح تا عصر عاشورا ، ابتدا اصحاب امام حسین علیه السلام و سپس اهل بیت آنحضرت یک به یک و یا دستجمعی به میدان رفتند و به شهادت رسیدند؛ و سرانجام زمانی رسید که امام علیه السلام یکه و تنها در میان هزاران هزار دشمن مسلح باقی ماند و گهگاه فریاد بر می‌آورد: «آیا یاری‌کننده‌ای هست که به خاطر خدا از حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله دفاع کند؟».
«شمر بن ذی الجوشن» برای آن که کار را تمام کند به همراه پیاده نظام لشکر، به امام علیه السلام هجوم آوردند، دور آن حضرت را گرفتند و از پس و پیش ایشان را مورد حمله قرار می دادند.

روضه شب چهارم ـ مصیبت فرزندان و برادران زینب (س)

روز عاشورا هنگامی که ناگزیر بودن کارزار مسجّل شد، اصحاب نگذاشتند که تا زنده هستند فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله به میدان روند و کشته شوند. اما هنگامی که تمامی یاران امام علی علیه السلام جانفشانی کردند و به شهادت رسیدند، نوبت اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله شد که خود را فدای حق و حقیقت نمایند.
در این لحظات سخت فرزندان علی (ع)، جعفر طیار، عقیل، امام حسن علیه السلام و سید الشهداء علیه السلام گردهم آمدند، یکدیگر را در آغوش کشیدند و با هم وداع کردند.
در حدیثی است از رسول خدا صلی الله علیه و آله روزی به چند تن از جوانان قریش نگریست که صورتهایی زیبا و نورانی داشتند. پیامبر صلی الله علیه و آله با دیدن آنان اندوهگین شد. پرسیدند : «یا رسول الله! تو را چه شد؟» فرمود : «ما خاندانی هستیم که خداوند، آخرت را برای ما برگزیده است نه دنیا را. یه یاد آوردم آنچه را که امت من بر سر فرزندانم خواهند آورد و آنان را می‌کشند یا آوراه می‌سازند».

روضه شب سوم ـ حکایت حر ؛ حماسه توبه و تصمیم

داستان «حر» یکی از عجیب‌ترین و عبرت آموزترین وقایع عاشوراست.
وی رادمردی پهلوان و سرداری نیرومند بود. برخی او را "دلیرترین مرد کوفه" می دانستند. اهمیت این لقب آنگاه معلوم می شود که بدانیم کوفه شهری نظامی بود که به عنوان اولین دژ اسلام در برابر ابر قدرت اول آن زمان یعنی امپراتوری ایران بنا شده بود؛ لذا بیشتر ساکنان آن را سپاهیان و سرداران نامی عرب و عجم تشکیل می دادند.
هنگامی که به عبیدالله خبر دادند که امام حسین علیه السلام به عراق رسیده است وی «حر» را به همراه حدود 1000 سرباز فرستاد تا راه را بر ایشان ببندد و یا او را به دارالاماره ببرد.
هنگامی که حر از قصر عبیدالله خارج شد صدایی از پشت سرش شنید که گفت: «حرّ! شادباش که به سوی خیر می‌روی!». حر به سوی صدا برگشت و کسی را ندید. با تعجب از خود پرسید : «این چه بشارتی بود؟ و این چه خیری است که به جنگ حسین بروم؟».
در گرمای نیمروز، سپاه حر به کاروان امام رسید. امام هنگامی که تشنگی آنان را دید به یاران فرمود : «به این جماعت و اسبانشان آب دهید» و وقتی مشاهده کرد که یکی از سربازان نمی‌تواند آب بخورد و آب از مشک بیرون می‌ریزد خود برخاست و با دستان مبارکش وی را سیراب کرد.

روضه شب دوم ـ ورود کاروان عشق به کربلا

پس از آنکه بنی‌امیه، امام حسین علیه السلام را برای گرفتن بیعت تحت فشار قرار دادند، ایشان از مدینه به سمت مکه مکرمه خارج شد و بقیه ماه شعبان و ماه های رمضان، شوال، ذوالعقده را در جوار بیت الله سپری کرد و با آمدن ذوالحجة ، احرام حج نیز بست.
از سوی دیگر «عمرو بن سعید بن عاص» از سوی یزید مأمور شد که برای دستگیری یا جنگ با حضرت به مکه برود. وی در روز ترویه (8 ذوالحجة) به مکه رسید.
امام علیه السلام که می‌دانست این دشمنان، حرمتی برای حرم خداوند قائل نیستند حج تمتع خویش را نیمه‌تمام گذاشت و آن را به عمره مفرده تبدیل کرد و از مکه خارج شد. انگیزه امام برای این کار، همانگونه که خود فرمود، حفظ حریم بیت الله بود. ایشان در پاسخ «محمد حنیفه» که او را از ترک مکه برحذر و به اقامت در این شهر ترغیب می‌کرد فرمود: «ای برادر! می‌ترسم یزید ناگهان مرا در حرم بکشد و به سبب من حرمت این خانه شکسته شود». همچنین حضرت در پاسخ افراد دیگری مانند «ابن عباس»، «فرزدق» و «عبیدالله بن زبیر» که همین خواسته را تکرار می‌کردند و می‌پنداشتند که دشمن، حرمت مکه را نگه می‌دارد می‌فرمود: «یک وجب دورتر از خانه کعبه کشته شوم و حرمت مکه به خاطر من پایمال نگردد بهتر است».

روضه شب اول ـ مصیبت مسلم بن عقیل

جناب «مسلم» فرزند «عقیل بن ابی طالب» از بزرگان بنی‌هاشم و پسر عموی حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام بود.
امام حسین علیه السلام از مدینه خارج شده و در مکه بود که نامه های مردم کوفه و دعوت از ایشان بسیار زیاد شد. آخرین نامه که به امام رسید و تعداد نامه‌ها که به هزاران درخواست بالغ شد، امام بین رکن و مقام دو رکعت نماز گزارد و از خداوند متعال طلب خیر کرد. سپس مسلم را خواست و پاسخ نامه ها را نوشت و در آن آورد : «سخن شما این است که: "امامی نداریم، به سوی ما بیا شاید خدا به سبب تو ما را هدایت و متحد کند". من ، مسلم بن عقیل برادر و پسر عموی خود را که مورد اطمینان من است به سوی شما فرستادم، پس اگر برای من نوشت که رأی خردمندان و اهل فضل و مشورت شما همان است که در نامه هایتان خواندم بزودی نزد شما خواهم آمد... »
مسلم در نیمه رمضان از مکه خارج شد و به مدینه آمد. در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله نماز خواند و با خانواده خود وداع کرد و با چند راهنما و همراه به سوی کوفه رفت. شرایط این سفر بسیار سخت بود و مسلم و همراهان راه را گم کردند و دو راهنما از تشنگی جان باختند. تا اینکه مسلم سرانجام در روز پنجم شوال به کوفه رسید.

حرّیت حر یزید ریاحی/مقتل

قال أبو مخنف: فلما رموهم هذه الرمیة قلّ أصحاب الحسین علیه السّلام، فبقی فی هؤلاء القوم الذین یذکرون فی المبارزة، و قد قتل منهم ما ینیف على خمسین رجلا، فعندها ضرب الحسین علیه السّلام بیده إلى لحیته، فقال: هذه‏ رسل القوم- یعنی السهام-، ثمّ قال: «اشتدّ غضب اللّه على الیهود و النصارى إذ جعلوا له ولدا، و اشتدّ غضب اللّه على المجوس إذ عبدت الشمس و القمر و النّار من دونه، و اشتدّ غضب اللّه على قوم اتّفقت آراؤهم على قتل ابن بنت نبیهم، و اللّه، لا أجیبهم إلى شی‏ء مما یریدونه أبدا، حتى ألقى‏ اللّه‏ و أنا مخضب‏ بدمی‏» ثم‏ صاح‏ علیه‏ السّلام‏: «أ ما من‏ مغیث‏ یغیثنا لوجه‏ اللّه‏ تعالى‏؟ أ ما من‏ ذاب‏ یذبّ‏ عن‏ حرم‏ رسول‏ اللّه‏»؟
فلمّا سمع الحر بن یزید هذا الکلام، اضطرب قلبه، و دمعت عیناه، فخرج باکیا متضرعا، مع غلام له ترکی، و کان کیفیة انتقاله الى الحسین...( مقتل الحسین(ع)، الخوارزمی    ج‏2    11     الجزء الثانی)

احترام حر به نام مادر اباعبدالله علیه السلام/مقتل

فقال الحرّ: إنّا و اللّه ما ندری ما هذه الکتب التی تذکر، فقال الحسین: «یا عقبة بن سمعان أخرج الخرجین اللذین فیهما کتبهم إلیّ»، فأخرج خرجین مملوین صحفا فنشرها بین أیدیهم، فقال الحر: فإنّا لسنا من هؤلاء الذین کتبوا إلیک، و قد أمرنا إذا نحن لقیناک ألّا نفارقک حتّى نقدمک على عبید اللّه، فقال [له ] الحسین:
«الموت أدنى إلیک من ذلک»، ثمّ قال لأصحابه: «ارکبوا»، فرکبوا و انتظروا حتّى رکبت النساء، فقال: «انصرفوا»، فلمّا ذهبوا لینصرفوا حال القوم بینهم و بین الانصراف، فقال الحسین للحرّ: «ثکلتک أمّک! ما ترید»؟ قال: أما و اللّه لو غیرک من العرب یقولها لی و هو على مثل هذه الحالة التی أنت علیها ما ترکت ذکر أمّه بالثکل أن أقوله کائنا من کان، و لکن و اللّه مالی إلى ذکر أمّک من سبیل إلّا بأحسن ما یقدر علیه، فقال الحسین: «فما ترید»؟ قال: أرید أن أنطلق بک إلى عبید اللّه، فقال: «إذن لا أتّبعک»، قال الحرّ: إذن لا أدعک، فترادّا القول ثلاث مرّات، ثمّ قال الحر: إنّی لم أؤمر بقتالک، و إنّما أمرت ألّا أفارقک حتّى أقدمک الکوفة، فإن أبیت فخذ طریقا لا تدخلک الکوفة، و لا تردّک إلى المدینة تکون بینی و بینک نصفا حتّى أکتب إلى ابن زیاد، و تکتب إلى یزید إن شئت أو إلى ابن زیاد إن شئت، فلعلّ اللّه أن یأتی بأمر یرزقنی فیه العافیة من أن أبتلى بشی ء من أمرک...

حر به امام حسین(ع)-بعد از مواجهه-گفت: بخدا قسم من از این نامه ها و فرستادگانى که تو میفرمائى خبرى ندارم. امام حسین به یکى از یاران خود که او را عقبة- ابن سمعان میگفتند فرمود: آن دو خورجینى را که حاوى نامه هاى این مردم است نزد من بیاور! وقتى آن دو خورجین را آورد امام علیه السّلام آن نامه ها را در مقابل حر ریخت.

احترام حر علیه السلام به فاطمه سلام الله علیها/گریز

امام حسین علیه السلام وقتی خبر بی وفایی کوفیان را شنید و ممانعت لشکر حر را دید، به اصحابش دستور برگشت داد. خواستند برگردند که حر مانع شد. امام حسین علیه السلام فرمود: مادرت به عزایت بگرید! چه می خواهی؟ حر گفت: اگر کس دیگری از عرب چنین می گفت و مانند تو گرفتار بود، از جوابش نمی گذشتم؛ ولی من نمی توانم جز به نیکی نام مادر تو را ببرم.

حر اینجا به نام فاطمه سلام الله علیها احترام گذاشت، نتیجه اش را هم دید. آخر کار توفیق توبه پیدا کرد و کربلایی شد. عاقبت به خیر شد و لحظه ی آخر امام حسین علیه السلام را بر بالین خود یافت.

اما امان از آن اولی و دومی! آن ها هم احترام کردند! آن ها هم به سفارش های پیامبر عمل کردند؛ اما چگونه؟!


منبع: در کربلا چه گذشت؟ ، محمد باقر کمره ای، ص234.

حجة الاسلام پناهیان - روضه اصحاب در شب عاشورا/متن و صوت

دانلود فایل

«و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم» این «رحماء بینهم» درجش خیلی باید افزایش پیدا بکنه.
من یه روضه برای شما بخونم. آرامش دادن خیلی مهمه. من خواهش می کنم هر وقت خواستید برای امام حسین خودتونو عزیز کنید، از تن لرزه های بچه های اباعبدالله الحسین گریه کنید.
اونم دختر بچه ها. اصلا بحث رو تو رو خدا هیچ وقت به تازیانه نکشونید. بچه، زدن اونقدر براش مهم نیست که عدم امنیت براش مهمه.
عدم امنیت برای بچه، بچه های کوچک تر از 7 سال. بچه های سه ساله.
عجیب وحشتناک اثر نابود کننده دارد. این از این که به خود بچه دو سیلی بزنی بدتره.
خود بچه رو کتک بزنی بدتره. لذا تو اخلاق و رفتار برخورد کردن با بچه ها، آقا من دارم یه چیزی می گم، یه چیزی می شنوی.

روایت شهادت مسلم بن عوسجه/ مقتل

عمر بن حجاج از سوی فرات با میمنه سپاه عمر سعد به سپاه سید الشهدا (علیه السلام) یورش برد و ساعتی بر هم تاختند و مسلم بن عوسجه اسدی از اصحاب امام حسین (علیه السلام) نبرد سختی کرد و این رجز را می خواند :
ترجمه :
اگر پرسید از من پهلوانم                         ز صدر بن اسد شد خاندانم
ستمگر های ما از راه دورند                     به جبار صمد کافر بمانم

و در کشتار دشمنان مبالغه فراوان کرد تا بخاک افتاد ، وقتی گرد و غبار فرو نشست او را به خون غلطان دیدند.
امام حسین (علیه السلام) و حبیب بن مظاهر بر بالینش حاضر گردیدند در حالیکه هنوز رمقی داشت و امام این آیه را تلاوت فرمود : خدا رحمتت کند ای مسلم
و منهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا

کیفیت شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام/مقتل

و لَم یَزَل یَتَقَدَّمُ رَجُلٌ رَجُلٌ مِن أصحابِهِ فَیُقتَلُ، حَتّى لَم یَبقَ مَعَ الحُسَینِ علیه السلام إلّا أهلُ بَیتِهِ خاصَّةً. فَتَقَدَّمَ ابنُهُ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام ـ واُمُّهُ لَیلى بِنتُ أبی مُرَّةَ بنِ عُروَةَ بنِ مَسعودٍ الثَّقَفِیِّ ـ وکانَ مِن أصبَحِ النّاسِ وَجهاً، ولَهُ یَومَئِذٍ بِضعَ عَشرَةَ سَنَةً، فَشَدَّ عَلَى النّاسِ، وهُوَ یَقولُ:
أنَا عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ بنِ عَلِیّ        نَحنُ وبَیتِ اللّه ِ أولى بِالنَّبِیّ
تَاللّه ِ لا یَحکُمُ فینَا ابنُ الدَّعِیّ      أضرِبُ بِالسَّیفِ اُحامی عَن أبی
                      ضَربَ غُلامٍ هاشِمِیٍّ قُرَشِیّ
فَفَعَلَ ذلِکَ مِراراً وأهلُ الکوفَةِ یَتَّقونَ قَتلَهُ، فَبَصُرَ بِهِ مُرَّةُ بنُ مُنقِذٍ العَبدِیُّ، فَقالَ: عَلَیَّ آثامُ العَرَبِ ، إن مَرَّ بی یَفعَلُ مِثلَ ذلِکَ إن لَم اُثکِلهُ أباهُ، فَمَرَّ یَشتَدُّ عَلَى النّاسِ کَما مَرَّ فِی الأَوَّلِ، فَاعتَرَضَهُ مُرَّةُ بنُ مُنقِذٍ، فَطَعَنَهُ فَصُرِعَ، وَاحتَواهُ القَومُ فَقَطَّعوهُ بِأَسیافِهِم. فَجاءَ الحُسَینُ علیه السلام حَتّى وَقَفَ عَلَیهِ، فَقالَ: قَتَلَ اللّه ُ قَوماً قَتَلوکَ یا بُنَیَّ ، ما أجرَأَهُم عَلَى الرَّحمنِ وعَلَى انتِهاکِ حُرمَةِ الرَّسولِ! وَانهَمَلَت عَیناهُ بِالدُّموعِ، ثُمَّ قالَ: عَلَى الدُّنیا بَعدَکَ العَفاءُ. وخَرَجَت زَینَبُ اُختُ الحُسَینِ مُسرِعَةً تُنادی: یا اُخَیّاه وَابنَ اُخَیّاه، وجاءَت حَتّى أکَبَّت عَلَیهِ، فَأَخَذَ الحُسَینُ علیه السلام بِرَأسِها فَرَدَّها إلَى الفُسطاطِ، وأمَرَ فِتیانَهُ فَقالَ: اِحمِلوا أخاکُم، فَحَمَلوهُ حَتّى وَضَعوهُ بَینَ یَدَیِ الفُسطاطِ الَّذی کانوا یُقاتِلونَ أمامَهُ.

گریه حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت علی اکبر علیه

وقتی اباعبدالله (علیه السلام) بدن علی اکبر (علیه السلام) را به کنار خیمه ها رسانید حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) از خیمه بیرون آمده می گریست و می گفت :

یا اخیاه یابن اخیاه یا حبیبا یا ثمرة فواداه یا نور عیناه

وای برادرم وای پسر برادرم وای حبیبم وای میوه دلم وای نور چشمم

می گفت و می گریست .


منابع :

بحارالانوار ج۴۵ ص۴۴.

العوالم للامام حسین(علیه السلام) ص۲۸۶.

معالم المدرستین ج۳ ص۱۲۳.

موسوعه کلمات الامام حسین(علیه السلام) لجنة الحدیث فی معهد باقر العلوم ص۵۵۵.

اعیان الشیعه ج۸ ص۲۰۸.

مقتل الحسین(علیه السلام) (ابو مخنف ازدی) ص۱۶۲.

کتاب الفتوح ج۵ ص۱۱۵.

اللهوف فی قتلی الطفوف ص۶۷.

کربلا الثوره و الماساة ص۳۲۸.

من اخلاق الامام حسین(علیه السلام) ج۴ ص۲۳۲.

موسوعة شهادت المعصومین ج۲ ص۲۴۱.

ابصارالعین فی انصارالحسین ص۵۱ (چاپ جدید ص۶۰).

مجالس الفاخره فی مصائب العترة الطاهره ص۲۴۲.

شهدا اهل بیت علیهم السلام قمر بنی هاشم ص۱۳۳.

قمقام زخار ص۴۳۱ .

روایت شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام/ مقتل

اولین کسی که از خاندان ابوطالب به میدان رفت حضرت علی اکبر (علیه السلام) بود او  از نظر اخلاق بهترین و از نظر چهره زیباترین مردم بود .

ولی حضرت سیدالشهدا به او اجازه میدان داد سر مبارک به سمت آسمان بلند نموده و فرمود : خدایا تو بر این قوم گواه باش جوانی را به سوی آنها فرستادم که شبیه ترین مردم است به پیامبر تو هم از نظر چهره و هم از نظر اخلاق و هم از نظر گفتار و ما هرگاه برای پیامبر دلتنگ می شدیم به چهره او نظر می نمودیم .

آنگاه آن قوم را نفرین نمود و فرمود : خداوندا برکات زمین را از آنها بازدار و بین آنها تفرقه و جدائی بینداز و ناگواری را به آنها بچشان و راه هر یک را از دیگری جدا و بریده قرار ده و هیچ گاه حاکم را از آنها راضی مفرما.

روضه حضرت علی اکبر (سلام الله علیه)- مقام معظم رهبری/ متن و صوت

دانلود فایل

همه حوادث عاشورا، گریه آور و دردناک است. هر بخشی را شما بگیرید از ساعتی که وارد کربلا شدند، صحبت امام حسین، حرف او، خطبه او، شعر خواندن او، خبر مرگ دادن او، صحبت کردن با خواهر، با برادرها، با عزیزان، همه اینها مصیبت است تا برسد به شب عاشورا و روز عاشورا، ظهر عاشورا و عصر عاشورا. یک گوشه‌ای از آنها را من حالا عرض می‌کنم.

این روزها، روزهای روضه و گریه است؛ شما هم همه جا می‌شنوید، بنده هم برای اینکه در این میهمانی عظیم حسینی، مختصری خودم را وارد کرده باشم این چند کلمه را عرض می‌کنم.

فکر کردم که چون این ملت ما خیلی جوان در راه خدا داده است، شاید توی این جمعیت [نماز جمعه تهران] هزارها نفر هستند که جوانهاشان را از دست داده‌اند، فکر کردم از جوانهای امام حسین چند کلمه‌ای من عرض کنم.

سکینه دختر امام حسین علیه السلام در شام

ابن‏ نما گوید: سکینه (س) در دمشق چنین خوابی دید: گویی که پنج بزرگوار نورانی پیش آمدند. روی سر هر کدام پیری ایستاده بود و فرشتگان پرامونشان را گرفته بودند.
خدمتکاری نیز پیاده با آنها می‏ رفت. آن نژادگان رفتند و خدمتکار آمد و به من نزدیک شد و گفت: ای سکینه، جدت سلامت می‏ رساند. گفتم: بر رسول خدا سلام باد. ای پیک رسول خدا تو که هستی؟ گفت: خدمتکاری از خدمتکاران بهشت. گفتم: این پیرانی که همراه این نژادگان آمده‏ اند کیستند؟ گفت: اول آدم، دو ابراهیم خلیل ‏الله، سوم موسی کلیم ‏الله و چهارم عیسی روح الله است. گفتم: آن کسی که محاسنش را گرفته و می‏ افتد و بلند می‏ شود کیست؟ گفت: جدت رسول خدا (ص). گفتم: به کجا می ‏روند؟ گفت: سوی پدرت حسین (ع).
من رفتم و کوشیدم خود را به وی برسانم و بگویم که ستمگران، پس از او با ما چه کرده‏ اند. در همین حال بود که دیدم پنج کجاوه از نور آمدند درون هر یک از آنها زنی است. گفتم: این زنانی که می‏ آیند چه کسانی هستند. گفت: اولی حوا، مادر انسانها، دومی آسیه دختر مزاحم، سومی مریم، دختر عمران، چهارمی خدیجه، دختر خویلد، و پنجمی دست بر سرش نهاده و می‏ افتد و بلند می‏ شود. گفتم: او کیست؟ گفت: جده‏ ات فاطمه(س)، دختر محمد (ص)، مادر پدرت. گفتم: به خدا سوگند به او خواهم گفت که با ما چه کرده‏ اند.

شهادت در خرابه/ مقتل

در کامل بهائى(1) از حاویه(2) نقل کرده که زنان خاندان نبوّت در حالت اسیرى حال مردانى که در کربلا شهید شده بودند بر پسران و دختران ایشان پوشیده مى داشتند، و هر کودکى را وعده مى دادند که پدر تو به فلان سفر رفته است بازمى آید، تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکى بود چهارساله، شبى از خواب بیدار شد گفت: پدر من حسین علیه السّلام کجا است؟ این ساعت او را به خواب دیدم، سخت پریشان بود. زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست.
 
یزید خفته بود، از خواب بیدار شد و حال تفحّص کرد، خبر بردند که حال چنین است. آن لعین در حال گفت که: بروند و سر پدر را بیاورند و در کنار او نهند، پس آن سر مقدّس را بیاوردند و در کنار آن دختر چهارساله نهادند.
پرسید این چیست؟
گفتند: سر پدر تو است.
آن دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد.
نقل مبسوط تر دیگر
و بعضى این خبر را به وجه ابسط نقل کرده اند:(3)
آن سر مقدس را در زیر سرپوشى قرار داده در مقابل او نهادند.
کودک پرسید: این چیست؟

روضه بی تابی رقیه سلام الله علیها برای بابا/ متن و صوت

دانلود فایل

یک نگاه به صورتش کرد و گفت: چرا صورتت کبود شده است؟ یک نگاه به لباس هایش کرد و گفت: چرا لباسهایت تکه تکه شده است؟ یک نگاه به پاهایش کرد و گفت: چرا کفش به پا نداری؟ چرا از پاهایت خون می آید؟ رقیه اینجا هیچی نگفت، می دانید کی صدای ناله اش بلند شد؟ با چشم گریان دوید سمت خرابه، این بچه شامی یه سؤال کرد، گفت: مگر تو بابا نداری؟ گفت: بابام به سفر رفت، عمه می گوید: بابا به سفر رفت؛ گفت: منم گاهی همراه بابام به سفر می روم اما هر کاری داشته باشم عمویم برایم انجام می دهد، مگر تو عمو نداری؟ گفت: چرا زیباترین و رشید ترین و آقاترین و مهربانترین عموی عالم عموی من هست.

با چشم گریان برگشت پیش عمه گفت: عمه مگر ما خانه نداریم؟ عمه مگر این سفر ره بر نمی گردد؟ هر جوری بود بی بی این بچه را خوابانید؛ همه ساکتند، سر و صدا نمی کنند تا رقیه از خواب بیدار نشود.

نیمه ی شب صدای ناله اش بلند شد. عمه، عمه بابایم آمده بود دیدنم سرم را به سینه اش گرفته بود، عمه خواب بابایم حسین را دیدم؛ آنقدر گریه کرد، خرابه یک پارچه گریه شد؛ می دانید چطوری آرامش کردند؟ سر بریده بابا را آوردند...

 

دلتنگی دختر خردسال برای پدرش امام حسین علیه السلام و پاسخ یزیدیان

به نقل عمادالدین طبری، زنان خاندان نبوت پس از واقعه سهمگین عاشورا و در طول دوره ی اسیری، از شهادت اباعبدالله علیه السلام و اصحاب ایشان در کربلا چیزی به فرزندان خردسال نمی گفتند. به هر کودکی که سراغ پدر خود را می گرفت چنین می گفتد که پدرت به سفر رفته و به زودی باز خواهد گشت.  لشکریان یزید ، خاندان رسالت را در نزدیکی های دارالاماره جای داده بودند.

در یکی از شبها دختری چهار ساله از خواب بیدار شد و مدام سراغ پدر را می گرفت و می گفت:  پدرم حسین کجاست؟ این ساعت او را در خواب دیدم که سخت پریشان بود.

سوز و گداز این کودک خردسال تمامی زنان و بچه ها را به گریه انداخت. صدای فغان و گریه از آن منطقه برخاست. یزید که آن ساعت از شب در جای خفته بود از خواب بیدار شد و از علت گریه و فغان زنان و کودکان پرسید؟ داستان را برای او شرح دادند و گفتن که دختر امام حسین علیه السلام خواب پدر را دیده است و اکنون بهانه ی او را می گیرد.

بسم الله الرحمن الرحیم

بوی عطرش به مشامم چو نسیم است خدا میداند

اهل عالم بدانید حسین شاه کریم است خدا میداند

ای دلم گرد یتیمی به من و تو به چه کار ؟

هر که ارباب ندارد یتیم است خدا میداند
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan