روضه

مرکز نشر و دانلود متن روضه ، صوت روضه، کلیپ روضه، کتاب های مقتل ،شعر، مداحی و غیره

احترام به امام حسن علیه السلام

سلام ای مصدر نور محبت

سلام ای شعر پرشور محبت

سلام ای دلربای دلربایان

به دلهایی تو مشهور محبت

بیا یابن الحسن جانم فدایت

همه ی آرزوی مااین است که حتی اگر شده در خواب و رویا خدمت امام زمانمان برسیم دست ادب به سینه بگذاریم و سلامی عرض کنیم و جوابی بشنویم ....

مردم کریم اهل بیت امام حسن (ع) را میدیدند . جلو می آمدند و سلام عرض می کردند ، اما چه سلامی ! به جای سلام با کمال وقاحت و بی شرمی ، از روی سرزنش به امام معصوم از خطا و لغزش میگفتند : یا مذل المومنین یعنی ای کسی که مایه ی خواری مومنان هستی !...

آن یکی میگفت با من اینچنین

السلام یا مذل المومنین

روی منبر دور ، دور خصم بود

ناسزا گفتن به حیدر رسم بود

انعکاس جلوه طه منم

 وارث خون دل زهرا منم

منبع:کتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست

انتشارات: صبح امید

روضه مظلومیت امام حسن مجتبی علیه السلام

سزاوار است ذکر مصیبتی از آقا امام حسن علیه السلام داشته باشیم؛ چون آقا خیلی مظلوم است.

در روایات داریم که ائمه علیه السلام یک برنامه مهر و موم شده از آسمان داشتند، آن را باز می کردند، می خواندند و به آن عمل می نمودند. امام حسین علیه السلام برنامه اش خیلی دشوار بود؛ امام به دنبال آن، این همه اظهار ارادت نسبت به حضرت سیدالشهداء علیه السلام شد. از روز عاشورا تا به حال و تا ظهور امام زمان علیه السلام، همین طور بوده است. مردم سینه می زنند، مجالسی دارند و دو ماه برای امام حسین علیه السلام عزاداری می کنند. امام حسین علیه السلام همسری داشت که می گویند: بعد از ماجرای کربلا، از شام که برگشتند، این بانو تا زنده بود، در سایه ننشست؛ یعنی روزها می رفت در آفتاب می نشست و هر وقت می گفتند: بی بی! بیا زیر سایه، می گفت: خودم دیدم که حسین علیه السلام را زیر آفتاب کشتند.

پاره های تن رسول الله صلی الله علیه و آله

پیامبر دو تن از معصومین خود را پاره تن خطاب کرده است. یکی مادر سادات زهرای مرضیه است که فرمود: فاطمه پاره تن من است. یکی هم امام رضا علیه السلام است.از امام رضا نقل شده است که فرمود:اِذا نَزَلَت بِکُم شَدیدَةٌ فَاستَعینُوا بِنَا؛ هرگاه برای شما پیش آمد سختی روی داد از ما کمک و یاری بجویید.

عرض می کنیم: یا رسول الله پاره تنت را در خراسان به زهر مسموم کردند چنان زهر کاری بود، که اقا مثل مارگزیده به خود می پیچید. سلام بر آن امامی که غریبانه و در غربت به دست مأمون مسموم شد. و هی می فرمود: آقا جوادم را برسان.

تمام تار و پود من بسوزد       همه شمع وجود من بسوزد

خدا یا ناله هایم را اثر نیست      کنار بستر من یک نفر نیست

نمی دانم کجایی ای جوادم       چرا از من جدایی ای جوادم

عیادت از من دور از وطن کن      بیا با دست خود بابت کفن کن

حضرت معصومه نتوانست کنار بدن برادرش باشد، خون لب و دندان برادر را پاک کند و برای غربتش اشک بریزد، اما خواهر دیگری را سراغ دارم که کنار لب و دندان خونین بود، به جای اینکه بتواند خون دهانش را پاک کند، ناظر چوب خیزان خوردنش بود. هی می گفت: نزن مگر نمی بینی زخم بسیار خورده است.

منبع: مستدرک الوسایل، ج5، ص 229.

لحظات آخر عمر شریف امام رضا علیه السلام

اباصلت می گوید: خدمت آقا بود به من فرمود: اباصلت, منتظرم بمان اگر آمدم و دیدی عبا به سر افکنده ام دیگر با من صحبت نکن بدان مرا مسموم کرده اند. بدان هدفشان را به نتیجه رسانده اند.

اباصلت می گوید: آقا رفت من هم چشم به در گشودم. خدا کند اقا عبا به سر نیفکنده باشد, اما یک وقت دیدم در ابز شد, امام عبا را به سر افکنده از خانه مأمون بیرون آمد, نمی دانم چه شده بود؟ اما بعد از عر چند قدمی یک لحظه می نشست, یک لحظه بلند می شد.
در کوچه عبایش, بر روی سرش بود    گه دست به دیوار, گه بر کمرش بود
این سم با بدن آقا چه کرد؟! حضرت داخل منزل شد, در را ستم, ÷رسید: خدمتکارها غذا خورده اند؟ گفتم: نه یابن رسول الله, با این حالی که شما دارید, مگر می شود غذا خورد. فرمود: بروید سفره بیندازید همه را خبر کنید.
اباصلت می گوید: سفره انداختیم, خدمتکارها سر سفره نشستند, زیر بغل های امام رضا علیه السلام را گرفتند و آوردند. از یک یک آن ها حالشان را پرسید. سفره را بر چیدیم و خدمتکارها رفتند.
لحظه ای بعد دیدم آقا ضعف کرد. صدا زد اباصلت فرش های حجره را جمع کن می خواهم غریبانه جان دهم. فرش ها را کنار زدم و امام شکم را به زمین چسباند؛ یَتَمَلمَلُ تَمَلمُلَ السَّلیم؛ مثل مار گزیده به خود می پیچید.
هر آنکه درد غریبی کشیده در دوران      بگو بیا و ببین حال رضای غریب   
نه مادری است که او را چو جان به بر گیرد      نه خواهر است که فغان کند برای غریب
به مثل مار گزیده به خویش می پیچد     فضای حجره پر از سوز و ناله های غریب

روضه سبب مسمومیت امام رضا علیه السلام

سبب مسمومیت امام رضا علیه السلام

زهری که به حضرت دادند از تمام زهرهایی که به ائمه هدی علیهم السلام دادند سخت تر بود. زایرا زیرا زهری که به امام مجتبی دادند سه روز به آن جناب مهلت داد و

زهری که به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام دادند هفت روز مهلت داد و لکن زهری که به امام رضا علیه السلام, مأمون داد بیش از صبح تا بعدازظهر به آن جناب

مهلت نداد و عصر همان روز جنازه ی آن حضرت را به خاک سپردند.
زائری بارانی ام آقا به دادم می رسی؟    بی پناه و خسته و تنها به دادم می رسی؟
من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام     هشتمین دردانه زهرا به دادم می رسی؟
دل شکسته ام و درد سینه ام نوایی نیست    به بینوایی من بینوایی نیست
به حلقه های ضریحت دلم گره خورده است    دخیل عشق توأم , در این ریایی نیست
کسی به گوش دل من میان صحنت گفت    که با صفایی این آستانه جایی نیست


وقتی می خواهی به امام رضا علیه السلام سلام کنی می گویی سلام بر آن آقایی که به فرزندان خویش دستور داد قبل از اینکه به شهادت برسد بر او  گریه کنند.
دلم برای غریبان همیشه سوزان است    علی الخصوص غریبی که در خراسان است


منبع: منهاج البیان, ص 142.

متن روضه اثر زهر در امام رضا علیه السلام

از همین جا، از حرم حضرت فاطمه ی معصومه خواهر بزرگوارش، دل ها را روانه ی آستان قدس رضوی کنید. فاطمه ی معصومه سلام الله علیها عزادار است. خواهری که به عشق و محبت برادر از مدینه راه افتاد که برادر را ببیند. اما قبل از برادر از دنیا رفت و بدن مبارکش در این شهر به خاک سپرده شد. خواهری که مدینة الرسول را با عده ای به قصد دیدن برادر ترک کرد.

خانم فاطمه معصومه، امشب شب شهادت برادر بزرگوار شماست؛ شما هم عزادارید.

ما از همین جا عرض تسلیت به پیشگاه شما و حضرت بقیة الله الاعظم داریم و دل هایمان را روانه ی آستان قدس رضوی می کنیم. خیلی ها امشب مشهد هستند، خودشان را به حرم علی بن موسی الرضا علیه السلام رسانده اند تا از نزدیک بگویند:یا علی بن موسی الرضا، آقا جان، اشهد انّک تشهد مقامی و تسمع کلامی و تردّ سلامی؛ شهادت می دهیم که ما را می بینی و جواب سلام هایمان را می دهی. خودتان فرمودید: سه جا بازدید زائرم می آیم.

یا اباالحسن، جان ما به فدایت. تو آن آقایی هستی که قبل از شهادت برای خودت مرثیه خواندی و زن و بچه برایت گریه کردند. در مدینه خوانواده ات را دور خود جمع کردی و فرمودی: امر بالنیاحة؛ همین جا برای من نوحه کنید و اشک بریزید. آن مکوقع امام جواد چهار سال داشت، زن و بچه و خواهران و برادران و خاندان امام رضا دورش جمع شدند و اشک ریختند، عرض کردند: آقا جان، پشت سر مسافر گریه خوب نیست. فرمود: آن مسافری که امید برگشت داشته باشد، ام علی بن موسی الرضا از این سفر برنمی گردد.(1)

نوشته اند: مدتی که در ایران بود، وقتی این اواخر نماز جمعه می رفت، دعایش این بود: خدایا، اگر مشکل کار من در مرگ من است مرگ مرا برسان.(2)غربت بس است، تنهایی بس است.

متن روضه آخرین ساعات عمر امام رضا علیه السلام

امام رضا علیه السلام را در خانه ی خدا واسطه قرار بدهیم:

السّلام علیک یا اباالحسن، یا علی بن موسی ایهاالرضا یابن رسول الله.

امام خمینی (ره) فرمودند: آیتان قدس، پایتخت ایران است افتخار ما این است در کشوری زندگی می کینم که صاحب این کشور علی بن موسی الرضاست. قبر او مثل خورشید می درخشد و تلألؤ دارد.

من در مدینه گاهی خدمت زائران این جمله را می گویم که امام رضا پنجاه و دو سال در مدینه و سه سال در ایران بود. ببینید چقدر در ایران آثار دارد.هر کجا می روید می گویند این موقوفه امام رضاست. تقریبا ما در همه ی شهرهای ایران موقوفه داریم؛ کتابخانه، باغ، ملک، خانه، آب، آب انبار. خلاصه هر چه مردم در توان شان بوده وقف کرده اند. قبر و بارگاه و دور و برش را تا جایی که مردم توانسته اند وسعت داده اند. گفتم ببینید امام رضا سه سال در ایران بود، مردم چه کرده اند؟! اما پنجاه و دو سال در مدینه بود حال مردم برایش چه کرده اند؟! می روی کنار قبر مادرش می بینی  خرابه است. دور تا دورش یک دیواری کشیده اند و قبرش اصلا معلوم نیست. اثری از خانه ی آقا نیست، معلوم نیست که کجا بوده؟ کجا درس می گفته؟ آثارش کجاست؟ واقعا در مدینه مظلومیت می بارد.

متأسفانه این تلاشی است که وهابیت در از بین بردن آثار داشته اند. مگر می شود شخصی نیم قرن در شهری زندگی کرده باشد و اثری از او نباشد؟

گریز زمین نشستن امام رضا (علیه السّلام)

شنیده اید امام رضا (علیه السّلام) وقتی از خانه ی مأمون بیرون آمد از شدت زهر جفا دائم میان کوچه روی زمین می نشست و پا می شدند، بر زمین می خوردند.

این تنها جایی نبود که از اهل بیت یک نفر زمین می خورد، چند جای دیگر هم در تاریخ داریم:

یک مادری را می شناسم از خانه تا مسجد چند مرتبه زمین نشست و بلند شد.

یک آقایی را می شناسم که تا خبر جان دادن همسرش را شنید از مسجد تا خانه می دوید و زمین می نشست.

یک آقایی را می شناسم از خیمه گاه تا کنار بدن علی اکبرش می دوید و زمین می خورد. یک خواهری را می شناسم از خیمه تا گودال هی می دوید و زمین می خورد. از حرم تا قتلگه … .

یک آقایی را می شناسم لحظه های آخر در یک قسمت کوتاه از شدت تیر و نیزه ها زمین خورد و بلند شد.

یک دختری را می شناسم نیمه شب تو بیابان ها زمین خورد بلند شد … .

 

منبع:کتاب گلواژه های روضه 

زن های طوس و زن های مدینه

زن ها و تازه عروس ها گریه کردند، حاضر شدند مهریه هاشون رو ببخشند بیایند بدن عزیز فاطمه رو دفن کنند، آقا امام رضا (علیه السّلام) غریب نمونه.

این قدر گل روی تابوت آقا ریختند، تابوت زیر گل ها پنهان شد.

اما من تو مدینه یه تابوت سراغ دارم، کنار قبر پیغمبر به جای گل تیرباران شد… .

 

منبع:کتاب گلواژه های روضه 

گریز زیبا/ همه برای من بلند گریه کنید!

السَّلام ُ عَلی مَن اَمَر اَولادَهُ و عیالَهُ بِالنَّیاحَةِ عَلیهِ قََبلَ وُصُولِ القَتُلِ اِلَیهِ .

سلام بر آن مولایی که به فرزندان و عیال خود دستورداد قبل از اینکه شهید شود بر او گریه و زاری نمایند

همه بستگان را جمع کردند فرمودند : همه برای من بلند گریه کنید . گفتند آقاگریه دنبال مسافر میمنتی ندارد . فرموده باشد آری آن مسافری که امید به بازگشت داشته باشد من دیگر از این سفر برنمی گردم اما جد غریبش حسین ، روز عاشورا عازم میدان شد یک وقت دید ذوالجناح قدم از قدم برمی دارد دید دخترش سکینه آمده  . چه کرد این وداع با قلب حضرت ، همین قدر بگویم ، دیدند حضرت اشک دختر پاک کرد فرمود : دخترم با اشکهایت دلم را مسوزان .

روضه/ موفق بخدا بابایم را کشتند!

ای رخت چشمۀ خورشید رضا                                        مهر تو مایۀ امید رضا

نام تو ذکر مناجات من است                                   حرمت قبلۀ جانان من است

قبله اهل محبت حرمت                                          کعبه عشق سیه پوش غمت

بازدر سینه شکسته است دلم                               در عزای تو نشسته است دلم

تو خریدار دل سوخته ای                                    چونکه دلخون و جگر سو خته ای

هنگامی که امام رضا می خواست از مدینه حرکت کند دست جوادش را گرفت آورد کنار قبر جدش خاتم الانبیا ، عرضه داشت یا جداه مرا از جوارت دور می کنند  اما جوادم را به تو می سپارم  غلامی داشت به نام موفّق ، سفارش جوادش را به موفق هم  کرد روزها دست جواد را می گرفت به باغستان های مدینه گردش می داد تا دوری پدر او را دلتنگ نکند موفق می گوید : یک روز از تو خانه بیرون آمدیم دیدم امام جواد ناراحت و غمگین است رسیدیم بالای یک بلندی ، یک وقت دیدم امام جواد رویش کرد به طرف خراسان سه مرتبه صدا زد : لبیک ، لبیک ، لبیک یک وقت دیدم جوادالائمه از نظر غایب شد هراسان و ناراحت شدم خدا اگر به خانه برگردم جواب مادرش را چه بدهم یک مرتبه دیدم آقا از دور نمایان شد ، دویدم خودم را به قدمهایش انداختم ، دیدم آقا شال عزا به گردن انداخته صدا می زند : موفق بخدا بابایم را کشتند

آقا جان از مدینه آمده ام

دلم برای غریبان همیشه سوزان است                     علی الخصوص غریبی که در خراسان است

غریب تر ز حسین و رضا اگر خواهی                               برو بقیع و ببین قبرها ویران است

نقل می کنند زائری از مدینه آمد خراسان برای زیارت امام رضا ، همین که حرم با صفا ی امام رضا را دید ، زائرن را دید ، خدّام را دید . این زائر دم در ایستاد . صدا زد : آقا جان از مدینه آمدم ، در مدینه بودم ، به من می  گفتند امام رضا غریب است ، گذر نامه گرفتم ، با تمام مشکلات آمدم ترا زیارت کنم . حالا می بینم گنبد و بارگاه داری ، زائرین مثل پروانه دور حرمت می گردند آقا اگر می خواهی غریب ببینی بیا برویم مدینه، چهار تا قبر غریب نشانت بدهم که قبورشان با خاک یکسان است حتی یک سایبان هم ندارند . روزها آفتاب بر آن قبورمی تابد .

خراسان بدن امام رضا را گلباران  کردند ، اما مدینه جنازه امام حسن را تیر باران کردند ، کربلا هم بدن امام حسین را زیر سمّ اسبها قرار دادند .

زهر جفا

از همین جا دلها را روانه کنیم حرم امام رضا ، انشاءالله کنار حرمش ، پیغمبر دو تن را پارۀ تن خطاب کرده ، یکی مادر سادات زهرای مرضیه است ، فرمود : فاطمه پارۀ تن من است . یکی هم امام رضا ، یا رسول الله پارۀ تنت در خراسان به زهر جفا مسموم کردند چنان زهر کاری بود آقا مثل شخص مار گزیده به خود می پیچید .

تمام تار و پود من بسوزد                                         همه شمع وجود من بسوزد

خدایا ناله هایم را اثر نیست                                    کنار بستر من یک نفر نیست

                                     غریبم من غریبم من غریبم

نمی دانم کجایی ای جوادم                                    چرا از من جدایی ای جوادم

عیادت از من دور از وطن کن                                   بیا با دست خود من را کفن کن

                                     غریبم من غریبم من غریبم

اباصلت می گوید : امام چشمش به در بود امام جواد آمد آن لحظات آخر سر بابا را به دامن گرفت ، اما کربلا (آماده اید بگویم یا نه ) زین العابدین نتوانست بیاید قتلگاه ، عمه اش زینب آمد دید حسینش تنهاست ، دید شمشیرها و نیزه ها در یک نقطه فرود می آید دستهایش را روی سر گذاشت هی فریاد می زد : وا محمدا ، واحسینا .

ضامن غریبان

ای آنکه هست بر همه عالم عطای تو                               محروم کی شود ز عطایت گدای تو

هشتم امام عالمی و بضعة الرسول                           ای آنکه مصطفی شده مدحت سرای تو

یک شرط ز شرایط توحیدی و بود                                             حصن امان اهل ولایت ولای تو

آلوده دامنم ز گنه لیک گشته ام                                              غرقه بحر رحمت نا منتهای تو

من بی پناه مانده و کهف الوری تویی                                        آورده ام پناه به دولتسرای تو

                                    شرمنده ام ز کرده خود یا ابوالحسن

                                   خواهم در آستان تو عفو از خدای تو

مرد صیاد می گوید : با چه زحمتی آهو را به دام انداختم ، یک مرتبه دیدم یک آقای نورانی مقابلم ظاهر شد ، یک نگاه به آهو کرد ، یک نگاه به من کرد ، فرمود : مرد صیاد می دانی این آهو چه میگه ؟ گفتم نه آقا ، فرمود : مرد صیاد این آهومیگه من دو تا بچه دارم ، منتظر من هستند اجازه بده بروم بچه هایم را ببینم و برگردم  ، گفت : آقا من با چه زحمتی این آهو را به دام انداختم شما می گویید رهاش کنم برود ، اگر برود دیگر برنمی گردد (قربانت بروم امام رضا ).

فرمود : من اینجا می مانم ضامن این آهومی شوم .

مرد صیاد می گوید: قلاده را برداشتم با خودم گرفتم الان آهو فرار می کند اما قلاده را از گردنش باز کردم . دیدم آهو آمد یک دور ، دور آقا زد یک نگاه به قد و بالای آقا کرد سرش را پایین انداخت و رفت . مدتی گذشت من متحیر بودم . گفتم آقا دیدی آهو بر نگشت . فرمود : مرد صیاد خوب تو این بیابان نگاه کن ، یک نگاه کردم دیدم آهو دارد از دور می آید ، دو تا بچه هایش دارند دنبالش می آیند ، آمد و آمد تا خودش را رساند به آقا ، تا رسید خودش را انداخت روی قدمهای آقا این بچه هاش  هم دور آقا می گردند .

یک نگاه کردم گفتم آقا شما که هستید ؟ فرمود : من ضامن غریبان علی بن موسی الرضایم . حالا همه با هم صدا بزنیم رضا جان ، رضا جان ...

گریز شهادت شهید همت به تن بی سر اباعبد الله علیه السلام!

همرزم شهید همت نقل میکنه:

در حالی که به عقب برمی گشتم در سه راهی چشمم به پیکر شهیدی افتاد که سر در بدن نداشت و یک دست او نیز از بدن قطع شده بود. از روی لباسهای او متوجه شدم که پیکر مطهر حاج همت است اما از آنجا که شهادت ایشان برایم خیلی دردناک بود‌‌ همان طور که به عقب می‌آمدم خود را دلداری می‌دادم که نه این جنازه حاج همت نبود. وقتی به قرارگاه رسیدم و متوجه شدم که همه دنبال حاجی می‌گردند به ناچار و اگر چه خیلی سخت بود اما پذیرفتم که او شهید شده است.

شب‌‌ همان روز بدن پاک حاجی به عقب برگشت . روز بعد هم متوجه شدم که جنازه حاجی در اهواز به علت نداشتن هیچ نشانه‌ای مفقود شده است. من به همراه شهید حاج عبادیان و حاج آقا شیبانی به اهواز رفتیم. علت مفقود شدن جنازه حاج همت نداشتن سر در بدن او بود اما بعدا بواسطه لباسهایش شناسایی شد!

اما قربان اون شهید بی سری که لباسی در تن ندارد که شناسایی شود
 

روضه حضرت زهرا (س) و یادی از فرزندش حضرت صاحب الزمان(عج)

آقا جان ممنونم که باز امشب من روسیاه رو به مجلس روضه ی مادرت راه دادی، ممنونم با این بار گناه که هیچ کجا راهم نمیدن شما منو به مجلس عزای مادرت، برای اینکه پاکم کنی راهم دادی ،آقا جان تو این ایام فاطمیه شما کجا برای برای مادر پهلو شکسته ات مجلس عزا بر پا کردی ؟اقا جان امشب بیا با  هم سری بزنیم به مدینه ،مدینه بعد از رحلت یه خبرایی هست !توی ایامی که امیر المومنین در پی مراسم کفن و دفن بدن رسول اکرم است یه عده نامرد توی سقیفه جمع شدن و برای غضب خلافت برنامه ریزی کردن، آقا جان سرت سلامت یا صاحب الزمان !آجرک الله فی مصیبت امک فاطمه الزهرا سیده نساءالعالمین...

گریز روضه پیامبر(صلی الله علیه و آله)

وقتی پیامبر از کوچه های مکه رد میشد از بالای پشت بام روی سرمبارکش خاکروبه و خاکستر میریختند.  پیامبر (ص) در نهایت غربت ، خاکروبه ها و خاکستر ها را پاک میکرد...وارد خانه هم که میشد ام ابیها بود. با دستان کوچکش برای پیامبر مادری میکرد و لباسهای خاکی او را میتکاند اما دلها بسوزد برای اسرای اهل بیت (ع). ان هنگامی که وارد شهر شام شدند ، زن های شامی  از بالای بام ها خاکستر و خاک روبه و سنگ و چوب بر سر خاندان اهل بیت ریختند . خاکستر اتشی روی عمامه امام سجاد افتاد و عمامه را سوراخ کرد. دست های حضرت سجاد (ع)به گردن مبارکشان بسته بود ؛ لذا نتوانست ان را خاموش کند .اتش اهسته اهسته به سر مبارکشان رسید و سر را سوزانید.

باز اسم کوفه در میان و نام شام

اه اه از صبح کوفه وای وای از شام شام

چون نسوزم زاتش این غم که بر سر ریختند

اتش اندر فرق عابد خلق خون آشام  شام  

 اه از ان ساعت که زینب بر سر بازارها

می زدندش سنگ برسر از در و از بام شام

بی حیایی رابین که با یکدیگر از قتل حسین

می نمایندی مبارک باد ،خاص و عام و شام  

                   شاعر: جودی

منبع:کتاب گریزهای مداحی،

نویسنده: محمد هادی میهن دوست

انتشارات: صبح امید 

گریز: دو جا امام چهارم داشت جان می داد

دو جا امام چهارم داشت جان می داد یک جا در مجلس شام آن موقعی که حضرت سخنرانی کردند، یزید ملعون خواست امام را بکشد، زینب (سلام الله علیها) خود را سپر قرار داد، گفت: اول من را باید بکشید ... .

یکی جایی هم وقتی آقا را از کنار کشته ها عبور می دادند، زینب نهیب زد به حضرت، ای بقیه الماضی ! چرا چنین می کنید، شما تنها جا مانده اید ... . امام فرمود مگر این بدن، بدن بقیه الله نیست، پاره پاره است ... .

شاید هم یک جای دیگر هم آقا همین حال شدند، وقتی دستاشون را باز کردند، به بدن رقیه نماز بخوانند از بس بدن سبک شده، آقا چطور جان دادن خواهر را دید؟ .. . .

و سیعلمون الذین ظلموا ایَّ منقلب ینقلبون

از خرابه می گذشتم، منزلم آمد بیاد

                                              دست و پا گم کرده ای دیدم دلم آمد به یاد

منبع:کتاب گلواژه های روضه

متن روضه هفت مصیبت (امام سجاد علیه السلام)

امام سجاد (علیه السّلام) به نعمان بن منذر مدائنی فرمودند: در شام، هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود.

1- ستمگران در شام، اطراف ما را با شمشیرهای برهنه و نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله نمودند و کعب نیزه به ما می زدند.

2- سرهای شهدا را در میان هودج های زن های ما قرار دادند، سر پدرم و سر عمویم عباس (علیه السّلام) را در برابر چشم عمه هایم زینب (سلام الله علیها) و ام کلثوم (سلام الله علیها) نگه داشتند و سر برادرم علی اکبر (علیه السّلام) و پسر عمویم قاسم (علیه السّلام) را در برابر چشم سکینه و فاطمه (سلام الله علیها) (خواهرانم) می آوردند و با سرها بازی می کردند و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم ستوران قرار می گرفت.

متن روضه مصائب امام سجاد علیه السلام (یاد غریبی و غربت)

روزی که پیکرم را بر روی ناقه بستند                        در یک لحظه جدایی قلب مرا شکستند

آنجا غریب و تنها بودم میان اعدا                               دیدم که عمه ام را به تازیانه بستند

من اینچنین جدایی هرگز ندیده بودم                        همه نعش و عزدار هر دو به خون نشستند

امام سجاد طفل صغیر می دید گریه می کرد ، آب می آوردند وضو بگیرد گریه می کرد ، اگر اسیری می دید احترامش می کرد ، اگر می دید گوسفندی را ذبح  می کنند گریه می کرد ، می فرمود : آبش دادید یا نه ؟ آری آقا ، ما مسلمانیم با گریه می فرمود :عده ای هم در کربلا می گفتند ما مسلمانیم ولی بابای من لب تشنه کشتند .

هر وقت یاد شهر شام می افتاد گریه می کرد . آقا چرا اینقدر گریه می کنی ؟ ( آقا شرح می داد ) می فرمود : اول صبح بود وارد شهر شام شدیم ما را عصر رساندند به مجلس یزید ، آقا خیلی راه نیست چرا اینطور ؟

فرمود : ما را  سر هر کوچه و بازار نگ می داشتند تا این مردم ما را نظاره کنند ما را از محله یهودیان بردند آن ها به ما سنگ می زدند عزیزان پیغمبر را وارد مجلس نا محرم کردند ، ما را خرابه های شام جای دادند

تو این خرابه یکی از خواهران من آنقدر گریه کرد ، سراغ بابا را گرفت خواهر چشم انتظار من با لبان تشنه و شکم گرسنه جان داد  .

متن روضه تشییع جنازه امام سجاد علیه السلام

لاله سرخ شهادت تن تب دار من است                       چشمه فیض خدا چشم گهر بار من است

حافظ خون و پیام شهدای ره دین                                   لب گویای من و دیده خونبار من است

داغ یک دشت شهید و غم یک خیل اسیر                     این همه بار گران بر تن تب دار من است

دشمنم بسته به زنجیر و ولی غافل از آن                           که بر انداختن ریشه او کار من است

پای در سلسله و دست به دامان وصال                         دشمن از بی خردی در پی آزار من است

پرچم نهضت خونین شهیدان امروز                               گر چه بر دوش من و عمه افکار من است

صبر را بین که در این مرحله از وادی عشق                      سخت بیمارم وا  و باز پرستار من است

خواهر کوچک من همچو گلی پرپر شد                   اشک طفلان ز غمش شمع شب تار من است

                                                    ازغم اکبر و اصغر جگرم می سوزد

                                                  آه از این غم که خداوند خبر دار من است

بدن امام چهارم را آوردند بقیع بخاک سپردند ، امام باقر وقتی که بدن بابا را غسل می داد اصحاب دیدند گردن مبارک امام چهارم کبود است سؤال کردند یابن رسول الله اثر کبودی گردن مبارک پدر بزرگوارتان چه است ؟

سه گریز جانسوز برای شهادت حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام

گریز اول :

 امام صادق فرمود: جد غریبم حسین به صورت سه طایفه نگاه مى‏کند؛اول به صورت کسى که مجلس روضه برایش به پا مى‏کند،دوم به صورت زوار کربلایش مى‏نگرد،سوم به صورت گریه کنانش نگاه مى‏کند. الان که دارى گریه مى‏کنى ابى‏عبداللّه نگاه مى‏کند، به خودش قسم اگرنگاهت نکند نمى‏توانى گریه کنى.

ابى‏عبداللّه رو به درگاه الهى مى‏کند و مى‏گوید:خدا این گریه کن حسین پرونده‏اش سیاه ‏است،این آلوده را به حسین ببخش.

بعد رو مى‏کند به بابایش على و به مادرش فاطمه،عرض مى‏کند:ببینید دارد براى حسین گریه مى‏کند، مادر تو دعا کن خدا گناهانش را بیامرزد، بابا تو دعا کن خدا عفوش کند. کجا بریم بهتر از روضه ابى‏عبداللّه که حسین نگاهمان کند وزهرا دعایمان کند.

گریز دوم:

کجا دیده ای؟؟!! (گریز مداحی ویژه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)

کجا دیده ای؛ یک مادر هیجده ساله ای  از بچه هایش سیر بشود و بگوید الهی عجل وفاتی سریعا؛ خدا مرگم را برسان.احقاق الحق ج 19 ص160

بین دیوار و درِ خانه به زهراچه گذشت        ‏کز خدا مرگ به صد ناله تمنا مى‏کرد

کجا دیده ای؛ کسی روز وفات کند اما جنازه اش را نگه دارند وشب او را تشیع کنند و به خاک بسپارند؟ معمولا رسم است که اگر کسی شب فوت کند جنازه اش نگه میدارند و روز تشیع اش می کنند.

کجا دیده ای؛ مردم بریزند و بانویی را کتک بزنند؟ (پیامبر سفارش کرد در جنگها زنان مشرکه را حتی اگه به شمافحش دادند نزنید.امیر المومنین فرمود:اگر در جنگی کسی زن مشرکه ای را با تازیانه می زد،مردم به فرزندان آن شخص می گفتند: این مرداز نسل کسی است که زنان را با تازیانه زده است. ) زهرا که مشرکه نبود بلکه نور چشم پیغمبر بود قرةالعینی و ثمره فؤادی.

«شهرستانى» در کتاب «الملل و النحل» به نقل از «ابراهیم بن سیار بصرى»معروف به نظام مى نویسد:«ان عمر ضرب بطن فاطمة ذلک الیوم، حتى ألقت المحسن من بطنها». عمر در آن روز به پهلوى فاطمه(علیها السلام) ضربت زد، که در اثر آن فرزند درون رحمش(محسن) سقط شد. الملل و النحل، محمد بن عبدالکریم شهرستانى، ج1، ص71.

گریزهای مداحی ویژه ی وفات حضرت زینب علیهاسلام

۱- هنگامی که رسول الله صلّی الله علیه و اله و سلّم حضرت زینب را در آغوش کشید و صورت به صورت او نهاد، یک مرتبه به جای خنده و خوشحالی گریه کرد. این منظره به شدت فاطمه زهرا علیهاسلام را نگران ساخت و هراسان علت گریه پدر را پرسید؟
حضرت فرمود: این دختر در آینده به مشکلات و مصائب دشواری گرفتار خواهد شد؛ آنگاه فرمود: یا بَضعتی و قُرة عینی من بکی علی مصاب هذه البنت، کان کمن بکی علی أخویها الحسن والحسین؛  ای پاره تنم! ای نور دیده ام! هر کس بر او و بر مصائب او گریه کند، پاداش و مزد او مانند ثواب کسی است که بر برادرش حسن و حسین گریه کند».   سحاب رحمت ،ص815. 

متن روضه خوانی شهادت حضرت زهراء(س)-حاج آقا نجفی

 

 

دانلود

 

شب تاریکه،دستور اینه که عزیزان من،صداتون به گریه بلند نشه،عزیزان من هیچ همهمه و زمزمه نداشته باشید،از بقیع برگشتند آقا امیر المؤمنین علیه السلام،جنازه ی اصلی توی اون تابوتی است که خود خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها دستور دادند،توی حجره، قبر فاطمه زهرا آماده،جنازه رو بغل کردند امیر المؤمنین علیه السلام،فقدسترجعة الودیعه،رفتن پایین،گذاشتن تو قبر،همه ی این ها حرف داره سخن داره،فقط یک کلامه،وقتی آقا امیرالمؤمنین علیه السلام خواستند از قبر بیاند بالا،زانوهای حضرت لرزید دیگه توان نداره،همه ی زمین خورده های عالم یا علی می گن،حرکت می کنند،علی علیه السلام اونجا زمین خورد،هیچ کی نبود،یه نگاهی کرد به بچه ها،نگاه عمیق به حسن،نگاه کرد،چشماشو برگردوند،به حسین نگاه کرد،چشاشو برگردوند،به ام کلثوم نگاه کرد چشاشو برگردوند،به زینب نگاه کرد،صدا زد زینب جان بیا زیر بغلم و بگیر

 

متن روضه خوانی شهادت حضرت زهراء(س)-آیت الله مجتهدی رحمةالله علیه

 

دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم

اینهایی که از دنیا می خوان برن،معمولاً اون روز آخر حالشون جا می آد،تجربه شده،یه دو سه ساعتی،حالشون خوبه،با بستگانشون صحبت می کنن،حرف می زنن،یهو دوباره  حالشون بهم می خوره از دنیا می رن،معموله ،نمی دونم دیدید یا نه،حضرت زهرا سلام الله علیها،پاشدند،بنا کردند به کار کردن،لباس بچه هاشونو شستند،امیر المومنین یه موقعی وارد منزل شد،این و حاج واعظ قزوینی،نود سالش بود خونه ی حاج سید جواد صدیقی چهل سال،پنجاه سال پیش رو منبر گفته یادمه،گفت:وقتی امیرالمومنین وقتی سر زده وارد شد،دید که حضرت زهرا جارو دستشه،اما وقتی داره حیاط و جارو می کنه،یه دستشم به کمرشه،از درد پهلو خیلی رنج برد،این منظره،با دل مولا چه کرد،این همه غزوات،این همه جنگ ها، هیچی امیرالمؤمنین رو به زانو در نیاورد،ولی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها امیرالمؤمنین رو به زانو آورد،دو رکعت نماز خوند،دستشو بلند کرد،

متن روضه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها-حجت الاسلام سید حسین مومنی


تو خرابه بی بی تب داشت، از روز عاشورا رقیه تب کرد،خدا رو شکر رقیه یا خواب بوده یابی هوش بوده یا مریض بود،خدا رو شکر رقیه نیومد بالای تل زینبیه،اگه یه دختر بیاد بالای تل و ببینه، دور باباشو دوره کردند،بارک الله صداتو خرج کن،اصلاًنذار من روضه بخونم،خوابید تو خرابه،یه داغی به جگر رقیه نشسته می دونی، از کجاست،مرحوم مقرم  می گه تب کردن رقیه از این جا شروع شد،رقیه کجا تب کرد،یه نامردی عرق خورده بود، سر حسین علیه السلام رو جلوش گذاشته بود،به خاطر اینکه جیگر بچه هارو آتیش بزنه،با چوب هی به لب های حسین می زد، رقیه دید و تب کرد،دید دارن به لب های باباش می زنن.نانجیب خواب بود،طاهر نامی می گه نانجیب رو پای من خواب بود، یه وقت صدای گریه از تو خرابه بلند شد،از خواب نحسش پرید،گفت:ببینید تو خرابه چه خبره،خبر آوردند امیر دختر سه ساله و صغیر حسین ،یاد بابا کرده،گفت:بابا می خواد؟تو رو خدا جمله ی اول و می گم،با نالتون نذارید جمله ی دوم و ترجمه کنم،ترجمه کنم خودم اول متلاشی می شم، بی حیا گفت:ارفعو راس الحسین،وتره راس الحسین بحجره ها. ببرید،رقیه سر بابا رو گرفت:همه دیدند لب هاشو رو لب های بابا گذاشت،هی گفت:اَبَ،بابا

گریز برای روضه ی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها- آیت الله وحید خراسانی

جایی از بدنت شکسته شده؟اگر استخوان انگشت بشکنه، چه حالی داری؟ حالا اگر استخوان سینه بشکنه،وقتی استخوان سینه بشکنه،نفس نمیشه کشید،نود و پنج روز ،سه روز بعد از پیغمبر استخوان سینه شکست،نود روز هر نفسی که می کشید جان داد،نه یک مردن،در هر نفسی جان داد.

گریزها و روضه های کوتاه و جانسوز برای شهادت امام حسین علیه السلام

دانلود
سؤال و جواب نوکر

نقل می کنند: محضر آقا سیدحمزه موسوی بودیم تعریف کردند: که یکی از بزرگان از شب اول قبر خیلی می ترسیدند یه شب در عالم خواب رسید به محضر ابی عبدالله و گفت: آقای یه عمره برات روضه می خوانم، برات روضه گرفتم، ولی از شب اول قبر می ترسم، امام حسین (علیه السّلام) فرمود: از کجای آن می ترسی؟ گفت از آن موقعی که دو تا ملک می آیند و سؤال و جواب می کنند و زبانم بند می آید، فرمودند: کدام ملک جرأت دارد که از نوکر من سؤال کند، سؤال و جواب آنها با ماست ....

منبع:کتاب گلواژه های روضه



نود حج و عمره

 پیامبر به عادت همیشه خود اظهار محبت به سیدالشهدا می نمود و با ایشان بازی می کردند، عایشه به پیامبر گفت: چقدر تو این کودک را دوست داری؟

حضرت فرمودند: وای بر تو .

چگونه دوستش نداشته باشم و از او خوشم نیاید و حال آنکه او میوه ی دل من و روشنی چشم من است.

بعد فرمودند: امت من بعد از من او را می کشند، هر کس بعد از وفاتش به زیارت او برود، خداوند در نامه ی عملش یک حج از حج و عمره های مرا می نویسد.

عایشه تعجب کرد و عرض کرد: یا رسول الله حجی از حج های شما ؟!

روضه روز یازدهم محرم

این دل تنگم هوای کربلا دارد حسین                                 مرغ جانم میل دیدار ترا دارد حسین

سالها دم از تو و کربلایت می زنم                             گر شود قسمت مرا صد بار جادارد حسین

گر که هستم رو سیاه اما بود مویم سپید                    این سپیدی با تو بودن را ندا دارد حسین

گر چه هنگام نماز کعبه باشد پیش رو                         قبله ای جز کربلا دل در کجا دارد حسین

هر چه بشکست از بها افتاد غیر از دل که دل        چون شکست  از داغ تو قدر و بها دارد حسین

می شود آیا که مژگانم کند جارو کشی                    خاک پاک زائرت را چون شفا دارد حسین

                                    کی شود گوشه قبرت را ببرگیرم چو جان

                                   در میان قتلگاه مردن صفا دارد حسین

روز یازدهم محرم است ، روز عزا ست ، امروز امام زمان عزادار است برای عمه اش زینب گریه می کند

همه زن و بچه ها را سوار کرد ، اما کسی نیست زینب را سوار کند یک وقت دیدند زینب سرش را برگرداند ، طرف گودال قتلگاه صدا زد : حسین جان پاشو زینبت را سوار کن ، خودش را انداخت روی بدن پاره پاره برادر،(یاد امام ، شهدا ، اموات ) . صدا زد : حسینم

متن گریز مناجاتی - روز عرفه

   ....دعای عرفه را رها کنیم و بگذریم.امروز بیایید فقط به امام حسین(ع) نگاه کنیم و فقط محو جمال او باشیم.به مناجات کردن او نگاه کنیم و لذت ببریم؛ مثل وقتی که زیارت ال یاسین را میخوانیم و سلام به ارکان نماز امام زمان(عج) میدهیم و ومیگوییم:(السلام و علیک حین تصلی و تقنت السلام و علیک حین ترکع و تسجد...)امروز هم به ارکان مناجات او خیره شویم و سلام دهیم سلام به ان دندان قشنگ حسین(ع) چقدر زیبا دعا می خوانی و مناجات میکنی ! چقدر زیبا با خدا حرف میزنی!...نمی دانم ان نامرد چطور دلش امد با چوب خیزران به این لب و دندان بکوبد؟لب و دندانی که تلاوت قران میکند بوسیدنی است،یزید ! چطور به این لب و دندان اهانت میکنی؟

ظالما بر قلب من اذر مزن

چوب کین بر این لب انور مزن

گرزنی پنهان بزن ای بی حیا 

پیش چشم نازنین دختر مزن

رحم کن بر حال زار مادرش

بر دل زهرا دگر نشتر مزن

بوسه کرده فاطمه بر این لبان

اتش کین بر لب مادر مزن

شرم کن از روی جدش مصطفی

اتش اندر قلب پیغمبر مزن

باب زارش کرده بوسه این لبان 

اتش کین بر دل حیدر مزن

متن روضه سیدمهدی میرداماد

                                        

خیلی امام حسن علیه السلام مظلومه، خیلی آقا غریبه،مظلومانه زندگی کرد، اَشْهَدُ اَنََّکَ عِشْتُ مَظْلوما،خیلی ها مظلومانه به شهادت رسیدند،اما این آقا،نه توی خونه آرامش داشت و نه بیرون خونه، مرد بیرون خونه اذیتش کنند ،میگه میرم توی خونه شریک زندگیم یارمه،می رفت توی خونه اذیتش می کردند، می اُمد توی کوچه و بازار (سادات ببخشند یه جمله بگم زود رد شم)، می اُمد توی کوچه و بازار، می دید قاتلای مادرش زهرا دارن راه می رن،نمی تونست حرف بزنه،می رفت توی مسجد دو رکعت نماز بخونه،می دید بالای منبر دارن به باباش ناسزا می گن،چکار کنه،به کی دلش رو خوش کنه، به یار دلش رو خوش کنه،کدوم یار، یار نزدیکش سجاده از زیر پاش کشید،یار می خوای برو کربلا، پیرمرد جلوی امام ایستاد ، گفت: حسین،اگر هزار تیکه مون کنن ، هر تیکه مون می گه حسین،ببین زهیر چی گفته بُریر چی گفته، ببین سعید بن عبدالله چی گفته، دلش و به چی خوش کنه، یارش قاتلش شد،دل آدم می سوزه ، یکی میشه اُون زن نانجیب،یه زنم می شه رباب،می گن تا آخر عمرش تو آفتاب رفت،هیچ وقت ندیدن رباب تو سایه بره،گفتن داری از بین می ری،دیگه بسه بیا تو سایه،میگه خودم دیدم بدن حسین علیه السلام زیر آفتاب داغ کربلا،ناله بزن حسین....ببین به این میگن کریم، داریم روضه امام حسن علیه السلام می خونیم ،اما بی اختیار همه می گن حسین، قربون غربتت برم، خودتم می خوای همه بگن حسین،آی گرفتارا ، مریض دارا، اونایی که گره کور تو کارشون افتاده،

گریزهایی جانسوز برای شب شام غریبان امام حسین علیه السلام


سر مبارک
در باز شد تو تالار یزید، دیدند زن و بچه را به طناب بستند، اصل پاکی و طهارت، سر مبارک را داخل طشت طلا گذاشتند، آن ملعون شراب می خورد، اضافه ی شراب را پایین تخت روی سر مبارک می ریزد، یکی از زنها مؤمنه سر را با گلاب شست، دوباره آوردند، شروع کرد با چوب خیزران زدن، می گفت: عجب لب و دندان قشنگی داری حسین! کجایند بزرگان من ببینند چی کردم با تو ... .

 

منبع:کتاب گلواژه های روضه



ساربان
در کتاب الوقایه الحوادث آمده خانه خدا را زیارت می کردم، دیدم یک سیاه پوست که دست ندارد، صورت را به پرده ی خانه ی خدا می زند و می گوید خدایا غلط کردم و مرا ببخش، می دانم منو نمی بخشی، دست روی شانه ی او گذاشتم، گفتم خدا ارحم الراحمین است، مگر می شود بنده ی خودش را نبخشد، گفت:

نوحه شام غریبان

آسمان امشب از چه گریان است                   چونکه امشب شام غریبان است

آسمان امشب از چه گریان است                   چونکه امشب شام غریبان است

پر ز نور امشب خانة خولی است                   در تنور امشب رأس مهمان است

بر حسین امشب آسمان گرید                       هم زمین امشب هم زمان گرید

جبرئیل اندر لامکان گرید                               چونکه امشب شام غریبان است

                          آسمان امشب از چه گرید

                          چونکه امشب شام غریبان است

 کربلا امشب بیت الاحزان است                     بی کفن نعش نوجوان است

زینب از این غم زار و گریان است                    چونکه امشب شام غریبان است

                          آسمان امشب از چه گرید

                          چونکه امشب شام غریبان است

             

جسم شه امشب در بیابان است                  زیر تیغ و نی چاک و عریان است

پایمال از سم ستوران است                          چونکه امشب شام غریبان است

                          آسمان امشب از چه گرید

                          چونکه امشب شام غریبان است

اهل بیت امشب زار و گریانند                         بر سر اجساد شهیدانند

کودکان از غم زار و نالانند                             چونکه امشب شام غریبان است

                          آسمان امشب از چه گرید

                          چونکه امشب شام غریبان است

فاطمه امشب کربلا آید                                با همه حوران نینوا آید

دل پریشان با صد نوا آید                               چونکه امشب شام غریبان است

                          آسمان امشب از چه گرید

                          چونکه امشب شام غریبان است

با نوا گوید ای حسین من                             ای حسین نور دو. عین من

تا ببینند حزن حزین من                                چونکه امشب شام غریبان است

                          آسمان امشب از چه گرید

                          چونکه امشب شام غریبان است

یا علی بازاز سوی طفلانت                           سوی طفلان زار و عطشانت

بین دمی حال ای یتیمانت                            چونکه امشب شام غریبان است

                          آسمان امشب از چه گرید

                          چونکه امشب شام غریبان است

یا رسول الله کربلا بنگر                                 یکدمی سوی نینوا بنگر

خود نه تنها با انبیا بنگر                                چونکه امشب شام غریبان است

                          آسمان امشب از چه گرید

                          چونکه امشب شام غریبان است

بین حسینت را اندر این هامون                      با تنی صد چاک خفته اندر خون

زینب از داغش گشته چون مجنون                 چونکه امشب شام غریبان است

                          آسمان امشب از چه گرید

                          چونکه امشب شام غریبان است

یارسول الله این حسین تست                       این همان نور دو عین تست

حالیا وقت شور و شین تست                        چونکه امشب شام غریبان است

                          آسمان امشب از چه گرید

                          چونکه امشب شام غریبان است

هست محزون در نوا امشب                          نوحه گر بهر شهدا امشب

لطمه بر صورت در عزا امشب                        چونکه امشب شام غریبان است

                          آسمان امشب از چه گرید

                          چونکه امشب شام غریبان است

                                                                          (محزونی)

متن روضه خوانی شهادت حضرت زهراء وسید الشهداء-حاج حسن خلج

امیرالمؤمنین علیه السلام سنگارو چید،بمیرم برا غربتت علی،یه نگاه کرد،دید فقط زینب و حسین و حسن و ام الکلثوم، ازکی تشکر کنم،بگم زحت کشیدید،جنازه ی زهرای منو تشییع کردید،اینقده احترام گذاشتید،تنهای تنها،دامنشو تکون داد،اما بریم در خونه امام حسین علیه السلام،از در خونه امام حسین علیه السلام که نمی تونیم ماتکون بخوریم،می خوام بگم یا علی نبودن تسلیت بگن،نبودن التیام بدن،برو خدارو شکر کن،جات خالی بود کربلا، زینب بدن پاره پاره حسین و برداشت،اما سنگ زنها هنوز دارن سنگ می زنن،وقتی زینب برگشت خیمه،رقیه دید سر و صورت زینب غرق خونه،حسین......الله اکبر،الله اکبر،بدن و برداشت،خانم پنجاه و چهار پنج ساله،خانمی که از صبح تا حالا داغ دیده،هیجده تا، عزیزه شو جلوش سر بریدن،خیمه ها داره می سوزه،بچه ها تو این صحرا فرار کردن،دامن ها آتیش گرفته،فریاد وا محمدا از خیمه ها بلنده،فریاد یا علیا بلنده،فریاد یا وا اُماه بلنده، از این بدن چی مونده بود،بدن رو بلند کرد رو دست.

این کشته ی فتاده به هامون حسین توست

روضه امام حسن (ع)و امام حسین (ع)

غرق احسان حسین و حسنم                                            بر سر خوان حسین و حسنم  

بلبل عشق مرا نام دهید                                                   تا غزل خوان حسین و حسنم  

هر نم اشک مرا اوج دهد                                                    محو عرفان حسین و حسنم  

فارغ از عالم سر گشتگی ام                                               تا پریشان حسین و حسنم  

نان خور سفره سبطین شدم                                              شکر مهمان حسین و حسنم  

قِدمت عشق من امروزی نیست                                          نسل سلمان حسین و حسنم  

هر دو غربت زده و مظلومند                                                 دیده گریان حسین و حسنم  

                                                   بنویسید به روی کفنم

                                                از غلامان حسین و حسنم  

زهرای اطهر نشسته بو د ، دید حسین دارد می آید ، بغض راه گلویش را گرفته (معمولاً اگر مادر ببیند بچه اش وارد خانه شود ناراحت بود می پرسد چرا گریانی ؟ که ترا اذیت کرده ؟)اشکهای چشمش را پاک کرد زهرای اطهر فرمود : میوة دلم حسینم چرا منقلبی ؟ چرا گریه می کنی ؟ عرضه داشت مادر : امروز من و برادرم حسن ، رفتیم برای زیارت جدمان پیغمبر ، پیغمبر تا ما را دید خوشحال شد ما را در آغوش گرفت ، ما را می بوسید و می بوئید . مرا روی یک زانو نشاند وبرادرم حسن را روی یک زانو ، گاهی دست به سر و روی من می کشید ، گاهی دست به سر و روی برادرم حسن ، گاهی منُ می بوسید گاهی حسن را می بوسید ، مادر فقط یک فرق بود، وقتی من می بوسید زیر گلوی من می بوسید مادر

متن و فیلم روضه شهادت امام حسین علیه السلام-حاج منصور ارضی

     دانلود روضه

دیگه به زانو شد حضرت،به عنوان یک انسان،تشنگی دیگه غلبه کرد،چون زخم ها زیاده،عددش بالاست،حضرت به زانو شد،ولی رو زانو قامت داشت،همین باعث شد،تیر سه شعبه تو قلبش خورد،روایت مقتل این طوریه،میگه هر کاری کرد،چون عمیق فرو رفته بود،نتوانست حضرت،از جلو تیر رو بیرون بیاره،اینجاست مادرش داد میزنه،آی....میفرماید: دست برد،عقب سر،تیر و بیرون آورد،مثل فواره خون میزد بیرون،خونها رو گرفت:رو صورتش مالید،فرمود: بسم الله و بالله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله،یه وقت دیدن حضرت صورتش رو گذاشت رو خاک،تا حضرت صورتش و گذاشت رو خاک، ریختن همه، یکی انگشت جدا میکرد، روایت میگه:برای اینکه حضرت دیگه نتونه از خودش دفاع کنه، دستاشو از مچ بریدند.حسین.....

متن روضه باران-حاج سعید حدادیان

     دانلود روضه

اومدن در خونه ی امیرالمؤمنین علیه السلام،من می خوام امشب بارون بگیرم،خیلی از استانهای ما از بی آبی رنج می برند،امشب می خواهیم یه بارونی بیاد،من روضه ی بارون می خونم،شما هم گریه ی بارون کنید،که بارون بیاد،دعا برای بارون، اومدند در خونه ی امیرالمؤمنین علیه السلام، اهل کوفه،عرض کردند آقا،دام های ما داره تلف میشه،زراعتها از بین رفت،آقا جان ، آخه یه دعایی،فرمود: بگید به اونی که باید دعا کنه بیاد. کی آقا جان؟،فرمود:حسینم رو خبر کنید،آمد،هنوز دست بلند نکرده،ابرهای تیره و تار به هم پیچیدند،باران سیل آسایی اومد،مشایخ کوفه خوشحال شدند،گفتند:حسین جان ان شاءالله جبران میکنیم.....آب رو میریخت جلو چشم حسین،میگفت:وحشی های بیابون آزادند از این آب بنوشند، اما حسین به تو آب نمی دیم،کدوم سختره؟

عمو جان عمو جان،حرم آب نداره....

اگر چه مشک سقا،یه قطره آب نداره

گریه نکن علی جان،شاید بارون بباره

روضه و گریز «غیر از ابالفضل(ع) هیچ کدام لب تشنه شهید نشدند!»

امروز به دلم افتاده که همه شما را کنار نهر علقمه ببرم. ای گرفتار! مریض دار! حاجت دار! مبتلا! درد دار! که گوشه و کنار این مجلس نشسته ای، خدا می خواهد به برکات پسر علی (ع) امروز حوائجت را بخواهی. بگویم؟ راوی می گوید: بالای بلندی بودم، یک وقت دیدم گرد و غبار بلندی شد. دیگر عباس را ندیدم. یک وقت خیره خیره نگاه کردم دیدم خون از دستهایش می ریزد و بند مشک را به دندان گرفته است. آقا ابالفضل! این مردم دلشان می خواهد یک روز عصر در صحن حرمت بنشیند. اگر انگشت لای در ماشین بماند داد می زنی. آی بمیرم دستهایش را قلم کردند. می فهمی دست قلم شده یعنی چه؟ آی خدا! بعد از آن که دستهایش را بریدند بمیرم یک تیر به چشمش زدند. محاصره اش کردند؛ تیر بارانش کردند. ای خدا! دست ندارد تا تیر را بیرون بیاورد. نانجیبی جلو آمد یک عمود آهنین به فرق ابا لفضل (ع) زد.

امروز می خواهم این مردها سینه بزنند. دستهای ابالفضل(ع) را بریدند، ولی دستهای شما سالم است. سینه بزن! ابالفضل، ابالفضل...  خدایا! آیا این دستها را می خواهی نا امید کنی؟

چند گریز جانسوز برای روضه حضرت عباس علیه السلام

سقا

گفت داداش من فردا چکاره ام؟ فرمود: برو آب بیار، جاسوس های دشمن متوجه شدند، اومدند خبر رسوندند (قبلاً خیلی ها برای بردن آب آمده بودند) گفتند: فردا خود عباس (علیه السّلام) میاد علقمه، ترس بین لشگر دشمن افتاد، 4 هزار تیرانداز اومدند برا یک نفر، کنار شریعه.

تا روزی که اذن جهاد داده شد، هیچ کس عباس (علیه السّلام) را در لباس رزم ندید، دیدند صبح عاشورا رفت تو خیمه، لحظاتی نگذشت، پر خیمه را کنار زد، بچه ها همه نگاه کردند، ماشاءالله، الله اکبر، حیدری شمشیر حمایل کرده، خوود به سر گذاشته، زره به تن کرده، مثل علی سپر دست گرفت، اما از صبح تا عصر ناراحت دست به قبضه ی شمشیر، آقا ! هر موقع اجازه بده من اینها را تار و مار کنم، امام حسین (علیه السّلام) اجازه نمی ده، می گوید تو کنار من باشی، من آرامم، اما رفت آخر میدان انی علی العباس اغدو بسقا ... .

روضه: «شبهای جمعه کربلا روضه علی اکبر را نخوانید!»

ای فروزنده مه برج و کمالم پسرم                            کردی ای ماه دو تا همچو هلالم پسرم

ای جوان رفتی و پیری به سراغم آمد                                   که به یاد الف قد تو، دالم پسرم

عالمی داشتم از داشتن چون تو گلی                         بعد تو سیر شدم از همه عالم پسرم

سنگدل را خبراز عاطفه هر چند که نیست             دشمنان هم دلشان سوخت به حالم پسرم

تیشة عدل کند ریشة صیاد تو را                                  آنکه بشکست ز داغت پر و بالم پسرم 1

شب جمعه ای بود قافله ای رسید کربلا ، حرم امام حسین مشرف شدند ملا عباس می گوید : رفتم کنار ضریح امام حسین زیارت خواندیم ،رفقاش گفتند ملا عباس برای ما روضه بخوان ، دفتر چه نوحه ام را باز کردم نوحه علی اکبر آمد ، روضه علی اکبر خواندم صدای ناله همه در حرم امام حسین بلند شد مجلس تمام شد آمدیم برای استراحت ، ملا عباس می گوید : در عالم خواب دیدم کسی که در اتاق را می زند بلند شدم در را باز کردم دیدم یک غلامی است گفت : ملا عباس توئی ؟ گفتم بله ، چه کار داری ؟

گریزها و روضه هایی کوتاه و جانسوز برای حضرت علی اکبر علیه السلام

وداع امام حسین با علی اکبر علیهما السلام
روضه ی خاص

هر روضه ای از روضه های کربلا خوانده بشود، مداح یا واعظ می گوید، انشاءالله این روضه را یک شب کنار قبرش بخوانیم.

اما تنها روضه ای که خیلی سخت است و نمی شه کنار قبرش خواند، روضه ی آقا علی اکبر (علیه السّلام) است، مخصوصاً اینکه شب جمعه باشد.

آخر پیش بابا روضه ی جگرگوشه را نمی خوانند، نباید به زخم نمک زد.

لذا علی اکبر (علیه السّلام) از آن لحظه ای که از بابا آب تقاضا کرد و بابا نتونست به او آب بدهد، ناراحت بود.

لحظه های آخر صدا زد: بابا ! الان از دست جدّم رسول الله سیراب شدم، شاید بتواند ناراحتی بابا را کم کند.

روضه «بدنش را ریز ریز کردند!!»

جوانان بنی هاشم بیایید علی را  بر در خیمه رسانید

بگویید مادرش لیلا بیا ید تما شای علی اکبر نما ید

زمین کربلا در شور و شین است

                                               سر اکبر به دامان حسین است

 

پدر از دیدگانش خون روان بود             پسر از گیسوانش خون روان بود

تیر به گلو یش زدن، یه ضربه به فرقش، اسب رفت وسط لشگر هر کی ضربه می زد

 

جای  بر گشتن به خیمه رفت سوی کوفیان    گوییا این بوده تنها آرزوی کوفیا ن

راه وا کردن تا که اکبر بیاید بینشان             عقده ای دیرینه وا شد از گلوی کوفیان

 

جزر و مد تیغ و شمشیر عدو بی سا بقه است

                                                          شد پر از خون علی اکبر سبوی کوفیان

جان دادن ابی عبدالله

مرحوم شیخ جعفر شوشتری می گوید: سه جا وقتی امام حسین (علیه السّلام)، علی اکبر (علیه السّلام) رو فرستادند، داشت  جون می داد:

دفعه ی اول وقتی علی اذن میدان گرفت، خواست بره میدان، رنگ بر صورت حسین (علیه السّلام)  نبود، چند قدم پشت سر علی راه می رود، دست به محاسن می کشه، می گوید: «لا حَول و لا قوه الّا بالله ... » پسرم ! کمی آهسته تر برو، کمی بیشتر نگاهت کنم.

بار دوم، وقتی که برگشت از میدان صدا زد: «یا ابتا العطش قد قتلنی » عطش منو داره می کشه، ابی عبدالله زبان در دهان علی گذاشت، وقتی علی اکبر دید زبان بابا از او خشک تره خجالت کشید، آنجا هم حسین (علیه السّلام) می خواست جان بدهد.

متن روضه علی اکبر علیه السلام-حاج محمدرضا طاهری

تا گفت:بابا برم میدان،گفت:برو عزیز دلم

من نگویم مرو ای مارو

اما شرط داره

لیک قدر ی بر من راه برو

بذار یه بار دیگه قد و بالات رو ببینم بابا

برو میدان ولی آهسته برو

دیدن عمه ی دل خسته برو

تا شنیدن اهل و عیال،خیمه نشینان،مخدرات همه از خیمه بیرون دویدن،خواهراش اومدن،دور علی اکبر و گرفتن،یکی صدا می زنه،داداش به غریبی بابام رحم کن،کجا داری میری علی جانم،ابی عبدالله دید علی اکبر این طوری که زن و بچه حلقه زدن دورش نمی تونه بره،فرمود:رهاش کنید،او غرق در ذات خداست،علی دیگه موندنی نیست،حسین خودش راهیش کرد،اما همین که داره میره،دیدن این پیرمرد داره دنبالش می دوه،محاسنش رو روی دست گرفته،خدایا شاهد باش،اشبه الناس خَلقاً و خُلقاً به رسول الله رو دارم به میدان می فرستم،همه ایستادن دارن دلاوری علی رو نگاه میکنن،اون کسی که بیشتر از همه صدای الله اکبرش بلنده،عمو عباس ِ،تا هر یک از دشمن رو رو زمین میندازه،صدای عباس بلند میشه،الله اکبر،روایت نوشته، صد و بیست نفر رو این آقا زاده ی ابی عبدالله،یک تنه به درک واصل کرد،تا موقعی که نانجیبی،پشت یک درخت خرما،ایستاد،منتظر،به نامردی،کمین گذاشت،خیلی از بچه های ما تو کمین های دشمن،وارد می شدن،تو تله های کمین گیر می کردند،مثل علی اکبر میشدند،یکی از شهدا تو خاطراتش آوردند،گفت:اون لحظه ی آخر هر کدمشون یه چیزی به دلشون عنایت می شد،گفته بود:من معنی ارباً اربا رو می خوام بفهمم،یا برگردم تهران سئوال کنم،ارباً اربا یعنی چی؟یا همین جا اربابم به من نشون بده،مثل علی اکبر ارباً اربا شد،

ده گریز و روضه برای شهادت امام رضا(ع)

زن ها و تازه عروس ها گریه کردند، حاضر شدند مهریه هاشون رو ببخشند بیایند بدن عزیز فاطمه رو دفن کنند، آقا امام رضا (علیه السّلام) غریب نمونه.

 

این قدر گل روی تابوت آقا ریختند، تابوت زیر گل ها پنهان شد.

اما من تو مدینه یه تابوت سراغ دارم، کنار قبر پیغمبر به جای گل تیرباران شد… .

منبع:کتاب گلواژه های روضه

========================================================

شنیده اید امام رضا (علیه السّلام) وقتی از خانه ی مأمون بیرون آمد از شدت زهر جفا دائم میان کوچه روی زمین می نشست و پا می شدند، بر زمین می خوردند.

این تنها جایی نبود که از اهل بیت یک نفر زمین می خورد، چند جای دیگر هم در تاریخ داریم:

شباهت های ده گانه حضرت معصومه و حضرت زینب علیهماالسّلام

در میان خواتین باجلالت و بانوان بیت رسالت و امامت، دو بانوى آسمانى اند که از جهات گوناگون شبیه به یکدیگرند و وجه شباهت و قدر مشترک بین آن دو فراوان است. آن دو بزرگوار، یکى حضرت زینب کبرى، عقیله بنى هاشم علیهاالسّلام است و دیگرى حضرت فاطمه معصومه سلام اللَّه علیها.
و اما وجه تشابه و جهت مشابهت و مشارکت آن دو بانوى گرانقدر الهى و آسمانى:
1.  هردو سرافرازند که دختر امام معصوم و آسمانى اند. زینب کبرى دخت بلند اختر حضرت امیرالمؤمنین، على علیه السّلام و حضرت معصومه دخت والاگهر حضرت موسى  بن  جعفر صلوات  اللَّه  علیها و علیهم  اجمعین.

ساختن بیت الاحزان برای حضرت زهرا سلام الله علیها

بعد از اعتراض مردم مدینه به گریه های شبانه روزی حضرت زهرا سلام الله علیها، امام علی علیه السلام رفت و بیرون مدینه سایبانی درست کرد. حضرت زهرا سلام الله علیها روزها می رفت آن جا و تا غروب می نشست و گریه می کرد و ناله می زد...

در بیت الاحزان حضرت فاطمه سلام الله علیها، حداقل سایبانی بود و سایه ای داشت. حضرت زهرا سلام الله علیها زیر سایه می نشست و گریه می کرد؛ اما بیت الاحزان اهل بیت امام حسین علیه السلام خرابه شام بود. سقفی نداشت و از گرما و سرما محافظت نمی کرد؛ به طوری که صورت هایشان پوست انداخت. منهال می گوید: امام زین العابدین علیه السلام را دیدم که تکیه بر عصا داده و پاهایش مانند نی، خشک و خون از آن ها جاری بود. رنگ شریفش زرد شده بود. پرسیدم آقا! کجا می روید؟ فرمود: جایی که ما را منزل داده اند، سقف ندارد. آفتاب ما را گداخته است؛ به خاطر ضعف بدن بیرون آمده ام تا قدری استراحت کنم و زود برگردم؛ چرا که از جان زنان می ترسم. در همین حال، صدای زنی بلند شد: نور دیده ی برادرم کجا می روی؟ برگرد که می ترسم دشمن به تو صدمه ای بزند. پرسیدم این زن کیست؟ گفتند: زینب دختر علی مرتضی علیه السلام است.


منابع:

امالی شیخ صدوق، مجلس31، ح4.

حسین نفس مطمئنه، محمدعلی عالمی، ص349.

متن و صوت روضه ساربان و انگشترسیدالشهداء-مرحوم آیت الله مجتهدی(ره)

(امام حسین علیه السلام بعد از جواب شخص عرب )خوب جواب داد دیگه اولیش چی بود بهترین چیزها در عالم ایمان به خدا و رسول و شما خانواده جواب داد دومی زینت ها هم گفت(زینت عالم به حلم و زینت ثروتمند به بذل و بخشش و زینت فقیر به صبر) سومی نجات از مهالک به چیه گفت :توکل حضرت خوشش آمدو قرضش و دادو دویست اشرفی بدهکاری داشت علاوه بر آن حضرت سید الشهداء به این عرب انگشتر داد؛ حاج آقا جعفر خندق آبادی نقل می کردند: تمامی ائمه علیهم السلام یک انگشتر در راه خدا داده اند، ولی امام حسین دو انگشتر داده است؛ یکی انگشتری بود که به این شخص عرب دادند و یکی هم انگشتری بود که در عصر عاشوراء دادند. در عصر عاشوراء با چه وضعی انگشتر را از دست امام حسین علیه السلام در آوردند. انگشتر به دست حضرت چسبیده بود و جدا نمی شد و با چه حالتی از دست مبارک ایشان خارج کردند!

روضه وداع امام حسین با اهل بیت علیهم السلام

دانلود فایل

پیامبر اکرم صلی الله نشسته بودند، بی بی زهرا سلام الله علیها وارد شدند، بابا چرا گریه می کنید؟ فرمود: جبرییل یک چیز آورده من را منقلب کرده؛ جبرییل فرمود: خدا فرموده، به پیغمبر بگو، حسین تو را ،

با لب تشنه شهید می کنند.

بی بی زهرا شروع کرد به گریه کردن، سه سؤال فرمودند: بابا وقتی حسین را می کشند، شما هستید؟ نه من نیستم، آیا علی زنده هست؟ فرمود: نه بابا جان علی هم نیست، بابا وقتی حسینم را می کشند من زنده ام؟

فرمود: تو هم نیستی زهرا جان، گفت: پس چه کسی برای حسین من گریه می کند؟ فرمود: فاطمه جان زنان و مردان امت من دور هم جمع می شوند و برای مظلومی حسین تو گریه می کنند.

۱ ۲ ۳
بسم الله الرحمن الرحیم

بوی عطرش به مشامم چو نسیم است خدا میداند

اهل عالم بدانید حسین شاه کریم است خدا میداند

ای دلم گرد یتیمی به من و تو به چه کار ؟

هر که ارباب ندارد یتیم است خدا میداند
موضوعات
Designed By Erfan Powered by Bayan